کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

بصیراحمد حسین زاده

    

 
کودتای ۲۶ سرطان و پایان حکومت شاهی در افغانستان

 

 

 

 

۴۳ سال پیش در صبح ۲۶ سرطان (تیر) ۱۳۵۲ ناگهان برنامه های عادی رادیو کابل قطع شد و پس از پخش چند سرود حماسی، مجری رادیو مردم را به شنیدن سخنان «محمد داوود» دعوت کرد:
«هموطنان عزیز! باید به اطلاع شما برسانم که دیگر این نظام از بین رفت و نظام جدیدی که عبارت از نظام جمهوریت است و با روحیه حقیقی اسلام موافق است، جایگزین آن گردید...»
و این گونه بود که به عمر حکومت شاهی برای همیشه در افغانستان پایان داده شد و «محمد ظاهر شاه» در یک کودتایی بدون خونریزی قدرت را به پسر عموی خود «محمد داوود» واگذار کرد و فصل جدیدی در تاریخ معاصر افغانستان آغاز شد.
داوود از تولد تا صدارت
محمد داوود فرزند بزرگ «محمد عزیز» که از قوم پشتون و از قبیله محمد زایی بود در سال ۱۲۸۸ خورشیدی در کابل متولد شد.
وی از اعضای ارشد خاندان سلطنتی بود که پدرش در زمان حکومت نادر خان سفیر کبیر افغانستان در آلمان شرق بود که توسط یکی از مخالفان حکومت در آلمان مورد سوء قصد قرار گرفت و کشته شد.
زمانی که محمد عزیز خان در آلمان کشته شد، داوود خان ۲۳ سال بیشتر نداشت، وی بعد از ختم تحصیلات نظامی و در حالی که به درجه ژنرالی رسیده بود پا به عرصه سیاست گذاشت و در اولین پست دولتی در یک شغل حساس نظامی در مناطق جنوبی افغانستان به فعالیت مشغول شد.
وی بعد از فعالیت چند ساله درعرصه های مختلف نظامی که در شهر های مختلف افغانستان سپری شد، به عنوان وزیر داخله(کشور) و وزیر دفاع منصوب شد.
در سال ۱۳۲۵ خورشیدی که شاه محمود خان به صدارت رسید، داوود خان با وی اختلاف پیدا کرد و افغانستان را ترک و همراه برادش به لندن رفت و در سمت سفیر این کشور در انگلستان به کار مشغول شد.
آنگونه که «صبور آرام» در کتاب «جمهوریت داود خان، از کودتا تا کودتا»، ذکر کرده است، کارشکنی های داوود خان در حکومت شاه محمودخان و خشکسالی های سال ۱۳۳۱ و ناتوانی صدراعظم در مهار کردن مشکلات، ظاهر شاه را وادار ساخت، تا داوود را به عنوان صدراعظم منصوب کند.
و سر انجام در ۲۱ سرطان بود، که شاه محمود خان خبر استعفای خود را از رادیو شنید و داوود به آرزوی دیرین خود رسید. اما داوود بیشتر دوست داشت که نفر اول در یک روستا باشد و نفر دوم در یک حکومت نباشد، برای همین به صدارت اکتفا نکرد.
داوود در زمان صدارت خود همیشه به عنوان یک جاه طلب محسوب می شد و همین امر هم شاه را بیمناک ساخت و او را از صدارت بر کنار کرد تا بیش از این قدرت سیاسی وی افزایش پیدا نکند.
برکناری داوود از صدارت
در سال ۱۳۴۲ داود از قدرت برکنار و «محمد یوسف» به جای وی به صدارت رسید و به دنبال آن نظام شاهی به شاهی مشروطه تغیر کرد و همه اعضای خاندان سلطنتی از احراز مقام های مهم دولتی منع شدند.
این تغیر نظام بیشتر از همه داوود را آشفته ساخت، چرا که با این تغیر، نتوانست هیچ سمتی را در حکومت به دست آورد، اما این خانه نشینی وی را واداشت که دوباره هوای قدرت را در سر بپروراند.
داوود در همین ایام که از آن به عنوان دهه دموکراسی یاد می شود، به شهرها و ولایات مختلف افغانستان سفر کرد و از نزدیک اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه افغانستان را مورد بررسی قرار داد تا در فرصتی مناسب بتواند خود را به نفر اول در نظام تبدیل کند.
در همین سال ها بود که اندیشه های مارکسیستی در بسیاری از کشورها گسترش فروانی پیدا کرده بود و اغلب روشنفکران تمایل زیادی به این اندیشه نشان می دادند.
در افغانستان نیز گروه های چپ که تحت تاثیر افکار مارکسیستی و حکومت شوروی قرار داشتند در نهاد های مختلف بخصوص در دانشگاه ها و ارتش به تدریج نفوذ کردند و پست های مهم در اختیار گرفتند.
محمد داوود خان پس از برکناری از صدارت، منتظر فرصت بود که انتقام خود را از پسر عمویش ظاهر شاه بگیرد، و برای این کار دست به دامان نیروهای نظامی چپ دراز کرد تا با کمک آنها به عمر حکومت شاهی پایان دهد.

