کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

 

    

 
بزکشی در گسترهء تاریخ

 

 

 

بزکشی یکی از بازی های سنتی و ورزشی افغانستان است. واقعیتهای تاریخی نمایان می سازد که اسپ دوانی، بازی با اسپ، و یا اسپ سواری در کوهپایه های هندوکش و لبه های آمودریا از قدیم الایام مروج بوده است. به همین سان می بینیم که اهلی ساختن و تربیه اسپ با آریاییها و مردمان دیرینۀ این کهن دیار گره خورده است. در کناره های جیحون و سیحون و از آن دورتر، در امتداد واحه های تیانشان و کوهپایه های کاشیان، و استیپ های سغدیانه و مرغزارهای خوارزم آریاییها به خاطر رزمجوییها و یورشها و مهاجرتهای مقیم و غیرمقیم از اسپ استفاده می کردند. همین گونه بازی با اسپ به شکل ورزشهای بومی و محلی در کوهپایه های بابا و هندوکش مروج بوده است. چنانچه نیزه اندازی با اسپ در ساحۀ جنوب هندوکش رونق فراوان دارد، و بازی اصیل پولو Polo  در مناطق نورستان، چترال و گلگیت از هزاره های دور بدینسو عملی می گردیده و تاکنون این بازی در هرسال به شکل جشنواره در منطقۀ گلگیت میان مردم گولاش مرعی الاجرا می باشد. انگلیسها چند سده پیش این بازی را به بریتانیا انتقال دادند که تا امروز از بازیهای شاهانه انگریزان بشمار می رود.

پیش از آنکه در بارۀ بازی مروج سنتی و ملی "بزکشی" صحبت کنیم، باید از اسپ و قدامت آن در ادوار گذرگاه تاریخ چیزکی گفته آید.

کلمۀ "اسپ" واژه ای است اوستایی؛ حیوانی است از زمرۀ پستانداران و تیرۀ سم داران که دارای گونه ها و نژادهای مختلف می باشد. (۱)

اسپ حیوانی است که در اصل به دشتهای ایورواشیا وابسته بوده و ظاهراً اولین بار توسط دسته های هندو/اروپایی در هزارۀ چهارم قبل از میلاد شناخته شد. کسانی که اسپ را مواظبت و نگهداری می کنند به نام پرورشگر یا مهتر اسپ یاد می شوند. نمایش اسپ دوانی Horse Race که از کهن زمانه ها مرکز شهر "اسپریس" بوده، با این نام رابطه می گیرد. در این محل اسپان را به نمایش می گذاشتند. احتمالاً "اسپریس"، مرکز سواره نظام و یا میدان و شهر مسابقات اسپ دوانی و نمایش سوارکاری بوده باشد و یا شاید از همین میدان اسپان سواره نظام به جنگ گسیل می گردید.

اسپ در ابتدا به صورت وحشی شکار می گردید، ولی بعدها که اهلی شد و رام گردید در شمار زنده جانهای مفید دیگر برای بشر شیر، گوشت و پوست عرضه کرد. از شیر اسپ حتی شراب هم تهیه می شد. شرابی که از شیر اسپ تیار می شود به نام "قمیز" شهرت دارد که هنوز هم در ماورالنهر قمیز نشۀ دیگر دارد.

امیر تیمور گورگان (کلمه ترکی/ مغولی به معنی داماد باشد- اما به شکل کورگان هم کاربرد دارد) در جنگها و رزم آوری هایش کباب کرۀ اسپ را بسیار خوش داشت و هم شیر مادیان نوش جان می کرد. بعدها اسپ در امور زراعت کار گرفته شد. اسپ را در ارابه ها و گردونه های جنگی می بستند. در روند تاریخ اسپ وسیلۀ باربری و حمل و نقل بوده است. اگرچه در عصر تکنالوژی امروز، خط آهن و اتوموبیل جایگزین اسپ گردیده است، اما هنوز هم در مناطق مختلف جهان به حیث یک وسیلۀ حمل و نقل و باربری استفاده می شود. در دنیای غرب از اسپ برای تفنن و به صورت بازیهای ورزشی، رسم و گذشتها، نمایشگاههای حیوانی، سرکس ها، بازیهای کاوبایی، و کارنیوالها استفاده می شود. اسپها حیوانات گوشت خوار نیستند و دارای حس بویایی و شنوایی اند و نیز با چشمان بسته دید وسیع دارند و می توانند به سهولت تحت تربیه گرفته شده تحت فرمان آدمی قرار بگیرند.

ناگفته نماند که در جهان امروز در حدود یک صد و پنجاه نوع اسپ موجود است که از دید تنومندی، بزرگی و کوچکی، تیز گامی و چابکی فرق می کند. کوچکترین نوع "اسپ فالابیلا" (Falabella) است که فقط سی انچ بلندی دارد. فالابیلا در اصل مال کشور ارجنتاین است که بدواً به صورت یک حیوان خانگی در منازل نگهداری می شود. به همین صورت کلانترین نسل اسپ، شایر (Shire) نام دارد که در بریتانیا تحت تربیه گرفته می شود. دانشمندان هنوز هم به صورت واقعی گفته نمی توانند که برای اولین بار کدام طایفه اسپ را اهلی کرده اند.

