شعری می خواهد دلم، شعری که دریایی بوَد
واژه ها در موجِ هر مصراع تماشایی بوَد
شعری می خواهد دلم از جنس نور از جنس آب
شعری مواجی که امروزین و فردایی بوَد
لحظه ها بدرنگ و بی جان و عبوس و خشک و نحس
شعری می خواهم که عشق و شور و زیبایی بوَد
دیده ها بر آسمان و انتظار از لامکان
شعری می خواهم که ملموس و همین جایی بوَد
همان طور ناگهانی که آمد، همان طور ناگهانی هم تمام شد و ما هم برای بیشتر
"ساختن" اش با خود پهلوانی نکردیم. کم ما و کرَمِ شما! |