در چرخه ى چرخ تو چندى شده چرخانم
سر گشته و سرگردان،بر چرخ تو حيرانم
آن قدر بچرخانم ، كز خود بروم جانا
بر عالم گردانت ، گردان و بگردانم
بر چر خه چر خان ات تا چند بچر خانى
چرخى ديگرى دادى اين لحظه چه مى دانم؟
من شاد به چر خيدن ، تو شاد به چر خاندن
چرخى دگرى ده و چر خيده بچر خانم
هم چرخ بزن با من هم نغمه بخوان بامن
شوريده تر از اول ،پيوسته بشورانم
چون رود روانم من در چرخ دوانم من
چون ابر بيفشانم ، چون قطره ببارانم
در مانده مكن ما را، چر خانده و چر خانده -
بر تارك هستى بر، چن ماه بتابانم
اين هسته ى ِمهر تو بى اب و زمين امد
يك ابر ببارانم ، زين خاك برويانم
دسامبر ٢٠١٦ |