کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

استاد شاه محمود محمود

    

 
چگونگی آموزش و پرورش فرزندان هندوان و سیکهـ ها در افغانستان

 

 

 


مقدمه :

افغانستان با تاریخ پرماجرای خویش؛ فراز و نشیب متعدد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را پشت سرگذاشته و هنوز هم با آنها دست و پنجه نرم میکند. اموزش و پرورش در طول تاریخ از بلندی منابر و فرش مساجد و همچنان  از آرامش معابد و نیایشگاه و درمسال شکل گرفته است. دراین اماکن برای دانش آموزان از الفبا و قواعد عربی قراات قرانکریم  و احکام و روش آیین هندویی و سیکهـ با اضافه الفبای هندی و پنجابی و آموزش کتابهای مقدس این دو آیین تدریس میگردید. این روش در مسیر تاریخ و در دوره های مختلف حکمروایی سلاطین افغانستان ادامه داشت.

جملات فوق نشاندهنده آنست که تهداب آموزش و پرورش همانا درمسال ها و معابد، مندر، درگاه و دواره ها است. این اماکن در پهلوی نیایش وعبادت ؛ وظیفه آموزش را همراه داشت. کوشیده شده است تا الفبا این دوآیین یا رسم الخط پنجاب و هندی در الویت بوده است و میباشد. در کابل معبد آسمایی، درگاه پیررتن ناتهـ، مندر تهاکردواره در پایان چوک، درمسال کارته پروان، درمسال خالصه شوربازار، درمسال پهایی منسه سنگهـ و....و یا در هجده معبد و درمسال و دواره های در شهر قندهار که در نواحی مختلف موجود است. همچنان در مندر و درمسال های ولایات ننگرهار و لوگر و لغمان و غزنی و خوست و گردیز اولین اماکن تعلیمی هندوباوران و سکهـ در کشور ما؛ هسته گذاری شده است.

در تاریخ معاصر افغانستان یک هسته کوچک فرهنگی و آموزش و پرورش را امیرشیرعلی خان در کابل گذاشت.قبل از حاکمیت موصوف؛ هیچ مدرسه ای عمومی و همگانی در افغانستان وجود نداشت؛ آموزش یا در خانه بود و یا در مساجد و معابد، ضمنا" هیچ یکی از زبانهای اروپایی تدریس نمیگردید فقط تعداد معدود از افغانها روش تحصیلی اروپایی را در سطح محدودی به وسیله مبلغان مسیحی و یا مدارس عمومی هندوان فراگرفته بودند.

امیر شیرعلی خان اولین مدرسه عمومی را در بالاحصار کابل تاسیس نمود که دو بخش داشت نظامی و ملکی. درسهای ارایه شده به زبان انگلیسی توسط هندی ها تدریس می شد. (۱ ) امیر شیرعلی خان مکتب نظامی را در شهر و قلعه شیرپور و مکتب ملکی را در بالاحصار کابل روبراه نموده بود.

امیر عبدالرحمن خان از نیازمندی های و ارزش شیوه های اموزش عالی اروپا و ضرورت روزنامه در کشور آگاه بود، ولی در شروع هردو مورد شکست خورد.... تنها تنی چند از هندو ها و ارمنی ها که در مدارس عمومی هندو ها ویا به وسیله مبلغان مسیحی زبان انگلیسی را فراگرفته بودند؛ نیاز وضرورت های ترجمه و تفسیر و کاپی مطالب را پیش میبردند. (۲ )

اما تهداب فرهنگ جدید در زمان امیر حبیب الله با تاسیس مکتب حبیبیه گذاشته شد این لیسه سه درجه داشت ابتداییه (۴ سال)، رشدیه (۳ سال) و اعدادیه ( ۳ سال ). شاخه های ابتداییه این لیسه در شهرکابل ۶ باب مکتب بود که بنامهای ابتداییه باغ نواب، تنورسازی، خافی ها، پرانچه ها، مکتب خدام حضور عالی و مکتب هنود. ( ۳)

تاسیس و ایجاد مکاتب هندوان و سیکهـ ها :

در زمان امیر حبیب الله خان برای اولین باراز مکاتب هموطنان هندوباوران  کشور ما نامبرده میشود که این خود نشاندهنده موجودیت تعداد نفوس بیشترهندوان و سیکهـ ها در کابل میباشد. به گمان غالب این مکتب در درمسال پهایی منسه سنگهـ در شهر قدیم کابل احداث گردید. (۴ ) فارغان این مکتب بعدا" به رشدیه حبیبیه شامل میشدند و تا پایان به تحصیل خویش ادامه میدادند.

