کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

۸ صبح

    

 
حد اقل معذرت بخواهید

 

 

 

حالا که تطبیق برنامه‌ی عدالت فراجنگی و انتقالی ممکن نیست، باید تمام گروه‌ها و اشخاصی که در جنگ‌های داخلی دست داشتند، از مردم افغانستان معذرت بخواهند. معذرت‌خواهی رفتاری پسندیده و عقلانی است. این رفتار سبب تقویت همسبتگی اجتماعی و کم‌شدن کینه و کدورت می‌شود. درست است که صرف عذرخواهی نمی‌تواند عدالتی را که از قربانیان جنگ‌های داخلی دریغ شد، به آنان برگرداند و نیاز است که عدالت انتقالی اجرا شود، ولی از آن‌جایی که امروز نه حقیقت‌یابی ممکن است و نه تطبیق عدالت جزایی؛ پس ایجاب می‌کند که گروه‌ها و افرادی که در جنگ‌های داخلی از جمله جنگ‌های دهه‌ی هفتاد کابل نقش داشتند، معذرت بخواهند.
کمیسیون حقوق بشر افغانستان هم در واکنش به مصالحه با حکمتیار، اعلام کرد که ایشان باید از گذشته‌اش معذرت بخواهد. حکمتیار کمپاین خونین جنگی را برای رسیدن به قدرت در دهه‌ی هفتاد میلادی در کابل به راه انداخت. مناطقی که زیر کنترول مخالفان ایشان بود، از مناطقی زیر کنترول ایشان آتش‌باری می‌شد. موشک‌پرانی‌هایی که از سمت چهارآسیاب صورت می‌گرفت، در خاطر مردم هست. مردم آن قدر هم بی‌حافظه نیستند که بیست سال پیش را فراموش کنند. معذرت‌خواهی ایشان و دیگر گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی و نظامی می‌تواند تسکین اندک خاطر بازماندگان قربانی‌ها شود.
شخصیت‌های سیاسی و نظامی که حالا هم در افغانستان سیاست می‌کنند و در دهه هفتاد یکی از طرف‌های درگیر بودند، باید درک کنند که مستندات تخلفات‌شان از قوانین بین‌المللی جنگ، ثبت گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر است. همین گزارش‌ها و مستندات سبب شد که روزنامه‌های جهان غرب، از مذاکره‌ی کابل با آقای حکمتیار استقبال نکنند.
حال ایجاب می‌کند که ایشان و متحدان و مخالفان‌شان در جنگ‌های دهه‌ی هفتاد کابل، از مردم افغانستان معذرت بخواهند. این شخصیت‌های سیاسی و نظامی باید به مردم افغانستان اعتراف کنند که پس از سقوط حاکمیت داکتر نجیب نتوانستند روی معیارهای مشروعیت سیاسی و زعامت با هم‌دیگر به توافق برسند. این شخصیت‌ها باید قبول کنند که پس از سقوط حاکمیت داکتر نجیب در صحنه‌ی سیاسی چنان خام ظاهر شدند که همه‌شان خود را زعیم بلامنازع افغانستان می‌خواندند.
اختلاف روی زعامت و معیارهای مشروعیت سیاسی منجر به جنگ‌های خونین تنظیمی در کابل شد. در این جنگ‌ها، کابل مثل شهرهای اروپا در جنگ جهانی دوم ویران شد. مردمانش کشته شدند. خانواده‌ها آواره شدند. به حرمت بسیاری از خانواده‌ها تجاوز شد. فرهنگ غنی شهر کابل که در نتیجه‌ی یک قرن کار فرهنگی شکل گرفته بود، به یک باره نابود شد. تیاتر، سینما، کتاب‌خانه و روزنامه از کابل گرفته شد. فرهنگ شهرنشینی از بین و تمام تاسیسات دولتی به غارت رفت.
آنانی که در دهه هفتاد میلادی بخش‌های گوناگون کابل را کنترول می‌کردند و نتوانستند روی زعامت و معیارهای مشروعیت توافق کنند، مسوول ویرانی پایتخت‌اند. آنان نمی‌توانند خود را بری‌الذمه اعلام کنند و همه‌چیز را به مداخله‌ی بیرونی ارجاع دهند. قشر مکتب‌رفته و تحصیل‌کرده‌ی افغانستان، فعالان مدنی و مردم عام افغانستان، شخصیت‌های نظامی و سیاسی دهه هفتاد را مسوول ویرانی کابل می‌دادند و انتظار حداقلی از آنان این است که در قدم اول معذرت بخواهند و بعد با یک روند شفاف، در عدالت انتقالی همکاری کنند.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل       ۲۷۳    سال  دوازدهم       میزان     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    اول اکتوبر   ۲۰۱۶