من برگ پريشانى ،تو بر گه ارامش
من باد نا موافق ، تو كوهسار سازش
رودابه اى صبورى در من نشد جارى
پر خاشگرى ها به ِ، با ضحاك بى تابِش
افريدون نيكويى گردن زده خواهد شد
تا ما به بدى داريم،دايم سر پردازش
روشن بود سرشتم ،نور است سر نوشتم
در تفكرم نايد با نا به كار سازش
با اشتياق نوشم نور غزل نامت
پاكيزه و زلال و دور از همه الايش
پر ميكشد زسينه پروانه هاى شعرم
روزانه به پروازو ،شبانه به پيرايش
از ناى وناله ام دان راه وصال جويم
اين است به همراهم ،همواره زپيدايش
نفيسه خوش نصيب. غضنفر |