همچنانکه بنابر روایت تاریخ "مادر زبانهای هندو اروپایی" از آسیای میانه قامت کشیده، یا به زبان دیگر مادر زبانهای هندو اروپایی را سوارکاران آسیای میانه گفتگو کردند که امروز ما آن را "مادر زبانها" یاد می داریم. در حقیقت بانی زبان مادر هندو/ آریایی آسیای میانه بوده است... بناءً جا دارد بگوییم که آسیای میانه، مخصوصاً نواحی ترکمنستان، اولین جایگاه زبان و هم نخستین کسانی اند که در تربیت و اهلی کردن اسپ قدامت دارند. پژوهشگران تاریخ اهلی ساختن اسپ را در حدود شش هزار سال قبل تخمین زده اند. کشفیات به دست آمده در نواحی "شوش" خوزستان قدمت اسپ سواری را به پنج هزار سال پیش نمایان می سازد. لوحه سنگهایی که از "هتیت ها" به دست آمده نشان می دهند که این اقوام ماجراجو در حدود ۱۴۰۰ سال قبل از میلاد از اسپ برای مقاصد جنگی استفاده می کردند. بدین سان آشوریها نیز در هشتصد قبل از میلاد از عراده های دو چرخه ای که توسط اسپ در حرکت بود ، به شکار شیر می رفتند. رومن ها و یونانی ها در جنگهایشان از اسپ که به منزلۀ آب حیات برای رزمجمویی ها بوده استفاد می کردند.

در تاریخ، اسپها نیز مانند آدمها از شهرت خاصی برخوردار بوده اند؛ مانند رخش رستم، بوسیفالۀ اسکندر، شبدر خسرو پرویز، اشقر امیر صاحبقران، وغیره. در این اواخر، اسپ (لیلا) سردار یار محمد خان حاکم کشمیر، برادر سردار دوست محمد خان، شهرت کمایی کرده بود که رنجیت سنگهه با وجودی که اسپی بنام "گهربار" داشت، چشم به لیلای سردار یارمحمد خان دوخته بود. اسپ "شبرنگ" نام اسپ مشهور سیاووش بود.

ناپلئون بناپارت در حین تاخت و تازهایش دو صد اسپ ستالین نوع عربی را به فرانسه برد. در روسیه اسپ مشهوری که بنام Akhal Tekes می باشد، که در دنیا بنام (اسپ طلایی آسیا) شهرت حاصل کرده است. شواهد باستان شناختی نشان می دهد که در گذشته ها اسپان به صورت زنده با نجبا و اشراف و یا شهزاده ها در هنگام مرگ به گور گذاشته می شدند. گورهایی که در روسیه کشف گردیده دلیل این مدعا خواهد بود.

 از فجر تاریخ، اسپ حیوانی بوده مقدس که شایستگی قربانی شدن را برای خدایان داشته. در نزد عارفان نیز اسپ نشانۀ خرد بود است. حکام و زمامداران در هنگامی که به دربار شاه یا امیر می رفتند تحفه بردن اسپ مود روز بود. مولانای بلخ چنین می فرماید:

با اسپ بدان شاه کسی چون نرسیدست

ما  اسپ  بدادیم  و بدان  شاه رسیدیم

اسپهای کوچک دیگری که در جهان دیده شده اند، اسپان وحشی تیرۀ مغولی هستند که معروف به "پرزه والسکی" می باشد. این گونه اسپان کوتاه قد و چابک بوده و از توش و توان زیادی برخوردار اند. با به میدان آمدن اسپ به میدان کارزار و جنگ (۱۷۰۰ق.م) باب تاره ای برای بشر گشوده شد. هر قوم و عشیره برای بهره گیری از قدرت نظامی به تربیۀ اسپ می کوشیدند. امکانات محدود مواد غذایی برای انسانهاو اسپهای مناطق ایوروشیا باعث آن گردید تا آریاییها به جنوب و غرب مهاجرت کنند و بدون شک همین اسپ بود که بار سنگین و سهمگین مهاجرت را متحمل می شد. به همین واسطه گفته اند که زورآوران و متهاجمان جهان در جنگها به توجه و نگهداری اسپان بیشتر ارج می گذاشتند.

امیر تیمور گورکان در هنگام یورشها و تهاجماتش به سوی خراسان و پارس و عراق که تعداد لشکریانش به هزاران می رسید، برای هر عسکر یک اسپ یدکی داده می شد تا در وقت سفربری های تهاجمی اگر اسپش خسته شود از اسپ یدکی کار بگیرد.

 

در آسیای میانه گله های اسپ آنقدر زیاد بوده که جا داشته شهرکی را در آن سوی گوزگانان بنام "هزار اسپ" یاد کنند به همین گونه نامهای شاهان اسطوره یی باختر زمین و ماورای باختر با واژۀ اسپ گره خورده است، مانند گشتاسپه، اوراسپه و لهراسپه ...قریۀ "اسپه خواه" در ولایت تخار کنونی نیز با کلمۀ اسپ بی رابطه نمی باشد. نظر به شهادت تاریخ، آنچه که سواره نظام را از شکست نجات می داد فراوانی اسپان چابک و تیز گامی بود که پشت در پشت برای لشکریان آماده می گردید. بعضاً چنین واقع شده که برای هر سپاهی از سه تا هجده اسپ منظور می گردید. سکاها، هان های سفید، قفقازی ها و سرمتها، هیتیتها و مغولها سوارکاران چابک و رزمندگان تاخت و تازنده یی بوده اند که تاریخ از آنها یاد کرده است. بنابر روایت هرودت، یونانیان سکاها را "سلحشوران کماندار" و یا سلحشوران سوارکار لقب داده بودند که مهارت تاختن بر بالای اسپ ایشان را در تاریخ جلوۀ دیگر داده است.