در زمان شاه امان الله فضای تعلیمی و زندگی نمودن برای همه متوازن گردید بنا" از این مردم خواسته شد تا فرزندان خویش را به مکاتب و لیسه ها بفرستند. در یکی از درخواست های هندوان و سیکهـ ؛ شخصا" شاه علاقه گرفته و اظهار نظر نموده است. به خصوص در شمولیت مکاتب که شکل جبری را برای همه اتباع کشور داشت. حتی مسلمان ها از این فرمان شاه، ناراضی بودند و نمیخواستند فرزندان شان شامل مکتب شود برعلاوه تبلیغات دشمن و دست اندازی روحانیون که مانع آموزش فرزندان کشور ما بود. نکته دیگری هم درآن نهفته بود که پدران کوشش میکردند که فرزند شان در کنار شان باشند به شغل پدری بپردازند. بنا" این نکته در بین هندوباوران و سیکهـ هم مدنظر بوده است. بنابران فقره شماره  ۱۳ تقاضای هندوباوران از شاه امان الله که : " چون مدارس کلان برای کل هندوباوران دارالسلطنه  کابل مقرر از طرف دولت شده است که هر کس از ما مردم پسران خود را مقررکند که تا علم دینی خود را و دیگر علم ها را درس گرفته صاحب علم شوند. این هم از نوازش پادشاهست. امید میکنیم که حکمی نباشد. هرگاه بعضی کسب پدری خود را بکنند مختار باشد ". (۵ )

اما شاه امان الله درجواب از آنها دعوت نمود تا بیشتر توجه به علم و دانش نمایند : " هیچ ترقی دنیا بدون علم نمیشود. اگر چه میدانم که بعداز چند سال شما پیشمان خواهید شد. بازهم چون خواهش شما درین است بدون رضای شما در مکتب های عسکری و ملکی حکمی گرفته نمی شوند. همچنان امر میگردد: بعض اوقات در حین جنگ و جدل وغیره آنهم از طرف جهال برای هندو ها دشنامهای خیلی کریه که به مذهب شان هم دگه میزند داده میشد. باید محاکم عدلیه و دوایر کوتوالی چنان که در حق مسلمانان این امر را دقت و ممانعت میکنند در حق هندوها هم بشدت رسایل امتناعیه خود را استعمال کنند و جریمه معین از ملامت گرفته شود. ( ۶)

اما مشکلات بیشتر از آن بود که تصور میگردید. جبر و اکراه در مسلمان شدن فرزندان هندوباوران و ازار و اذیت آنها نه تنها در کابل بلکه در ولایات دیگر هم به چشم می خورد. شاه امان الله در گزارش سفر کاری خویش به ولایت قندهار از وضع ناهنجار شاگردان  در مکاتب هندوان پرده برداشته و مینویسد که :

در مکتب هندوباوران رفتم تعداد طلبهء شان را نسبتا کمتر یافتم و آن علت دارد. زیرا که هندوهای قندهار را ما از دست خود از مکاتب رم دادیم. چنانچه که سال گذشته کدام سر معلم یک یا دو نفر هندوبچه را بزور مسلمان کرده، نی چنانچه بیشتر گفتم که مسلمانی بزور و دادن پول نیست و باید ما با هندوهای مملکت خود اینطور وضع را اختیار نکرده، اسباب تنفر آنها را روی کار نیاوریم. معلم و مدیر مکتب بجز از دادن تعلیم هیچ حق این امر را ندارد که به مسلمان شدن و هندو ماندن آنها غرض وکاری داشته باشد. اگر آنها به میل و رضای خود از عقاید پاک و اوامر صحیح اسلامی متأثر شده، مسلمان میشوند، پس باید که بزور تعلیم نی. بلکه به محکمه بنزد قاضی رفته ایمان بیاورند.

باید کوشش ما و شما از عالم بودن و دانسته شدن تمام افراد افغانستان باشد! اگرچه مسلمان باشد و یا هندو ویا د یگر کسی باشد. اگر مسلمان باشد باید که ما کوشش کنیم تا او یک مسلمان صاحب دیانت و با تعلیم و فهمیده شود. و اگر هندو ویا دیگر کسی باشد باید اورا ما یک هندوی مکمل صاحب تعلیم بسازیم ! تا از هر واحد آنها حسب الزوم اگر خواست خداوند باشد برای افغانستان خدمات بگیریم و هر کدام شان چون با تعلیم و دانسته باشند حتما جهت ترقیات و تعالیات مملکت خود میکوشند

