وقتی صدایش را میشنوم
انگار از رویایی شیرین برگشته ام
برق لبخند او
درخشش مهتابي است كه جهان در نبودش
به ظلمت نشسته است
اما هيچ كس نميداند
من، در ازدحام خيابان هاي شهر
لبخند ترا برای خودم دزدیده ام
که
وقتی تو را کم دارم
به عكسي كه روي ميز گذاشته ام
دزيده نگاه كنم