دکتر نجیب از نطاقان برجستهیی جنبش چپ در افغانستان
بود. اگر او زنده بود، بیگمان از مطرحترینهای سیاست در افغانستانِ امروز
میبود. بهیاد دارم وقتی شورویها دکتر نجیب را بهجای ببرک کارمل رهبر
حزب برگزیده و تحمیل کردند، وی سنگینی این بار پر مسوولیت را درک میکرد.
دکتر از یکسو در برابر رهبر و پیشوای خود قرار میگرفت و از سوی دیگر در
برابر تحولات شگرف سیاسی در دوران گلاسنوست گرباچوف و یاکوفلوف که گذار از
جنگ سرد را تجربه میکردند. از سوی دیگر دکتر نجیب باید به گروهی کلانی از
اعضای حزبش مواجه میشد که تغییر را ناشیانه میدانستند. نجیب به محراق
تضاد ها مبدل گشته بود.
بهیاد دارم او سه سخنرانی مهمش را با این جمله آغاز کرده بود «اینجا
انقلابی رخ داده». او میخواست بگوید اینجا انقلابی رخ داده که باید رخ
نمیداد. او میخواست بگوید که این انقلاب چه زود رخ داد. این انقلاب خودش
و نسلش را بهچالش کشانید. و در نهایت انقلابی که قربانی گرفته، میگیرد و
خواهد گرفت. این قربانی از رهبرش تا بیگناهترین و فقیرترینها را قربانی
خواهد کرد. او میگفت اینجا انقلابی رخ داده و به مانند حفیظالله امین
نمیگفت «ما انقلاب سرخ کردهایم». انگار اینجا انقلابی رخ داده، بهمعنای
تحمیل انقلابی بوده است که جنگ سرد بر شانههای او و حزبش آویزان کرده است.
یک واقعیت انکار ناپذیر گذشتهء کاری دکتر نجیب قبل از ریاست جمهوری است.
او مدتی زیادی را رییس ادارهء استخبارات بهنام خدمات اطلاعات دولتی (خ ا
د) بود که کارنامههای وحشتناکی از آن در لیست جنایت علیهء بشریت ثبت است.
این واقعیت تلخ بر شخصیت سیاسی دکتر نجیبالله صدمهء شدیدی زده بود.
مرحلهء گذار از حکومت انقلابی به جمهوریت ملی از کارکردهای دکتر نجیب
بهشمار میرود که از آن نمیتوان بدون تامل گذشت. نجیب الله دریافته بود
که این انقلاب «رخ داده» را باید به جمهوریت ملی گذار داد تا بر منطق زمان
وفق یابد. نجیب تحولات شوروی و غرب را دنبال میکرد و تلاش میکرد تا خود
را با این تحولات سازگار سازد. اما دیر شده بود چنانیکه خود مطرح میکرد
انقلاب، قربانی میخواهد و خود را یکی از این قربانیها میدانست.
سخنرانیهای دکتر نجیب در این دوران نشانگر آن است که وی تعاملات امروزی
را نسبت به هر سیاستگر دیگر بهخوبی پیشبینی میتوانست. او بهخوبی
جایگاه پاکستان را شناسایی کرده بود. نجیب در دوران ریاست «خاد» ضربات
شدیدی به سازمان استخبارات نظامی پاکستان وارد کرده بود. در زمانیکه رییس
جمهور شد او بهترین روابط را با رهبران پشتون آنسوی مرز تامین کرد و بر
نهاد های تاثیر گذار پاکستانی رخنه کرده بود. اینکار وی آتش خشم را در
اسلامآباد بر علیهء او فروزان میکرد.
در مجامع بینالمللی نیز سخنرانیهای دکتر نجیب، شنوندهگان زیادی داشت.
وقتی او تقاضای حکومت گذار را با نظارت جامعهء جهانی مطرح کرد به رهبران
سیاسی و نظامی افغانستان پیام فرستاد که حاضر است از سمتش کنار رود و دولت
گذار را به جامعهء جهانی بسپارد. این کار وی خشم جامعهء غربی را نیز فروکش
کرده بود. او با صراحت حکومت مستقلی را که توسط ارادهء مجاهدین آزاد رهبری
گردد ترجیح میداد نسبت به حکومتیکه به ارادهء عربستان سعودی و پاکستان
بر افغانستان تحمیل گردد.
پاکستانیها در سالهای ۹۰ نابودی دکتر نجیب را طرحریزی کرده بودند. آنها
بهخوبی میدانستند که دکتر نجیب از آشتیناپذیر ترین شخصیتهای سیاسی
افغانستان با رژیم نظامی پاکستان است. پاکستانیها توسط عوامل خود این مرد
آهنین را نابود کردند.
«اینجا انقلابی رخ داده» همیش ذهنم را مشغول میکند. آری آن انقلاب «رخ»
داده بود و دکتر را قربانی گرفته بود. او اینرا بهخوبی میدانست. دکتر
نجیب قربانی جنگ سرد شده بود که توسط این انقلاب در جامعهء ما تمثیل شده
بود. |