از کارهای مهم سرکاییان و سرمتیان آن است که ایشان اسپان شان را اخته می کردند تا به آسانی قابل مهار باشند. تورانیان نیز اسپان بادپا داشتند. همین اسپان اصیل نژاد تورانی را چینائیان "فرغانی" می خواندند. آنها در سال ۱۱۶ ق.م گلۀ کوچکی از این اسپان را با خود به چین بردند که بعد ها به نژاد "آسمانی" مشهور گشت و در اثر پرورش و ازدیاد همین نسل بود که "هان" امپراتور چین بر طوایف شمالی چیره شده و قادر گردید که حدود غربی چین را توسعه دهد. هجوم سوارکاران هون (هان) های سفید به سرکردگی آتیلا که باعث سقوط امپراتوری روم گردید نشانۀ شطارت و چابکی اسپهای آسیای میانه بوده است (۲) در خراسان کهن، گوزگانان (جوزجان امروزی) محل پرورش، تربیه و نگهداری اسپ بوده که اسپهای اصیل این منطقه شهرت جهانی داشته است.

چراگاههای اسپان و همچنین فسیله ها (رمه ها و گله های اسپ) در گوزگانان باعث آن می شود که کسب و کار اسپ، وسایل و لوازم اسپها مانند زین، قربوس (کوهۀ زین یا برآمدگی جلو و عقب زین)، خورجین، پلاس، قیضه، قمچین، رکاب، پاردم* و غجری** رونق فراوان گیرد. با موجودیت گله و رمۀ اسپ، داشتن چراگاهها و تجهیزاتی که با اسپ و سوارکاری رابطه می گیرد. جا دارد که این منطقۀ زیبا و سرسبز در سوارکاری و اسپ داری سرآمد روزگار گردد.

* پارادوم= به ضم دال، مراد از تسمه ای است که در عقب زین اسپ می دوختند و زیر دم اسپ می افتد.

** غجری= نمدی است که زیر زین اسپ می گذارند.

( فرهنگ عامیانه افغانی نویس. صفحه ۴۰۷)

باید متذکر شد که "گوزبان" به معنی تسمۀ عقبی اسپ است که با اسپ و سوارکاری رابطۀ نزدیک و تنگاتنگی دارد و احتمال قوی موجود است که اسپ های زیاد و فسیله ها باعث کثرت استعمال گوزبان گردیده و این منطقه به آن نام مسما گردیده باشد که در مورد گفتگوی عوام وخواص قرار گرفته تدریجاً گوزبان به گوزگانان تبدیل شده باشد. (۳)

مولف کتاب حدود عالم در ایامی که خود زنده بوده، شاه گوزگانان را بنام  احمد فریغون یاد می کند. فریغونیان سده ها در گوزگانان حکومت کردند و شاهان علم پرور بودند و کتاب حدود عالم ایشان را مالک هزاران اسپ می داند. همین طور زمانی که سلطان محمود غزنوی بر غور حمله کرد، شیروان شاه "پادشاه غور" با اهدای گله های اسپ از سلطان غزنه امان خواست. ناگفته نماند که از گوزگانان اسپهای تیزگام به بیرون مرزها صادر می شدند. "از گوزگانان اسپهای نیکوی بسیار با نمد خورجین و تنگ اسپ و پوست های دباغی شده و غیره به تمام خراسان و ماورالنهر برده می شده"(۴)

در آن سوی گوزگانان قصبه ای بنام "هزار اسپ" وجود داشت که زمانی که سلطان سنجر سلجوقی در سال ۵۴۲ هجری به خوارزم لشکر کشید، ابتدا قصبۀ هزار اسپ را برای مدت دو ماه تحت محاصره قرار داد. (قصبۀ هزار اسپ در میان مرو و گوزگانان واقع می باشد).

قصبۀ هزار اسپ برای سالیان درازی میان شاه خوارزم و سلطان سنجر دست بدست می شد. سلطان سنجر یک بار عزم کرد که "هزار اسپ" را به کلی متصرف شود. او در این کار لشکر بسیاری بسوی هزار اسپ فرستاد. انور ابیوردی، شاعر دربار سلجوقی که هم رکاب سلطان بود، این بیت را بر تیری نوشت و بر هزار اسپ انداخت:

ای شاه همۀ ملک زمین حسب تراست

وز دولت و اقبال جهان کسب تراست

امروز به یک حمله هزار اسپ بگیر

فردا خوارزم و صدهزار اسپ تراست

در این هنگام رشید وطواط، شاعر شهیر و کوتاه قد هم که در قصبۀ "هزار اسپ" بود و با اتسز خوارزم شاه هم کاسه بود شعری در جواب انوری نوشت و با تیر بسوی عساکر سلطان سنجر پرتاب نمود:

گر خصم تو ای شه شود رستم گرد

یک  خر  ز  هزار اسپ نتواند  برد

سلطان سنجر که بعد از تصرف هزار اسپ خواست رشید وطواط را هفت پاره کند او را به بند کشید. اما به اثر میانجی دبیر و رئیس دیوان رسایل که سلطان را در وقت مناسبی گفته بود: "رشید وطواط مرغکی ضعیف و لاغر اندام و طاقت آن را ندارد که او را هفت پاره کنند. اگر شاه فرمان دهند او را دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان رشید وطواط را ببخشید." (۵)  