 

داوود چگونه کودتا کرد
چند روز قبل از ۲۶ تیر ۱۳۵۲ ظاهر شاه برای عمل چشم خود به اروپا رفت و داوود و دیگر دست اندرکاران کودتا فرصت مناسبی یافتند، تا طرح کودتا را به مرحله اجرا بگذارند.
آنگونه که «محمد حسن شرق» نخست وزیر حکومت داوود در خاطرات خود نقل کرده است: «محمد داوود می گوید در غیاب شاه کودتا نخواهم کرد زیرا این حرکت معقول و مردانه نمی باشد ولی روز بعد «حیدر خان رسولی» و «محمد سرور نورستانی» نزدم آمده گفتند که اگر محمد داوود با ما یکجا اشتراک نکند ما بدون او اقدام خواهیم کرد اما تو مجبور هستی با ما باشی.»
و سر انجام محمد داوود در اولین ساعت بامداد روز سه شنبه ۲۶ سرطان (تیر) ۱۳۵۲ و در حالی که اکثریت مقامات بلند پایه سیاسی و نظامی در ضیافت شام سفارت عراق در کابل و برخی نیز در منزل سفیر آمریکا در کابل دعوت بودند و خود شاه هم در اروپا به سر می برد، نقشه کودتا را عملی کردند.
طراحی کودتا بدون خونریزی برنامه ریزی شده بود و قرار شد تا همه اعضای خاندان سلطنتی دستگیر شوند و البته از طرف سران کودتا دستور داده شد که اگر مقاومتی از طرف کسی صورت گرفته کشتن او بلامانع است.
کودتا با فرمان داوود از منزل وی به وسیله بی سیم در ساعت یک بامداد آغاز شد و طبق نقشه با موفقیت و در کمتر از چند ساعت همه اعضای دولت و خاندان سلطنتی و مقامات بلند پایه نظامی بدون هیچ گونه مقاومتی بازداشت و نیروهای کودتا تا ساعت ۶ صبح در تمام کابل مستقر شدند.
توسعه نظامی گری در افغانستان
سقوط حکومت شاهی در سال ۱۳۵۲ خورشیدی، توسط ارتش مدرن افغانستان را می توان گامی مهم در جهت توسعه سیستم نظامی گری در افغانستان به حساب آورد که تا قبل از آن در این کشور نظام سیاسی و حکومت بیشتر توسط نظام قبیله ای که منشا ایلی داشت جابجا می شد و شاید این برای نخستین بار بود که ارتش مدرن افغانستان که از تمام اقوام و قبایل در آن مشارکت داشتند، بر علیه سلطنت دست به کودتا زد و به عمر حکومت شاهی در افغانستان پایان داد، که ۵ سال بعد به شکل دیگری نیز این عمل این بار بر علیه خود حکومت داوود خان تکرار شد.
تبریک ظاهر شاه برای داوود
«نوراحمد اعتمادی» سفیر افغانستان در ایتالیا که هم با داوود رابطه داشت و هم با ظاهر شاه؛ به پادشاه پشنهاد می کند که جمهوری داوود را به رسمیت بشناسد و از سلطنت استعفا کند تا در عوض داوود خانواده سلطنتی را به اروپا بفرستد.
شاه که آن زمان در ایتالیا به سر می برد، پیشنهاد اعتمادی را قبول می کند و در نامه ای حکومت جمهوری را به داوود تبریک می گوید.
برخی تحلیل گران، این تصمیم ظاهرشاه را یک اشتباه تاریخی ذکر کرده اند که بزرگترین ضربه را بر بنیان مشروطیت در افغانستان وارد کرد که شاه به موجب قانون اساسی، باید از آن پاسداری می کرد.
نقش شوروی و عوامل وابسته در کودتا
