کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

نصیرمهرین 

    

 
هرکه آب از دم شمشیر خورد نوشش باد*
 به پاس احترام به بانوی عصیانگر مزیده سرور

 

 

 هنگامی که در دیار هجرت،  فرزندان ما به سوی تئاتری رفته اند تا نمایشی را بنگرند، از سخنان وحرکات احساس برانگیزهنر پیشه گان لذت ببرند و چیزی بیاموزند، باری هم اتفاق افتاده که از وضع تئاتر وهنرمندان پیشینه واوضاع کنونی، در افغانستان جویا شده اند. این گونه پرسش را در حوزه های دیگری مانند مسائل سیاسی، ورزشی . . .  نیر توان تعمیم داد که بسا موارد شاهد طرح آنها بوده ایم. 

 


 بانو مزیده سرور و نگارنده    

 

هنگامی که نسل جوان  در سالیان پسین د ر داخل کشور، از میان انبوه تلویزیون ها، نمایش های رنگارنگ را می نگرد، کسانی پرسیده وکسانی خواهند پرسید که وضع دیروز نمایش ها چگونه بود.

نبود پاسخ توضیحی و در جریان ننهادن این نسل به تفاوت ها و ویژه گی های زمانی ومکانی خارج و داخل افغانستان، ارائه ننمودن تصویری از واقعیت های سیرهنر و روز گار هنرمند در افغانستان، همان مصیبتی را همراه خواهد آورد که زیستن در خلأ اطلاع از تاریخ و روز گار، نصیب بخشی از انسان ها شده است. اما تا آنجا که دریافته ام حتی کم نیستند کسانی از نسل به سن وسال پیری رسیده که از حال واحوال واقعی رویداد ها وبه ویژه حال و روز گار هنر وهنرمندان کشور اطلاعی ندارند. ژرفتر شدن به ابعاد واقعی ودشواری های فرهنگی، تاریخی واجتماعی که در برابر این حوزه از فعالیت های هنرمندان وجود داشت، برای آنانی که هنر را ارج می نهند، این سخن را بر زبان می آورد که:

هرکه آب از دم شمشیر خورد نوشش باد.

هنرمندان وبه ویژه هنرمندان زن، از دم شمشیر آب نوشیده اند.

اینجا دراین نبشتۀ فشرده اگر هنر تئاتر را طرف توجه قرار بدهیم، ومشخص تر نقش زن را در آن در نظر آوریم، شاید اندک ادای احترام و توضیحی باشد نه تنها برای نسل دوستدار آگاهی از پیشینه ها، بلکه گواهی از نقش انسانهایی که تحقیر شده اند و از نظر دور داشته. به سخن دیگر، انسانهای فدا کار وجسوری را خواهیم شناخت که پیروزمندانه در حوزۀ هنر ها گگام ناهده و موفق بوده اند. در حالی  که آن کله منگ گرفته ها، برای ایشان "وزارت داخلۀ خانه" را لازم دیده اند.

 


بانو مزیده سرور در یکی از صحنه های نمایش تئاتر

 در کتاب های مانند، موسیقی در افغانستان تألیف هنرمند ارجمند عبدالوهاب مددی و تئاتر در افغانستان، تألیف شادروان خان آقا سرور وبرخی نبشته های دیگر ویا مصاحبه ها با زنان هنــرمند، به نخستین کلید های بازگشایی دلهای سخندار زنان هنرمند دسترسی می یابیم. اما اگر زمینۀ دیدارها با ایشان مساعد شده است، به شنیدن  خاطرات بیشتر وجزئیات آن گوش فرا داده ایم،  که فراز آمدن فرهنگ احترام وارج نهادن بسیار به ایشان ما را همراهی نموده است.

از مدتها به این طرف که برای من، گوش دادن به خاطرات هنرمندان، وسیلۀ بازشناسی چالشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی وکوشش در راستای  شناختن افغانستان واقعی، نیز بوده است، احساس ادای احترامی را پیش نهاده که شما را نیز به دریافت آن احساس و ادای احترام دعوت می نمایم.

یکی از آن چهره هایی که آب از دم شمشیر خورده است، بانوی  صریح گفتار وجسور وآزاده، بانو مزیده سرور است. آرزومند هستم خاطرات ایشان درکنار سایرعزیزانی که لطف نموده واز خاطرات خویش با من گفته اند، روی انتشار ببیند تا همه بدانند که هنرمندان وطن ما با چه دشواری بار هنر را بردوش نهاده و راه رفته اند.

پای من در افغانستان بیش از دوبار به تئاتر نرسید . هردلیل وبد وبلای مانع شونده یی که در کار بود ، این داغ محرومیت وحسرت  ندیدن نمایش های دیداری و مستقیم هنرمندان را در دل من برجای نهاده است. شاید بیشترین آشنایی من مدتها با نام نقش آفرینان تئاتر در افغانستان از روی اعلان های رادیویی بود. اما پسان ها وقتی از دریچۀ نیاز تاریخی به این هنر ارجمند نگریسته ام، چندین کتاب را ورق گردانی کردم که از هنرمندان حوزۀ تیاتر کشور سخن دارند. زمینه های هم مساعد شده است که بعضی هنرمندان وطن را از نزدیک ببینم. دیدار هایی که نه خود منظور خویش را پنهان داشته  ام ونه از نظر هنرمندان پنهان مانده است ونه هم  از نظر شما پنهان بماند. منظورم در همه احوال، ره یابی به زوایای ناشناخته زنده گی هنرمندان است. همان  شنیده گی ها وخوانده گی ها بود که  یادداشت های  تکمیل ناشده یی را با عنوان "رنج هنــــرمند" در دستور کارم قرار داد. کاری که امید به پایان رساندن آن را دارم.

