ماده ی ۴۵ قانون اساسی در مورد آموزش های دینی و نصاب درسی
در سیستم تعلیمی چنین صراحت دارد " دولت نصاب واحد تعلیمی را ، بر مبنای
احکام دین مقدس اسلام و فرهنگ ملی و مطابق با اصول علمی ، طرح و تطبیق می
کند و نصاب مضامین دینی مکاتب را ، بر مبنای مذاهب اسلامی موجود در
افغانستان تدوین می نماید ."
و در ماده ی دوم همین قانون نیز با صراحت امده است که دین جمهوری اسلامی
افغانستان دین مقدس اسلام می باشد. این چنین ماده های صریحی در مورد جایگاه
دین در ساختار قوانین ، دولت، سیستم اموزش و پرورش و روابط مردم با دولت می
تواند تضمین بزرگ و مهمی برای جلب اعتماد ارزش های اعتقادی مردم و حفظ آن
باشد.
چنانچه در مکاتب نیز نصاب های تعلیمی با توجه به احکام دینی (اسلام) تدوین
و تدریس می شود . اما با این حال با سپری شدن بیش از یک دهه ما شاهد مخالفت
های خانواده با رفتن دخترانشان به مکاتب دولتی هستیم . در صورتی که در مورد
پسران مخصوصا در شهرها چنین مخالفت هایی کمتر دیده می شود.
پس چرا خطر انحراف از اخلاق دینی در خانواده تنها نسبت به دختران وجود دارد
؟
جواب این سوال ریشه در ارزشهای دیرپای رسوب شده در اذهان عامه و مناسبات
افراد یک جامعه دارد. آپارتاید جنسی تاریخچه ی خود را از تفسیردگرگونه ی
مردم از اموزه های دینی دارد. و این تفسیر نا درست از جدا سازی محیط های
زنانه و مردانه از حوزه های خصوصی تر خانه با تقسیم نقش زن و مرد در خانه
شروع می شود تا حوزه های عمومی مثل محیط های اکادامیک ، بازار کار و اقتصاد
که همه لازمه ی بقای یک جامعه به شمار می رود . در حالی که با تقسیم نقش و
کار زن و مرد در حوزه خصوصی تر خانه ان هم در جامعه ای که هنوز افراد در
کتله های کوچکی مثل خانواده تقسیم شده و زندگی های فردی کمتر امکان پذیر
است . بدهی است که یکی از مشخصه های این جوامع آپارتاید جنسی و همین جدا
نگه داشتن زنان و مردان در حوزه های عمومی و خصوصی باشد.
در حقیقت الگوی ذهنی اکثر خانواده که شامل والدین زن و مرد می شود این باور
را ایجاد کرده است که زنان تنها برای خدمت در محیط های خاص هستند و ورود
انها به حوزه های عمومی تر که در ان تنوع نقش و کار های اجتماعی وجود دارد
سبب انحراف انها از اخلاق و یا اخلاق دینی ( اخلاق دینی تعریف شده در باور
انها وجود دارد ) میشود .
برای همین انها از ورود دخترانشان به مکاتب دولتی و محیط های اکادامیک
تحصیلات عالی که در آینده ی ، زنان و مردان به مساوات و برابری هم در مقابل
مرجع خود ، دارای حقوق و وجایب یکسان هستند ، جلوگیری کنند و یا مخالفت
هایی را با این امر از خود نشان دهند .
در واقع آگاهی زن و تعریف او از خود و اشنایی با حقوق و شان انسانی خود خطر
بزرگی برای سیستم پدر سالارحاکم در خانواده به شمار می رود . این خطر
انچنان جدی است که حتی مادر خانواده یا زنان بزرگ و دارای صلاحیت خاندان با
مرد خانواده برای نگه داشتن چهارچوب های سیستم خانوادگی همراه شده و خود
مجریان قوانینی می شود که ان ها را سالها در نا آگاهی و در درجه ی پست تر
از مردان قرار داده است . البته گاها این همراهی بیشتر از اینکه برای
همنوایی با مردان خانواده و یا رضایت از قوانین وضع شده در خانواده باشد .
ترس از آینده ی نامعلوم و عواقب ان از آگاهی دخترانشان نسبت به حقوق انسانی
خود است. زنانی که مدام حوزه های عمومی را از نگاه مردان خانواده دیده اند
و یا اماکن عمومی و حتی رفتن و گشت و گذار در بازار که تجربه های ملموسی در
زندگی زنان است مدام با الگو های مردانه ساخته و پرداخته شده است . برای
همین انها نیز ترجیح می دهند دخترانشان در محیط های همسان خودشان که خطر
کمتری دارد بزرگ شوند و هر چقدر سطح اگاهی زنان نسبت به حقوق خود کمتر باشد
زندگی برای زن در اوج دشواری ، آسان تر است .
زیرا زن در ناخود آگاه خود ، خود را مستحق چنین زندگی میداند و از انجایی
که جنس مرد را در محیط زندگی خود مسلط تر می داند کمتر در تصمیم گیری های
زندگی بامرد مخالفت و یا همفکری می کند و این چنین مردان در زندگی که سیستم
ان بر آپارتاید جنسی و دور نگه داشتن زنان از حوزه های عمومی استوار است
احساس قدرت و برتری ذاتی نسبت به زنان در خود حس می کنند.
