.
چند
روز قبل چیزکی نوشتم تحت عنوان " در جامعه ی ما حتی زن به زن ستم می کند،
آنهم زنان فرهنگی!" که بخش بزرگ پیام نویسان را بانوان تشکیل دادند و اکثر
نوشتند که موافق اند و از این ناحیه رنج می برند. به طور نمونه برخی از
بانوان چنین نوشتند:
ـ
" من هم با شما موافق استم آقای کاوه و حتی گاهی زنان از طرف خود زنان و
همقطاران خود ترور شخصیت میشوند."
ـ "واقعیت است و مثل همیشه واقعیتها و حقیقتها تلخ میباشد."
ـ " از یک حقیقت تلخ و انکار ناپذیری نوشتید."
ـ
" با این که شدیدن با شما موافقم درین زمینه. می خواهم علاوه کنم که ما،
البته عده ی از ما بانوان، نه تنها این که از نسل های بعدتر از خودمان
حمایت نمی کنیم، جدی نمی گیریم بلکه با تمام قدرت و توان مان تلاش می کنیم
که سرکوب و حذف شان کنیم."
و خیلی بیشتر که می توانید در پای پُست چهارم جنوری روی
همین برگه بخوانید.
تعدادی
از بانوان ارجمند نیز با این دیدگاه و یاداشت مختصری که در رابطه با اشعار
بانو مهتاب ساحل قبل از آن نوشته بودم، موافق نبودند و روی برگه های شان به
آدرس من چیز هایی نوشتند که فدای سرشان.
من
فکر می کنم، آدمی زمانی پدیده یی را نقد می کند که آن را در قدم نخست جدی
گرفته باشد. حتمی نیست که برداشت نویسنده از موضوع درست باشد اما مطرح کردن
موضوع، باعث می گردد تا نظریات مختلف بیان گردند و جنبه های مختلف روشن
گردند که به نفع همه می باشد.
به
صراحت و بیدون هر نوع مصلحت اندیشی به این باورم که زنان افغانستان در عرصه
ی فرهنگی، به ویژه در سرایش شعر، در هیچ زمانی پر رنگ تر، مطرح تر، مستقل
تر و با وزنه تر از امروز نبوده اند.
بانوان
امروز چه از نگاه کمیت و چه هم از نگاه کیفیت آثار شان، به وضاحت مطرح
هستند. در جامعه ی که امروز متأسفانه همه هم و غم سیاست روز و روزمره گی
مردم حجاب زنان و شهوت مردان است، موجودیت بانوان فرهنگی سیلی محکمی است به
روی سنت گرایان و خرافات پرستان. همان طوری که زنده یاد لیلی صراحت روشنی،
حمیرا نگهت دستگیرزاده، خالده فروغ و . . . هر کدام با کیفیت آثار شان به
حیث شخصیت های مستقل و محکم، متکی به توانایی و آگاهی خود در عرصه ی شعر
امروز مطرح شدند، امروز نیز چه در داخل و چه در بیرون از جغرافیای کشور
بانوان زیادی به وسعت، کیفیت و فروزانی شعر امروز، یعنی شعر آگاه و بیدار
کننده، افزوده اند. این پدیده، خود نمایانگر آگاهی زن جامعه ی ما است. زنی
که خصوصن در این چهل سال اخیر از جانب سیاست، فرهنگ، دین و اندیشه ی
مردسالار کوبیده شده است، سنگسار شده است، به آتش کشیده شده است، خودش خود
را آتش زده است، شلاق خورده است، گوش و بینی اش بریده شده است، در محضر عام
اعدام شده است، لت و کوب شده است و . . . اما با آنهم بانوان فراوانی قلم
برداشته اند و فریاد برآورده اند و در برابر وضعیت حاکم مقاومت کرده اند و
برای کوری چشم خفاشان نوشته اند و می نویسند. واقعیتی است مبارک!
امروز
محبوبه ابراهیمی، شکریه عرفانی، مارال طاهری، باران سجادی، صنم عنبرین،
ناهید مهرگان، زینت نور، مهرانگیز ساحل، تانیا عاکفی، مهتاب ساحل، نیلوفر
ظهوری راعون، فرشته بیگم ضیایی، مژگان ساغر، میترا ارشادی عاصی، راحله یار،
ماری بامیانی، نگین بدخش، صدا سلطانی و ده ها بانوی دیگر با نوشته ها و
برخورد های روشن شان در برابر جهالت و خرافات مردسالار، افکار پوسیده ی دین
زده و برخی معیار های گندیده ی فرهنگ، هویت مستقل و فرهنگ مقاومت زن را
مطرح کرده اند. همین ها در مقابل اندیشه ی طالبانی می نویسند، حق زن را طلب
می کنند، با دین زده گی می ستیزند، از عشق می گویند، احساس زن را بیدون
مسامحه کاری در جامعه ی سنتی فریاد می کنند، به افکار پوسیده تمسخر می زنند
و . . . این که این یکی دست بلند تر در شعر دارد و آن یکی راه به شعریت
نبرده است و آن دیگر عمیق تر و با کیفیت تر می سراید، بحث دیگری است که
باید در جایش مطرح گردد و باید مطرح گردد تا با کیفیت تر و با وزنه تر شود؛
اما در این که موجودیت نوشته ها و فعالیت متداوم همه این بانوان، فرهنگ
مستقل و متکی به خود ایجاد کرده اند، با نه گفتن در برابر وضعیت حاکم
انگیزه و روحیه می آفرینند، کوچک ترین شکی نمی توان کرد که از اهمیت ویژه
برخوردار است و سخت قابل قدر.
خُب،
طبیعی است که چیز هایی نیز وجود دارند که چندان مناسب به نظر نمی رسند و
دقیقن باید به این "چیز ها" انگشت انتقاد گذاشت و مطرح شان کرد تا مورد باز
نگری قرار گیرند که می تواند برای همه، به ویژه برای تداوم هویت مستقل و
متکی به خودِ زن نتیجه ی مثبت داشته باشد!؟
هر پدیده، وضعیت و اثر می تواند
قابل نقد باشد. وضعیت زنان نیز، مانند وضعیت هر جماعت و جامعه ی دیگر، جنبه
های مثبت و کمتر مثبت دارد که نباید از روی مصلحت اندیشی از آن ها چشم
پوشید زیرا به نظر من، چشم پوشیدن، بی تفاوتی جامعه را در برابر زن نشان می
دهد.
در
این گفت و گو اما بایستی میان موجودیت فعال و آگاه زنان به حیث ارزش فرهنگی
ـ اجتماعی از یک سو و کیفیت آثار تک تک شان از سوی دیگر، تفکیک قایل شد.
این تفکیک با جنسیت ربطی ندارد بل در رابطه با هر جماعت فرهنگی صادق است.
همین! |