کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

صور اسرافیل

    

 
چند سروده‌ی ناب

 

 

 

رابطه ي عجيبي است 
ميان انگشت هاي تو 
و كلماتي كه از پيله ي ذهن 
بيرون مي خزند 
كلماتي كه با بوسه هاي تو 
پر پر مي شوند 
و دوباره از لاي انگشت هايم
مي پرند 
مثل نبض زماني كه نخستين بوسه 
اتفاق افتاد و من گم شدم 
و پيوستم به يكي شدن 
از اين پس سراغ زنان را 
از معشوق هاي مهرباني 
بايد گرفت 
كه جان مي شوند و جهان 
ميان وقفه هاي 
سياه و سپيد تاريخ مذكر



 

صور اسرافيل 
٢٨/٨/٢٠١٦
برلين



ميان دكمه هاي پيراهنم
انگشتانش پرسه مي زند
سرگردان
بي حوصله
هر دو به چيزهاي دوري فكر مي كنيم
او به انقراض نسل چيتا
به گرمي زمين
و طعم گوشت تازه زير دندان كارخانه ها و ادم ها
سرم را بر بازويش مي گذارم
سرم لشكر گاه بزرگي است
كه سربازان زيادي از بصره
از قونيه از قم از بغداد با شمشيرهاي بلندي امده اند
به قصد كشتن گلنارهايمان
سرم درد ميكند
و انارهاي قندهار سرخ مي شوند
انگورهاي شمال
شراب هايي كه ريخت
تكبير /ركوع/سجود
مردان حوريان زيادي خريده اند
بهشت با انارهاي سرخ و سيب هاي سرخ
دختران اما قرار هاي مخفيانه اي دارند
روي پل سرخ و كوچه هاي سرخ
نگاهش گره خورده به سياره ي دوري است
سرش را روي سينه ام مي گذارم
خون تازه اي مي دود


سُور اسرافيل
٢٦/٨/٢٠١٦


صدايم كه مي زند درمي يابم
مردان خوب اسطوره هاي جنگ آور هرگز نبوده اند
مردان خوب سلاحي ندارند
جنگيدن را بلد نمي شوند
و سكه ي شير و خط نمي اندازند
مردان خوب
همسر،همبستر و هم سفرشان
زني است
كه ميان صميمت دو گلاس چاي سبز
خستگي هاي روزشان را مي تكاند
و با بوسه اي به روزهاي ديگر
مسافر مي شوند
مردان خوب تيتر داغ روزنامه نيست
هيچ خبرنگاري تعقيبش نمي كند
خبرها نشانش نمي دهد
اما براي معشوقه هايشان
سوژه ي خوب
شعر هاي بلندي است
كه تاريخ ندارند



سُور اسرافيل


شكوه ديدار تو
در لحظه اي كه روز متولد
مي شود
تعبير ديگر خوشبختي است
انگاه كه دست هاي بي تكلف تو
ميزبان آغوش زني باشد
كه يادش مي رود
در مجاورت تن تو سرگرداني هايش
يادش مي رود خبر روزنامه ها
و يادش مي رود بيست و چند سالگي
حالا تمام سألهايم را زير پيراهنم
دارم ميان بلوغ تني كه تو را
گم مي كند ديوانه مي كند
و زندگي روايت دستهاي ما است


صور اسرافيل
٣١/٨/٢٠١٦

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل            ۲۷۱    سال  دوازدهم       سنبله     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    اول سپتمبر   ۲۰۱۶