طبق راپور ها و احصاییه های ملل متحد در سال ۱۹۶۹، کشورهایی که در تربیه و نگهداری اسپ پیشرفتهای زیادی کرده اند چنین است:

۱- برازیل                ۹۲۱۰۰۰۰ راس اسپ

۲- کشور شوراها        ۸۰۰۰۰۰        رر

۳- چین          ۷۶۰۰۰۰۰      رر

۴- طبق آمار ملل متحد تعداد مجموعی اسپ

در جهان به ۸۶ ملیون و ۹۵۱ هزار راس می رسد. (۶)

قصبۀ هزار اسپ، رمه و فسیلۀ اسپ، چراگاه های اسپ و سوارکاری در این منطقه نشان می دهد که گوزگانان در نگهداری اسپ و اسپ سواری و گله داری صاحب شهرت بوده و جا دارد که در شطارتهای بزکشی معاصر هم این مردمان کماکان سرآمد بازی بزکشی بمانند.

چون سخن از اسپ است، جا دارد که از اسپهای معروف تاریخ، که در گذشته شهرت بسزایی داشته نام ببریم:

زمانی که اسکندر مقدونی بسوی پارس، خراسان و ماورالنهر لشکر کشی می کرد با خود اسپی را نگهداشت که دلیرمردان آن زمانه از سوار شدن آن جان در امان نداشتند. اسکندر این حیوان وحشی را رام کرد و اسپ مورد نظر شهزادۀ سلحشور قرار گرفت. نام اسپ اسکندر، بوسیفالا “Bucephala” بود. زمانی که این اسپ اسکندر در نواحی اتک، تسکیلا و سنگالا جان داد، شهر را بنام او مسما کرد. این شهر در نواحی گلگیت و کشمیر و نورستان موقعیت دارد و بنام اسکندریۀ بوسیفالا “Bucephala Alexandria” یاد می شود. یادآور باید شد که اسکندر در همین مناطق، و به غیر از شهر بوسیفالا، دو شهر دیگر بنا کرد که شرح آن در این مبحث نمی گنجد.

"رخش"، اسپ رستم دستان است که با کارنامه های وی گره خورده و در همۀ داستانهایش نقش رخش برازنده است. می توان گفت که رستم با رخش و رخش با رستم لازم و ملزوم یکدیگرند. رستم است که فارِس (به کسر ر، به معنی اسپ سوار)اسپش است و کسی را غیر او یارای آن نیست رخش را رام نماید. رستم و اسپش دو اصیل زادۀ این سرزمین اند. رستمی که از زال، پدر زابلی و رودابه مادر کابلی زاده شده و به همینگونه با دختر شاه سمنگان (تهمینه) طرح زناشوهری ریخته، پس فرزند اصیل این سرزمین است؛ چنانچه اسپش نیز زادۀ نیمروزان می باشد. بناءً گفته می توانیم که زابلستان، کابلستان، نیمروزان، سمنگان و سیستان همه در همین خاک موقعیت دارند و رستم و رخش هم در همین آب و خاک پرورش یافته اند.

اسپ خسرو پرویز کسری ساسانی که از اسپهای مشهور جهان است "شبدیز" نام دارد و از جملۀ اسپهای داستانی و جالب جهان است. گفته اند: خسرو پرویز "شبدیز" و "شیرین" را نهایت دوست داشت و می پسندید. این شاه عاشق پیشه همان طوری که عاشق شیرین بود، به شبدیز هم عشق می ورزید. گفته اند: خسرو پرویز بی باربد و شبدیز و شیرین مباد! شبدیز از دو کلمۀ شب و دیز گرفته شده که به معنی سیاه رنگ می باشد. اسپ خسروپرویز نیز سیاه مشکی بوده است. به قول فرهنگها کلمۀ شبدیز همان طوری که نام اسپ خسرو پرویز است، لحنی از سی لحن باربد می باشد.

پیشتر خاطر نشان کردیم که خسرو پرویز شبدیز و شیرین را دوست داشت. تا آن جا که کسی را یارای آن نبود تا خبر مرگ شبدیز را به کسری برساند. داستان هم این است که خسرو پرویز به آتش قسم خورده بود که هر کس خبر مرگ شبدیز را بیاورد کشته خواهد شد. همان بود که باربد با رمزها و رازهای زبان موسیقی خسرو پرویز را از مرگ شبدیز آگاه می سازد. (کتاب متون نظم غنایی، دکتر عبدالغنی برین مهر، چاپ دوم، پشاور، ۱۳۸۱ مقدمه س)

"اشقر" نام اسپی است که از امیر حمزۀ صاحب قران می باشد. امیرحمزه اشقر را بسیار دوست داشتنی. اشقر واژۀ ترکی و به معنی سرخ و سفید بوده می باشد. و احتمالاً اشقر امیر حمزۀ صاحب قران نیز به رنگ سرخ و سفید بوده است. شاعر وارسته، صوفی عشقری، نسبت به ارادتی که به امیر حمزۀ صاحب قران داشت، تخلص خود را بنام اسپ صاحبقران، یعنی "اشقری" گذاشت. در کتاب سخنوران معاصر نیز تخلص این شاعر عاشق پیشه به "عشقری" تبدیل گشته است، یعنی الف به عین تبدیل گشت. ارادت و اخلاص شاعر شیرین کلام از این بیت فهمیده می شود:

گر رسم با حمزۀ صاحبقران

سر فدای پای اشقر می کنم (۷)

به همین گونه اسپ مشهور دیگری داریم بنام "لیلی" که صاحب آن سردار یار محمد خان، برادر امیر دوست می خان می باشد.