در راستای چنان نیازها، اینجا نخست از آشنایی خویش با بانومزیده سرور می نویسم. بانویی که از نخستین هنرمندان جفت هنری در تیاتر افغانستان است. در نخستین سالهای دهۀ هشتاد عیسوی همراه با خانواده از افغانستان به سوی هند مهاجرت نمودف پس از آن به کانادا رفت که اکنون نیز در شهر تورنتوی کانادا زنده کی می نماید. در کانادا نیز همواره به عنوان یک تن از فعالین فرهنگی- هنری، طرف احترام هنردوستان بوده است.

پیش از دیدار با ایشان در هامبورگ، صحبت تلفونی تسلیت آمیز داشتم به مناسبت مرگ اندوهبار همسرشان شادروان خان آقا سرور. انسانی که در حوزۀ هنرتیاتر، فلم و موسیقی نستوه بود و پشت کار عجیبی داشت. صحبت تلفونی من با بانو مزیده سرور مانند همه صحبت های تلفونی میان اشخاص،  دارندۀ تصویر نسبی از ایشان بود. وقتی کتاب تیاتر درافغانستان را ورق گردانی نمودم، تصویری که از ایشان ارائه شده بود، با برداشت من از صحبت تلفون سازگاری داشت وبر آن صحه می نهاد.

  


جناب ویس سرور فرزند بزرگ بانو مزیده سرور با نگارنده

بانو مزیده سرور رُگ و راست، فصیح وبلیغ صحبت می کند. هنگام صحبت ملاحظات شخصی، خانواده گی و دوستی ها را در ابراز گفتنی های خویش راه نمی دهد. پیرامون هنرمندان وهنرآفرینان پیشینه، نظریات وبرداشت های خویش را بدون کمی وکاستی مطرح می کند. باری پرسیدم که در گذشته ها، کار هنری یک زن در جلو چشمان مردان دشوار بود اینطور نیست؟

در پاسخ گفت: فکر کنید که در حکومت  و دربین مردم، محافظه کاری بود. جرأت نوآری نبود. تیاتر بود، نمایش بود، مگر نقش زن را باید یک مرد اجرا می کرد. پس وقتی یک زن حاضر می شود که نقش خودش را بازی کند و وارد صحنۀ نمایش می شود، آنهم در افغانستان سالهای دهۀ سی خورشیدی. حالا به حیث یک مؤرخ خودتان  درنظر آورید،  که این کار تا چه اندازه مشکل بوده است.

                               


محترم فیض محمد خیرزاده، شخص ایستاده طرزف چپ

                                  سپاسگزار دوست عزیزم ویس سرور که این عکس را فرستاد

در ادامه افزود: محترم فیض محمد خیرزاده، وقتی پس از تحصیل در خارج کشور، به افغانستان بازگشت، شروع کرد به جمع نمودن وپیدا کردن  استعدادهای هنری وگرفتن امتحان از آنها. در اول فکر می شد که برای تهیۀ یک فلم اینکار را می کند، مگر پسان ها که متوجه مشکلات بسیار شد، استعداد ها را وارد صحنۀ نمایش تیاتر کرد. در این قسمت هم مشکلات بسیار زیاد بود. نبود پول کافی، جای مناسب، رقابت ها و از همه مهم تر این که وقتی محترم خیرزاده درام "بازیچه های شیشیه یی" اثر ویلیامز را ترجمه کرد و کوشش به خرچ داد که کار تمرین نمایش  آن هم شروع شود، نبود زن در نقش هایش، برای او دلخورده گی بار آورد. اینجا بود که اشخاص به تفاهم رسیده با محترم خیرزاده به یک نتیجه رسیدند که همه برای خواهران، همسران، خویشاوندان خود اگر جوان استند ویا پیر موضوع را بگویند که آیا حاضر استید که در چنین نمایشی نقشی را بازی کنید. چنین خواهشی از مردم آسان نبود.

 


بانو مزیده سرور و شادروان خان آقا سرور

 من در آنوقت با خان آقاسرور که خدایش بیامرزد، نامزد بودم. وقتی سرور موضوع را با من در میان گذاشت، پیش از همه متوجه دو موضوع شدم. موافقۀ شخصی خودم که از تۀ دل پذیرفتم. دوم این که فامیلم چه خواهند گفت. کار آسان نبود. اعضای خانواده ام حتا با کار های هنری خان آقاسرور موافق نبودند. چطور میشد که با سهمگیری من موافقه کنند. فامیلم مخالفت کرد و من موافقه کردم. واضح گفتم که من در پهلوی خان اقا سرور این کار را انجام میدهم. مرحوم سرور وقتی که کتاب "تیاتر در افغانستان" را در سال ۲۰۰۱ نوشت، از موضوع آنوقت چنین یادآوری کرده است:

"فامیل نامزدم را قانع ساخته نتوانستم ولی مزیده جان خودشان چون همسر آیندۀ من بودند این تقاضای من وآقای خیرزاده را پذیرفته وخلاف خواستۀ فامیل و اقارب شان که حتی از شمولیت نگارنده در گروپ هنری نیز رضایت نداشتند، به اصطلاح عصیانگری کرده وبا گروپ کوچک ما عقد قرارداده نمودند. که با این اقدام عنوان اولین جفت هنری در تیاتر رااز آن خود ساختیم."

.......................................................................

*- این متن فشرده است. متن مکمل در نبشتۀ رنج هنرمند روزی انتشار می بیند.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل            ۲۷۱    سال  دوازدهم       سنبله     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    اول سپتمبر   ۲۰۱۶