دیروز (29 دسامبر2016) که خبر قتل جناب نرمون سنگهـ مشهور به لالا دلسوز را
شنیدم، کوتاه نوشتی را در فیسبوک با این عبارات به نشر سپردم:
"جنایتکاران، نرمون سینگهـ مشهور به لالا دلسوز را امروز صبح حوالی ساعت
۹
صبح در قندز ترور کردند. انسانی را ترور کرده اند که نه تنها آزارش به کسی
نرسیده بود، بلکه به دلسوزی و رفتار عالی انسانی مشهور بود."
هنگام انتشار عاجل سطرهای بالا، از مشغولیت با چرایی قتل او، از مشغولیت
ذهن با اوضاع واحوال طاقت سوزی که دامنگیر هندوها وسکهـ های وطن ما شده
است، به دور نبودم. این مشغولیت ذهن با روزگار آنان، با دیدن هر کامنت
وتبصرۀ هموطنان بار دیگر فراز می آمد.
نخست ببینیم که چرا او را به قتل رسانیدند
او در وقت جنگ تن با تن در پیوند با کدام مسألۀ شخصی با کس دیگری به قتل
نرسیده است. اطلاعات به دست آمده حاکی اند که در زمینۀ روابط اجتماعی خویش
در قندوز چنان صمیمی و دارندۀ رفتار عالی بود که همه او را دوست داشتند.
غمخواری او و همکاری در مداوای د یگران با استفاده از طب پیشینۀ هندی و
یونانی، او را با لقب لاله دلسوز شهرت داده بود.
با وجود آنکه آفت تروریسم طالبان درقندوز سایه دارد وچند بار این گروه جاهل
به خون ریزی وچپاول پرداخت، اما نرمون سنگهـ با دلهره های خویش به زنده گی
در آنجا ادامه داد.
با آنکه از تعداد سکهـ های قندوز به صورت بسیار چشم گیری مانند بسا مناطق
دیگر، (مثلا از سلطانپور جلال اباد وکابل و . . .) کاسته شده است، اما
نرمون سنگهـ به عنوان رئیس شورای سکهـ ها وهندوها وظیفۀ ادامۀ باور داشت ها
و مقدسات خویش را فراموش نکرد.
هیچ سند ومدرکی در دست نیست که او تبلیغاتی را علیه دیگران به ویژه علیه
دین اسلام انجام داده باشد.
پس قتل او از ریشۀ دیگری آب می خورد از ریشۀ تعصب. از جهل انسان ستیزی.
ازگونه یی که دیگر باور را برنمی تابد. ومظاهر این جهل وتعصب در چند دهۀ
پسین روبه تزاید تهاده است. هنگامی که هندو وسکهـ کشور وفات نموده است ومیت
او را برای مراسم آتشسپاری
انتقال داده اند، آن تعصب وجهل ورفتارغیر انسانی
سبب شده که عدۀ اوباش با سنگ ها بر میت و ماتم داران حمله کنند. وقتی
حرمت میت رعایت نشود، در نظر آوریم که زنده های آنها چه روزگار پرمشقتی را
تحمل نموده اند.
منازل و جایداد های آنها غصب شده است. اما کسی به آنها اعتنا ننموده. شکایت
ها نموده اند اما حکومتی ها مانند موارد دیگر دفع الوقت کرده وعده های
دروغین داده اند. در واقع حرکات هندوستیزی که در جامعه وجود داشت، با فوران
فرهنگ تعصب، بُعد وخیم تری گرفت. وخطر آن به دلیلی زمینه های گسترش یافت که
حکومت در اجرای وظایف خویش در دفاع از مردم طفره رفت. ولی جانب تروریست های
شناخته شده مانند طالبان وگروه حکمتیار را الزام نمود.
یکی از زمینه های دیگر فعال شدن دست آزار واذیت علیه آنها بی توجهی بخش
قابل ملاحظۀ اشخاص و نهاد هایی است که از رفتار انسانی در افغانستان
جنبداری می نمایند، ولی با مشاهدۀ رفتار های جابرانه وغیر انسانی علیۀ
هندوها وسکهـ های زیر فشار مهر سکوت بر لب می نهند. شاید آنها را "اکثریت"
منفعت دهنده مجاب نموده باشد و از آن دریچه به سوی" این اقلیت" با بی
اعتنایی می نگرند. در حالی که تجارب جامعه شناختی جوامع نشان داده است که
اگر در یک جامعه علیه تعداد معدودی از دیگر باوران اعمال ستم شده، چنان
جامعه، دارندۀ معایب و نواقص بسیاری است. معایب ونواقصی که در سایر زمینه
ها نیز ظاهر می شود.
در جمهوری اسلامی ایران، زرتشت ستیزی، وبهایی ستیزی و . . . ، به عنوان
ویژه گی های نظام حاکم معرفی نمی شود. بلکه می نگریم که ملیون ها انسان زیر
فشاراستند. می نگریم که گروهی با تحمیل وتقدیس مذهب خویش دیگر باوران جامعه
را اذیت ها می رسانند. اما می تواند همان روی شناخته شدۀ بهایی ستیزی
وزردشت ستیزی اش چهرۀ عمومی و کلیت پیکر نظام را معرفی کند.
دریافت عوامل هندو و سکهـ ستیزی در افغانستان، نیز فرهنگ و ذهنیتی را
آشکار می کند که سایر پهلوهای مردم آزارانه وجاهلانه را دارا است.
عدم درک این موضوع و بی اعتنایی به آن، ادعای اشخاص و نهاد هایی را زیر
سوال می برد که از حقوق بشر، خرد ورزی و رفتار مدنیت آمیز صحبت می کنند.
این سه ( تعصب واقعاً موجود در جامعه، عدم اعتنای حکومت و خاموشی بسیاری
ازقلمزنان ونهاد های مدنی)، جاده صاف حرکت های شده است که به جهالت خویش
رسمیت می بخشند. یکی از مظاهر آن، ایجاد فضای ترس انگیز است.
این است که
ترور نرمون سنگهـ موازی با همه فعالیت های تروریستی در سرتاسر جامعه به
وقواع می پیوندد و از ریشۀ تصفیه های قومی، مذهبی و تغذیه می کند. حکومتی
که برای تروریست ها احترام می گذارد، در قندوز والی تروریست گستر تحمیل می
کند، نتیجه اش مرگ وسرگردانی انسان های بی شمار است واز جمله ترور نرمون
سنگهـ.
حرکتی که در پشت آن آرزومندی های زشت کشورهای مغرض ومداخله گر در افغانستان
را نمی توان از دیده فرو گذاشت.
|