سردار یار محمد خان که در این وقت حاکم پشاور بود (۱۸۹۲)، این اسپ زیبا و خوش رفتار را بسیار دوست داشتی و او را لیلی صدا زدی. چون موجودیت لیلی برای این حاکم پشاور خوشبختی ببار آورده بود، رنجیت سنگ و فتح علی شاه قاجار داشتن لیلی را به دل می پرورانیدند. رنجیت سنگ هم اسپی داشت بنام "گوهر بار" که اسپی خوش نام و پر آوازه بود. ولی چون آدمی خواستنیهای بسیار دارد، می خواست لیلی را نیز در کنار داشته باشد. سردار یار محمد خان بهانه های زیادی در بارۀ لیلی کرد تا نگذارد اسپش، که به وی وفادار بود نزد دیگران باشد. اما رنجیت سنگ راضی نگردید و بالاخره توانست این اسپ نامی را به دست آورد. تاریخ نشان می دهد که همین رنجیت سنگ الماس "کوه نور" را نیز به هزار حیله و نیرنگ از نزد شاه شجاع به دست آورد و برای خوش خدمتی به انگلیسها، این الماس نایاب را گلوبند ملکۀ انگلستان ساخت. (۸)

۱- فرهنگ معین جلد اول صفحه ۲۲۶

۲- فصلنامه ره آورد نوشته جبیب برجیان شماره ۵۲ سال ۱۳۸۷

۳- فرهنگ جهانگیری جلد اول صفحه ۲۰۸۲ – فرهنگ عمید جلد اول صفحه ۱۹۹

۴- تاریخ بعد از اسلام نوشته پوهاند عبدالحی جبیبی ص ۴۳۲

۵- کتاب عتبه الکتبه به تصحیح محمد قزوینی و عباس اقبال سال ۱۳۲۹ ص جیم

۶- کتاب جغرافیه معارف افغانستان سال ۱۳۸۱ ص ۱۶۵

۷- در باره اشقر بنگریدبه کتاب شرح حال و تحلیل اشعار صوفی عشقری – نوشته نیلاب رحیمی چاپ پشاور سال ۱۳۸۰ ص ۲۳

۸- کتاب شب رفت و سحر نشد - نصیر مهرین- چاپ کابل ۱۳۸۳ ص۷۴ "اسپ لیلی"

 

بازی بزکشی در کشور ما

Buzkashi

بزکشی کلمه ترکیبی "بز" و "کشی" می باشد و در زبان مردم همان ورزش بزکشی است که در صفحات شمال کشور ما این بازی به شهرت رسیده است. "بُز" به ضم میم حیوانی است علفخوار و نشخوار کننده که دارای شاخ، ریش دراز و دم کوتاه می باشد. از گوشت، پوست، شیر و موی آن استفاده می کنند. گوشت این حیوان چربی کمتر داشته، سرد گونه است. در جهان عرب گوشت بز از لحاظ صحی یک پروتین خوب بشمار می رود. "کشی" از لغت کشیدن که به معنی دراز کردن، کش دادن، کش کردن و تحمل کردن باشد. در اصطلاح عامه "بزکشی" یعنی کش کردن بز به هر جانب و یا کسی که بز را به هر طرف کش می کند. کش امر به کشیدن است مانند بارکش، خارکش، اره کش، آب کش و بزکش.

بزکشی یکی از بازی های اسطوره ای و تاریخی کشور کهن دیار افغانستان است. این بازی داستان دراز دارد که با ارزیابی ها می آغازد و به پهنا وسیع محیطی در خراسان پیرار، ترکستان پار و افغانستان امروز گسترش یافته است. در اصل باید نام این بازی ملی "گوساله کشی" باشد، زیرا در بازیهای بزکشی گوسالۀ مرده را به کار می بردند. سخن واثق آنکه، در گذشته ها طوری که از نام آن پیدا است "بز" را به کار می بردند، لذا بازی بزکشی با نام بز آغاز شد. چون پوست و گوشت بز نرم است و در اثر شطارتهای بزکشها مقاومت نشان داده نمی توانست از آن رو به جای بز، گوساله که پوست آن سخت و ناشکن است مورد استفاده قرار گرفت. باید یادآور شد که گوساله را بعد از کشتن برای ۲۴ ساعت در آب سرد می گذارند تا گوشت و پوست آن بیشتر سخت شود. وزن تقریبی بز یا گوساله ای که برای بزکشی به کار می رود در حدود ۳۵ کیلو می باشد. بسیاری از مورخین باورمند آنند که بزکشی معمولا توسط افغانانی بازی می گردد که ریشه های ترکی- مغولی دارند. این بازی که امروز به صورت یکی از ورزشهای ملی ما محسوب شده در سراسر صفحات شمال مملکت با مراسم خاص صورت می گیرد. داستانهای اسپ، اسپ سواری و اسپ دوانی در کناره های سه دریای معروف، یعنی آمو رود، هیرمند رود و سند رود به اشکال مختلف مروج بوده  تاریخ دراز دامنی دارد. در کرانه های شمالی، جنوب و جنوب شرقی هندوکش اسپ سواری و تازندگی کار و حرفۀ آن روزگار بوده است. ارزیابی ها در راه گشایی ها و مهاجرتهایشان از اسپهای تخاری و اشتران دوکوهانۀ باختری استفاده کرده اند.

