وبه تأثرم افزود که نتوانستم سویدن بروم و از پشت تابوت اش،
با نگاهی آرام ادای احترام به جای بیاورم. طی پانزده سال پسین، نامه نویسی،
صحبت تلفونی، دیدار در سویدن، تبادل برخی نبشته ها، همه حاکی از روابط سالم
در این آشنایی واحترام برانگیز بود. آخرین صحبت ما تأکیدی بود روی تهیه
وانتشار ویژه گی های اصلاح طلبی ومشروطیت در افغانستان و پایان بردن کار
ویراستاری خاطرات قلمی غلام فاروق خان عثمان. خاطراتی که پیشتر صفحات مورد
نیازم را فرستاده بود.
برای من شادروان محمد اکرم عثمان از شمار اندک صاحب نظران و نویسنده گانی
بود که در خارج کشور طی سالیان پسین، با ایشان در بارۀ باریکی های مسائل
مورد پژوهش گفت وشنود داشته ام.
حالا تنها نوشتن این تأثرنامه برایم مقدور است.
دریغ که اندیشمندی روزگار دیده از دست رفت. دریغ. |