به هر میانه اگر بودی، من از میانه جُدا گشتم
اسیرِعشق تو چون بودم، سکوت و درد و صدا گشتم
هوا هوایِ تو بودن بود، در آن میانه چه می کردم
نسیم وار چمیدم خوش، و در هوایِ هوا گشتم
پیاله گیر شدم دیگر، و شب کنارِ یکی ساقی
به شوقِ چشم و نگه هایت، به جستجویِ خدا گشتم
به رقص آمدم و از ناز، به دور دورِ تو رقصیدم
یکی اگر چه که من بودم، دو تا، دو تا... و دوتا گشتم
گرفته دست "منِ" خود را و از حضور برون بردم
که تا خودم برسم با تو، تفاهمِ درِ " ما" گشتم
ایا پرنده یی خوش آوا، تو در قفس به چه دل بستی
که از محبت آن بسیار، نوا، نوا و نوا گشتم
تو تا به قیدِ قوافی ها، قدِ قیامتِ خود چیدی
به عمقِ قافِ قدومِ تو، من از قصیده قبا گشتم
۲۷ سرطان ۱۳۹۵
کابل |