هر چند که نیروهای چپ و برخی از رهبران حزب دموکراتیک خلق وابسته به شوروی، دخالت خود در کودتا را رد و از وجود چنین طرحی بر علیه حکومت شاهی اظهار بی اطلاعی کرده اند، به گونه ای که «سلطان علی کشتمند» یکی از رهبران این حزب در کتاب «یاداشتها و رویدادهای تاریخی» نوشته است: حقایق گواه بر آن است که پرچمی ها (یکی از دو جناح حزب دموکراتیک خلق) مانند نیرو ها و گروه های دیگر در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفته و این که این تحول را در ابتدا مورد پشتیبانی قرار دادند یک امر طبیعی تلقی می گردید و این پشتیبانی در آن وقت یک اقدام درست و به موقع بوده است.»
اما علیرغم اظهارات برخی از رهبران «حزب دموکراتیک خلق افغانستان»، تمام شواهد نشان می دهد که نیروهای چپ وابسته به حکومت شوروی در این کودتا نقش مهمی را ایفا کرده اند. طبق تحقیقاتی که در سالهای پس از کودتا صورت گرفت نشان می دهد که مسکو از طریق سازمان اطلاعاتی نظامی شوروی با اداره اطلاعات کل ارتش شوروی، نقش موثری در کودتای سال ۱۳۵۲خورشیدی داود خان داشته است.
بر اساس گفته های «سید جواد طبیب» محقق و کارشناس سیاسی افغانستان، سازمان مخفی ارتش شوروی زمینه این را فراهم ساخت تا یک تعداد قابل توجه افسرانی که در موقعیت کودتا نقش اساسی داشتند، در کنار داوود خان قرار بگیریند.
اکثر این افسران جزء سازمانی به نام «سازمان انقلابی قوای مسلح» بودند که در سال ۱۹۶۴ زیر نظر جی. آر. یو در کابل در میان افسران جوان تشکیل شده بود و همین سازمان در موفقیت کودتای داوود نقش اساسی داشت.
البته رهبران و مقامات شوروی نیز مانند وابستگان خود در افغانستان هر گونه دخالتی را در این کودتا رد کرده و تاکید کرده اند که اتحاد شوروی به هیچ وجه در سرنگونی سلطنت دخالت نداشته است.
هر چند که «ولادیمرباسوف»، از پژوهشگران وزارت خارجه شوروی این را پذیرفته و گفته است که «بلی ما نقش غیر مستیقم داشتیم، آن هم طوری که افسران شرکت کننده در سرنگونی سلطنت در اتحاد شوروی آموزش دیده بودند و همین افسران طرحی را تشکیل دادند که به کمک آن داوود توانست شاه را سرنگون کند.»
حکومت ۵ ساله داوود
اما هر چه بود داوود با کمک نیروهای نظامی توانست کابینه خود را تشکیل دهد و خیلی زود برنامه های اصلاحی خود را که بیشتر بر محور انکشافات اقتصادی دور می زد آغاز کرد.
سیاست ۵ ساله حکومت داوود همانند سیاست های دوره نخست وزیری او مبنی بر توسعه اقتصادی و دوری از توسعه سیاسی بود و الحاق مناطق پشتو نشین پاکستان به افغانستان در آن طرف خط دیورند مهم ترین اولویت سیاست خارجی او بود که تا زمانی که زنده بود بر این سیاست اصرار می ورزید.
داوود به شدت مخالف هر گونه توسعه سیاسی و فکری در فضای داخلی افغانستان بود و به صراحت تاکید می کرد که جامعه قبیله ای افغانستان باید قبل از توسعه اقتصادی از هر گونه توسعه سیاسی دوری کند و بر همین اساس به سیستم تک حزبی اکتفا کرد و همان حزب «غورزنگ» که خودش آن را تشکیل داده بود، تنها حزب رسمی بود که فعالیت می کرد.