طوری که گفته آمد بزکشی به صفحات شمال کشور ما وابسته می گردد و مناطقی که در این راستا سهم برازنده دارند عبارت اند از: بلخ، سمنگان، تخار، کندور، بدخشان، بغلان، سرپل، فاریاب، جوزجان و بامیان.

از دیر زمانه ها بدین سو، بزکشی به صورت غیرمنظم و بدون قاعده و نبود قوانین ورزشی انجام می پذیرفت؛ که در آن تیم ها مشخص نبوده، لباسی که فراخور بزکش باشد پوشیده نمی شد و یک بی نظمی و نااستواری در امور این ورزش حکمفرما بود. ولی در این اواخر هر ولایت سهم خود را داشته امور این بازی با نظم و نسق بهتری به پیش می رود. تیم های بزکشی ولایات روسای مستقل خود را دارند و پهلوانان، یا به قول معروف "چاپ اندازان" را اعاشه و سرپرستی می کنند. این پهلوانان که معروف به بزکش اند بنام "چاپ انداز" یاد می شوند. چاپ اندازان اسپهایشان را بصورت فنی تربیه کرده در مراقبت و نگهداری آنها مخارج هنگفتی را هزینه می نمایند. گفتنی است که مردم عادی نمی توانند از عهدۀ این کار برآیند. معمولاً بای ها، خان ها، ملک ها، خوجه یین ها و در این اواخر سرداران (محمد زاییها) به این بازی سهم می گرفتند و اسپ و بزکش برای خود تهیه می دیدند.

اسپ بزکش باید صحتمند و قوی باشد و کاه و جو و رشقه و شبدرش منظم برسد. "جو" که غذای اصلی اسپ بشمار می آید به طور منظم به اسپ خورانده  می شود. اسپها روزانه برای چند ساعت باید برای گردش به بیرون کشیده شوند. در افغانستان اسپهای قطغن زمین، تخارستان، جوزجان، کندوز و میمنه شهرت دارند. اسپهای بزکشی از دو تا پنج سال تحت تربیت گرفته می شوند. چون بزکشی یک بازی خطرناک است باید چاپ اندازها به سن و سال پختگی رسیده و به کارهای فنی بزکشی آگاهی کامل داشته باشند و به اسپها رسیدگی کرده بتوانند.

بزکشی یک بازی سمبولیک اجتماعی و فرهنگی است تا یک بازی ورزشی. این بازی در ظاهر آسان به نظر می رسد، در حالی که چنین نیست. در این بازی اسپهای قوی و چابک و چاپ اندازان نیرومند بکار است تا اسپهای سرکش را رام کنند و بز را به دایرۀ حلال برسانند. ناگفته نماند که چاپ اندازان صاحب اختیار اسپهای بزکشی نمی باشند، بلکه خان و ملک و بای است که دارندگان اصلی اسپهای بزکشی اند. چاپ انداز و اسپ بزکش با بای، ملک و خان گره عجیبی خورده است. بای یا ملک باید از چاپ انداز مواظبت کند و هزینۀ خانواده اش را تامین بدارد و بر علاوۀ معاش، بخشش و تحفه را از وی دریغ ننماید چاپ اندازان معمولاً در خانه و قلعۀ بای یا خان زندگی می کنند که در حقیقت خان با چاپ انداز همخانی دارد. بعضی چاپ اندازان در منزل خود زندگی می کنند و در مواقع معین به حضور خان می رسند. چاپ انداز باید از نعمت صحت برخوردار باشد. خوب بخورد و خوب بپوشد. آنها (چاپ اندازان) باید در هنگام بزکشی با لباس منظمی، که عبارت از کلاه گرد بزکشی "تیپک"، گوپیچه، شلوار پخته یی و موزۀ چرمی می باشد برایش آماده گردد. همچنان کمربند چند رنگ که نماد کمربند رنگارنگ پهلوانان اوستایی را تداعی می کند به کمر ببندند. برای نگهداشت، تربیت و خوراک اسپها نفرهای خاص اند که آنها را مهتر یا سیس می نامند.

نویسندۀ این سطور از چاپ اندازان ماهر و مشهور وطن که در نیم سدۀ اخیر از خود شطارتهایی را نمایش داده و در عرصۀ بزکشی عرض اندام کرده بودند و بنام پهلوان یاد می شدند، خاطراتی دارد. اینک تا جایی که حافظه یاری نماید به ذکر نام بعضی از آنها می پردازم:

قوش پهلوان، مقصوم پهلوان، قاسم پهلوان، خان پهلوان، تاش پهلوان، نذیر قل بای پهلوان، مخی پهلوان، اوراز محمد پهلوان، حسین پهلوان، خلیل پهلوان، احمد بای پهلوان، عادل پهلوان، توخته پهلوان، حکیم پهلوان، کوچوم پهلوان، ایگن بیردی پهلوان، خدای قل پهلوان، جوگی پهلوان، سبحان قل پهلوان، رمضان پهلوان، عطا قل پهلوان.