در چنین شرایطی است که زمینه برای رشد مافیای دینی مساعد می شود. مافیای
دینی کسانی هستند که با استفاده از تفسیرهای سود جویانه از اموزه های دینی
سعی می کنند تا به نفع خود کار کنند و بیشتر انها بیش از اینکه علم و
دیدگاه دینی داشته باشند اهداف سیاسی و اقصادی خود را داشته و اکثرا با
حمایت دست های پشت پرده در جامعه شروع به کار می کنند.
از مدارس دینی غیر رسمی برای پسران به عنوان یک نمونه می توان نام برد .
مدارسی که در سرحداد کشور پاکستان و یا سایر نقاط کشور به تعلیم پسران می
پردازند .اکثرا با هدف شستشوی مغزی کودکان و نوجوانان برای حمله های
انتحاری و یا پیوستن انها به گروه ای مخالف دولت با استفاده از نام درس های
دینی در جامعه جا بازکرده فعالیت می کنند . و در مواردی که گزارش های مستند
و رسانه ای نیز وجود دارد نشان می دهد که با لای این کودکان تجاوزهای جنسی
نیز صورت گرفته است.
اما مکاتبی که برای دختران زیر نام مدارس دینی ساخته می شود ساختار متفاوت
تری نسبت به مدارس دینی پسران دارد . در مدارس دینی که برای دختران ساخته
می شوند اکثرا با هدف ترویج ارزش های جامعه ی مرد سالار و نه احکام دینی
تدریس می شود . این مکاتب که در شهر ها و کلان شهر با ثبت و مجوز قانونی
شروع به کار کرده اند. توانسته است با استفاده از شکلیات خاصی که مطلوب
جامعه ی مرد سالار /پدر سالار می باشد توجه مردم عام را به خود جلب کند.
لباس های خاص که بیشتر پوشش عربی است تا اسلامی ، دگم و بسته بودن محیط
آموزشی وضع قوانینی که زن را در حباب های کوچک فکری انها نگه میدارد مشخصه
های این مدارس است. هر چند این لمپن های دینی موافقین خود را در سطوح تحصیل
کرده دارند و وجود این مدارس را برای دخترانی که خانواده های سخت گیری دارد
برای با سواد شدن مفید می دانند. اما با کمی تامل می توان به سادگی خطر رشد
این نوع مدارس را بیشتر از مفید بودن ان دریافت . زیرا این مدارس همواره بر
شی وارگی زنان از نگاه دیگری تاکید می ورزد و خود دختران را نسبت به جنسیت
خود بیگانه می سازد .و انها را متقاعد می کند که در جامعه ی باز خطر سو
استفاده شدید جنسی آنها را تهدید می کند . و اگر انها در محیطهای مختلط زن
و مرد یکجا باشند احتمال گناه و یا خطری جدی متوجه انها است و انها برای
حفظ خود باید خود را از دیدگاه مردان دورنگه دارند و برای حفظ خود از پارچه
های تیره که انها را می پوشاند استفاده می کنند به تعبیر دیگر زن را عورتی
می دانند که باید پوشیده باشد. به نقل قول از انها مثالهایی وجود دارد که
زن را چاکلتی می دانند که باید پوشیده باشد تا مگس ها روی ان نشیند. زنان
کاغذ های سفیدی است که لکه ای انها را سیاه و باطل می سازد . زن پنبه و مرد
اتش است و باید از هم دور باشند همه ای مثالها نقل قول هایی که برای توجیح
پوشش های عربی برای زنان به استفاده می شود.
شمار مدارس دینی در کابل و در شهر های مختلف رو به رشد است . در سال 2014بی
بی سی فارسی در سایت خود گزارشی از مدارس دینی دخترانه تحت عنوان" دختران
سیاه پوش با افکار تندروانه در شمال افغانستان " منتشر کرد.شاگردان این
مدارس که با کوچکترین تفاوت دیدگاه با اطرافیانش از لفظ " تو کافر شدی " یا
" این حرام " است حربه در دست گرفته اند تا دیگران به سکوت وادارند و یا
توجه مردم عوام را در محیط های بیرونی تر به خود جلب نموده و همراهی انها
را برای تحمیل عقاید خود بر دیگران داشته باشند .
در این گزارش که متعلق به 2 سال قبل است خطر افزایش این مدارس و همچنین
خطری که این مدارس برای زنان و اجتماع ایجاد می کند را هشدار داده بود .
اکنون بعد از گذشت 2 سال شاهد افزایش چنین مدارسی هستیم و پوشش هایی عجیبی
که نه انسانی است و نه اسلامی در سطح شهر که تعدادی از شاگردان این مکاتب و
یا کسانی که انها را مطلوب می دانند استفاده می کند.ناگفته نماند که کشته
شدن فرخنده نیز با همین نوع اتهام " کافر شدی " و " قران را پاره کردی "
صورت پذیرفت . در واقع استقاده از الفاظی که جز تابوهایی دینی به کار می
رود برای شاگردان این مکاتب استفاده می شود. زنانی که خود تلاش می کنند تا
حصار محکمتری برای خود و همجنسان خود بسازند.
خطر اپارتاید جنسی بر خواسته ازمیان خود زنان در سطح توده خطر جدی محسوب می
شود که این روند جز باز تولید ارزش های مردانه را پی نخواهد داشت.
زهرا اسرافیل |