کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

زینت نور

    

 
"ریگ‌ودا ...

 

 

 

تو،
اتاق کوچکی استی
با میز کار بزرگ

و کتاب‌های عجیب
کتاب‌هایی با حروف ناآشنا
به زبان "سانسکریت"
ترا می‌خوانم اوستایی
با صدای لال و گنگی
وقتی "ریگ‌ودا" می شوی
مثل ترانه‌ های قدیمی آهنگ‌دار و مرموز
که به زانو درمی‌آورند عاشقان را
ترا می‌خوانم و آرام، آرام می‌گریم
ترا می‌خوانم و می‌خندم
برای کلماتی که لبخند می‌زنند
نگاه می‌کنند وزندگی می‌کنند بی‌معنی 
برای کلماتی که به شکل
دختران هندو بالباس‌های رنگی و گیسوان دراز
می‌رقصند شادمانه رو به روی چشمانم بی‌هیچ سازی
برای کلماتی که چون خیل پرندگان سپید،
یکهو می‌پرند باهم
که برنگردند

ترا می‌خوانم همچو کودکی که
کتاب مصور رنگی را نگاه می‌کند
اما روایت نمی‌داند 

ترا می‌رقصم، 
ترا گام برمی‌دارم
اتاق کوچک من!
برای تنها ساحتی که در اختیار من ست

ترا دوست می‌دارم
برای پنجره‌های رو به خورشیدت
برای دیوارهای پر از تابلوهای رنگی‌ات
برای جهان غریبی که کهنه نمی‌شود
از شدت غربت


 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل            ۲۷۱    سال  دوازدهم       سنبله     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    اول سپتمبر   ۲۰۱۶