چاپ اندازان دیگری را جناب زین العابدین عثمانی ذکر کرده اند: پهلوان غفار چهار دره یی، پهلوان شکور، پهلوان نادر، پهلوان فقیر جوزجانی، پهلوان اکرم، پهلوان گنجه، پهلوان رشید، پهلوان حیات الله، پهلوان ملنگ، پهلوان کمال، پهلوان نورالدین، پهلوان دلاور، پهلوان سیف الله، پهلوان فیض چوپان، پهلوان رؤف، پهلوان سیف الدین، پهلوان خیری، پهلوان بوستان، پهلوان غیور. (۱)

چاپ انداز باید دارای اخلاق حمیده و صاحب تدبیر باشد. صبور و با حوصله باشد. با بای و خواجه اش وفادار بماند (بایBoss را در مزارشریف خوجه یین می گویند).

در بازی بزکشی، اسپ و چاپ انداز لازم و ملزوم یکدیگرند. چاپ انداز آراسته با تیپک یعنی کلاه گرد خاصۀ چاپ اندازی، قمچین، موزه، شلوار، گوپیچه، پیتاوه (پای پیچ) و خرجین (خورجین) می باشد. اسپ بزکشی ملبس به قربوس، غجری، پاردُم، چرگی، جُل، عرق گیر، باز طُرُق (پوش نمدی که بالای اسپ می اندازند) و تکل (چرمی که زیر زین اسپ جا داده می شود)، قیضه، قمچین، زین و یراق است. قمچین چاپ انداز از چهار تار چرم گاو میش ساخته شده که مانند چوتی موی بافته شده و اسپ را افگار و زخمی نمی سازد و صرف اسپ را هشدار می دهد تا متوجه کارش باشد. اصل کلمۀ قمچین در زبان دری "قمچی" است که به معنی تازیانه بوده، اساساً یک واژۀ ترکی می باشد.

در افغانستان امروز دو نوع بزکشی معمول است:

۱- بزکشی به شکل توده بر آی.

۲- بزکشی به شکل قاره جای (قوره جای).

شکل توده بر آی عبارت از تجمع تیم های بزکشی نامنظم است که دارای لباس مخصوص نبوده، دو و یا چند تیم به شکل عادی بازی را می آغازند. در بزکشی نوع توده بر آی تعداد بزکش و یا چاپ انداز معین نیست و به اصطلاح مردم گلگلمیری می باشد. در این نوع بزکشی چاپ اندازان ماهر و با نام و نشان سهم نمی گیرند و یونیفورم در آن دیده نمی شود.

در بزکشی قاره جای تیم ها منظم بوده و چاپ اندازهای برازنده ای که یونیفورم به تن دارند در مسابقه اشتراک می کنند. این نوع بزکشی به صورت منظم در جشن ها، اوقات موسمی، نوروز، مراسم تاریخی و سالگرد پادشاهان صورت می پذیرد. موسم بزکشی به طور کلی زمستان و یا اوایل بهار است. اما در فصلهای سال، بخصوص در مراسم خاص، این بازی برگزار می گردد. در بازی قاره جای "قوره" یا "دایره حلال" چنان است که "دو بور" یعنی سهم گیری اسپان زیاد در بازی مجاز نمی باشد، بلکه تیمها، دو بدو، بصورت منظم و مناسب، و در حالی که آداب و رسم شاندار بزکشی را مراعات می کنند در بازی سهم گرفته، بز را از قوریه بر می دارند و پس از دور زدن در محل معین آن را واپس به قوریه که همان دایرۀ حلال باشد می آورند. چاپ انداز در این بازی شطارت نشان داده وقتی بز را بر می دارد، چاپ انداز تیم مقابل می خواهد بز را از نزد وی بگیرد؛ همان است که هر دو با تردستی زیاد بز را به سوی خویش کشانده به جانب قوره در حرکت می افتند، که این رسم را "تقدیم کردن" می گویند. در حالت تقدیم هیچ چاپ اندازی حق ندارد با قمچین به سر، دست و یا دیگر اعضای حریف بزند و یا بز را به زین خود ببندد، زیرا این امر تخطی از قانون بزکشی محسوب می شود. دیگر اینکه در هنگام تقدیم، یعنی وقتی که هر دو چاپ انداز در شطارت شان بسوی دایرۀ حلال خسته می گردند چاپ انداز دیگری دزدانه بز را از نزد هر دو می گیرد که این عمل را "چکه تاز" می نامند. چاپ انداز چکه تاز منتظر است تا در موقع مناسب بز را از تقدیم بچاپد. در زمانه های پیش "قوره" را "شمال" نیز می گفتند که امروزها بدان بیرق می گذارند. در بزکشی قوره جای و یا توده بر آی، گوسالۀ سربریده ای را که مرکز ثقل بزکشی است در یک دایره گذاشته و دو تیم، زمانی هم چهار تیم به برداشتن آن مجادله می کنند تا آن را به دور بیرق (بشکل امروزی آن) دور داده به دایرۀ حلال پرتاب کنند.

برندگان تیم بزکشی  از جوایزی که خاصۀ این مراسم است برخوردار می شوند. این جوایز زمانی نقدی و زمانی هم غیرنقدی می باشد. در سابق چاپ اندازها سکه های طلا را به عنوان جایزه دریافت می کردند. ولی امروز شکل جوایز تغییر کرده، یعنی که یک چاپ انداز می تواند بر علاوۀ پول نقد به تحفه های دیگری از قبیل جیلک، چپن، پوستین، قاقمه، کلاه، لنگی، لباس و یا یک قبضه تفنگ و تفنگچه مفتخر شود.

