کابل ناتهـ، Kabulnath
اقبال
اما نه از بر آمدِ ماه
سخن است
از زبان است
که مثلِ یک ماهیِ مرده
بر آب ها
بر
آمده
است
یتیم ماهیانِ گرسنه
و یا به عبارتی
واژه ها
به قصد آذوقه گی
از سر و کول هم
تُند تُند
بالا می روند
دانسته نیستند گویا
جنازه ی روی آب
مادر
ایشان
پس از اینسان
واژه که زبان را می خورد[1]
واژه که واژه را می خورد
وَ که جنازه ی شاعر
آخرِ سر
بر خواهد می آید ،
توفانی خواهد می شود دریا
توف ف ف فانی
خواهد می شود
دریا
"آنچه زبان می خورد همیشه همان چیزی است که زبان را می خود." این شعربا الهام از شعر یدالله رویایی سروده شده است [1]
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۲۶۸ سال دوازدهم سرطان/اسد ۱۳۹۵ هجری خورشیدی ۱۶ جولای ۲۰۱۶