وی به همان مقدار که مخالف توسعه سیاسی بود به همان اندازه با توسعه اقتصادی موافقت داشت و تمام همت وی در طول ۵ سال حکومتش بر توسعه اقتصادی می چرخید و به گفته اکثر صاحب نظران اقتصادی وی در این مدت قدم های اساسی را در شکوفایی و توسعه زیر ساخت های اقتصادی افغانستان بر داشت.
پایان ماه عسل با نیروهای چپ و شوروی
برنامه توسعه و انکشاف اقتصادی افغانستان که داوود آن را مهم ترین برنامه دولت خود اعلام کرده بود باعث شد که وی به برخی از کشورهای همسایه و منطقه که از هم پیمانان آمریکا محسوب می شدند نزدیک شود.
او در این راستا سفرهایی به کشورهای ایران، عربستان و کویت انجام داد و در راه بازگشت از ایران در شهر هرات در یک سخنرانی عمومی، بر ایدئولوژی های وارداتی که منظور وی ایدئولوژی مارکسیستی بود به شدت تاخت.
زنگ خطر در کاخ کرملین
در همین هنگام بود که زنگ خطر برای کاخ کرملین به صدا در آمد و برای تمام هم پیمانان خود در افغانستان پیام هشدار فرستاد تا زمینه سرنگونی حکومت داوود را فراهم کنند.
اعضای حزب دموکراتیک خلق که به خاطر اختلاف دیدگاه به دو جناح «خلق» و «پرچم»، تقسیم شده بودند، بر اثر فشار دولت شوروی در یک حزب واحد فعالیت های خود را بر علیه دولت تشدید کردند.
محمد داوود بعد از بازگشت از سفر ایران، تمام اعضای حزب دموکراتیک خلق را از کابینه خود حذف کرد.
قتل خیبر زمینه کودتا بر علیه داوود
واپسین روزهای عمر حکومت داوود بود که «میراکبر خیبر» یکی از سران فکری حزب دموکراتیک خلق در کابل به قتل رسید و مخالفان دولت که وابسته به دولت شوروی بودند، مراسم خاکسپاری او را به تظاهرات سیاسی بر علیه حکومت تبدیل کردند و داوود را مسئول قتل خیبر معرفی کردند.
بعد از این حادثه دولت افغانستان تمام اعضای حزب دموکراتیک خلق را بازداشت کرد، ولی برخی از اعضای حزب مانند «حفیظ الله امین» از فرصت استفاده کرد و با نفوذی که در دستگاه های امنیتی داشت، بازداشت خود را به تاخیر انداخت و زمینه کودتا را فراهم کرد.
پیروزی کودتا و کشته شدن محمد داوود
و سر انجام درصبح ۷ ثور (اردیبهشت) ۱۳۵۷، همان گونه که ۵ سال قبل داوود خبر سقوط حکومت شاهی و پیروزی خود را از رادیو اعلام کرد، اینک خبر مرگ خودش را در حالی که هنوز زنده بود از رادیو شنید:
«...سردار داوود خان آخرین فرد خاندان مستبد سلطنتی نادرخان، این عوام فریب بی نظیر تاریخ و خائن به اراده خلق افغانستان از میان رفت. حاکمیت ملی بعد از این به شما خلق نجیب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب، از بین بردن هواخواهان این سردار مستبد و ستمگر، وظیفه فرد فرد مردمان شرافتمند افغانستان است...»

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل             ۲۶۸     سال  دوازدهم           سرطان/اسد     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    ۱۶ جولای   ۲۰۱۶