از نامهای چاپ اندازان ذکر به عمل آمد، حالا به معرفی یک سلسله القابی که چاپ اندازان بالای اسپان شان می گذارند می پردازیم. ناگفته نماند که این القاب معمولاً با رنگها، شکل و شمایل اسپی را که چاپ انداز بکار می برد، همسویی دارد:

۱- بور (مگسی)

۲- جرند (سرخ کمرنگ)

۳- قشقه (پیشانی سفید)

۴- توروق (سرخ تیره و جگری رنگ)

۵- سرخون (سمند) و معنی سفید را دارد

۶- سمند (زرد کاهی را هم نامند)

۷- مشکی (رنگ سیاه تیره)                          

۸- ابرس (سفید و آبی رنگ)

۹- قره (سیاه رنگ)

۱۰- ترغ (خاکستری)

۱۱- اله ( به رنگهای مختلف)

در تاریخ معاصر افغانستان تیم های مشهور بزکشی مربوط به ولایات کندوز، بغلان، شبرغان، میمنه و مزارشریف می باشند و در این رابطه از چاپ اندازان قچاق تن و تقیم باز اسطوره یی ولایات شمال، از قبیل حکیم پهلوان، مقصوم پهلوان، مخی پهلوان، کوچوم پهلوان و اوراز محمد پهلوان یاد شده است. یکی از چاپ اندازان مشهور به آشورمت (آشور محمد)، که اسپ تیزهوش و برازنده ای داشته و مردم در هنگام مرگ اسپش مراسم بزرگی برای آن حیوان گرفته بودند، یاد می شود که در اسپ سواری و بزکشی آیتی محسوب می شده است. از روسای تیم بزکشی وطن تنها نامهای حاجی محمد مقیم بای از مزارشریف، غلام نبی خان قره شیخی از فاریاب، حاجی نادر از بغلان، حاجی حضرت قل از بدخشان، حاجی گلستان از کندوز، عبدالصمد کوهی از فاریاب، غلام حیدر از کندوز، عبدالقیوم بای از سمنگان، ایکم بردی بای معاون تیم های هشتگانۀ ولایات، محمد نوروز منگل از تخار، سید محمد اسحق از جوزجان.

بزکشی هر سال در شهر مزارشریف با مراسم برگزاری جندۀ (در اصل جهنده است) شاه ولایتمآب می آغازد. در روز دوم حمل اهالی مزارشریف دسته دسته به سوی دشت شادیان که با گلهای سرخ لاله مزین می باشد می روند و مراسم بزکشی را با علاقۀ خاص مشاهده می کنند. بزکشی در مزارشریف مانند میلۀ گل سرخ چهل روز را در بر می گیرد.

طوری که در بالا از یونیفورم چاپ اندازان یاد کردیم، تیمهای هر ولایت یونیفورم خاص خود را داشتند. به طور مثال تیم مزارشریف، با سمبول گل لاله و تیم بزکشی کندوز با سمبول کل پنبه مزین بودند.

مسابقات بزکشی در دو فصل سال، از دوم تا دهم حمل در ولایت کندوز برپا می شود. در ماه عقرب این مسابقات در بین سیزده تیم در استدیوم ورزشی کابل با مقررات خاص صورت می گرفت. مصارف قسمت اول این مسابقات از طرف ریاست هوایی ملکی و ریاست توریسم و جهانگردی (ګرځندوی) و قسمت دوم مصارف این مسابقات، مصادف به ماه عقرب، از بودجۀ دولت تامین می شد و عایدات این مسابقات هم که در حدود یک صد هزار افغانی (از درک فروش تکت) به عایدات دولت تحویل داده می شد.

برخی را باور بر این است که کلمۀ بزکشی در اصل از شکار بزهای کوهی که ذریعۀ کوهنوردان یا شکارچیان از سده های گذشته بدینسو صورت می گرفت اخذ شده باشد. نظر به داستانهایی که روایت شده اند، این بازی برای اولین بار در سواحل دریای آمو صورت گرفته بود... در افغانستان امروزی دو نوع اسپ مشهور است، یک نوع قطغنی، که جنساً کوچکتر و نیرومندتر است، و دیگری که در فاریاب و بلخ پرورده می شود. البته برای مسابقات اسپهای مخصوص را انتخاب می کنند. اسپهای بزکشی نظر به تربیۀ شان از خواص ویژه یی برخوردار هستند. به طور مثال، وقتی سوارکار از اسپ به زمین می افتد، اسپ انتظار می کشد تا سوارکار دو باره سوار اسپ گردد. اسپها حیوانات هوشیاری هستند، برخی از این گونه اسپها نظر به پرورش و تمرینهای مخصوصی که می آموزند، به مجرد گرفتن گوساله توسط سوارکار فوراً به تاختن می پردازند.

۱- هفته نامه امید منتشره ویرجینیا شماره ۷۵۰ صفحه ۱۱، سنبله ۱۳۸۵.

۲- هفته نامه امید شماره ۶۱۹ سال ۲۰۰۴ صفحه ۶.

۳- ماهنامه کاروان شماره ۱۰۵ منتشره کالیفورنیا سال ۱۳۸۳.

- برگرفته ازکتاب "کامل نامه"،اثری از کامل انصاری

n

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل       ۲۷۵    سال  دوازدهم       عقرب     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی   اول نومبر   ۲۰۱۶