یک غلطی دیگر در مکتب هندوها دیدم که آنها دینیات خودها را تعلیم درست نمیگرفتند. برای آینده امر کردم در ساعتی که مسلمانان دینیات اسلامی خود را میخوانند. باید طلبهء هندو نیز دینیات هندویی خود را و گرن خودها را بخوانند. ضمنا" شاه امان الله تفاوت فاحش مکاتب را درآنجا مشاهد نمود که دارای سه مشخصه فارقه داشت بنام های مکتب فارسی زبانها مکتب هندوباوران و مکتب تجار. شاه امرنمود تا مکاتب را بنام محلات شان نامگذاری نموده و هرکس بدون تبعیض شامل ان شود و هندو و مسلمان پهلوی یکدیگرنشسته ودرس بخوانند. (۷ )

یقنیا" دکتوران و پروفیسورهای بعدی هندوباوران و سیکهـ کشورمان ازهمین طریق آموزش دیده بودند. این مکاتب نه تنها در کابل ؛ بلکه در ولایت قندهار و همچنان در ننگرهار و غزنی خوست و گردیز و لوگر نیز وجود داشته است.

بنابراظهارات پوهاند صاحب میرحسین شاه خان استاد سابق کرسی تاریخ پوهنتون کابل؛ در مکاتب هندوان قندهار نیز مفردات درسی همسان با مفردات دیگر مکاتب وزارت معارف تدریس میگردید. با اضافه تدریس دینی هندوان. چنانچه در هنگام امتحانات استادان و معلمان لیسه احمدشاه؛ منیحث همکار و نظارت کننده به آن مکاتب فرستاده می شدند تا از جریان تدریس و امتحانات کنترول نمایند.

در حالیکه امروز از حداقل یک مکتب رسمی هندوان خبری نیست. اگر نظر به قانون اساسی افغانستان بیدازیم که در آن تبعیض ممنوع و حقوق همه افراد یکسان میباشد،قوانینی که برای همه اتباع کشور از جمله آزادی و حق تعلیم پیش بینی شده است، باید برای مردم هندو و سیکهـ کشور نیز همسان باید در نظر گرفته شود.

چنانچه در مواد ۶، ۲۲، ۱۶، ۱۷ قانون اساسی افغانستان، هر نوع تبعیض ممنوع اعلام شده، انکشاف (توسعه) متوازن در همه مناطق و ارتقای معارف در همه سطوح و تعلیمات دینی و مناسک شهروندان از مکلفیت (مسئولیت) حکومت عنوان شده است. شاید مورد پذیرش نباشد که در لیسه ۷۰۰۰ شاگرد فقط دو نفر و در کابل لیسه های کابل کلا" ده شاگرد از این مردم مصروف تعلیم و اموزش است. در گذشته ها در هر لیسه آنچه که لازم بود شاگردان این قوم را نداشتیم اما انانیکه مراجعه نموده بودند هرگز از دهن دروازه مکتب بیرون انداخته نشده اند البته در مکاتب ابتداییه مشکلات آزاری و اذیتی داشتیم اما هرگز مانع درس خواندن انها نشده اند. در هر لیسه چند نفر بودند در لیسه های نادریه وامانی و استقلال و حبیبیه بیشتر شاگردان اهل هندو و سیکهـ درس میخواندند.

اما در طول سالهای که در پوهنتون کابل تدریس مینمودم وبیشتر از یک دهه عضو کانکور شمول شاگردان در پوهنتون کابل بودم ؛ به یاد ندارم دختری از هندوان و سیکهـ های افغانستان وارد پوهنتون شده باشند. اگر هم اتفاقا" بوده باشند؛ اشتباه و ضعف حافظه است.

 یکی از دلایل که دختران به پوهنتون ها راه نیافته اند ؛ عوامل متعدد را میتوان عنوان نمود از جمله اذیت و ازار همصنفان ؛ آنها را از مکتب گریزان نموده و قبل از اینکه به دوره متوسطه یا بکلوریا برسند از لیسه ها رخت سفر بسته اند و ثانیا"  که والدین شان انها را به سن پایین شوهر میدهند و مصروف خانه و اولاد داری میشوند. بنا" تحصیلات عالی را به فراموشی می سپارند. با اضافه قیودات فامیل ها نیز مانند اکثریت نفوس کشور که نمیگذارند دختران شان از خانه بیرون برود؛  با تاسف سبب شده است که این قشر جامعه که نصف نفوس کشور را تشکیل میدهند از نعمت سواد بی بهره اند. چنانچه  فقط به تعداد انگشتان یک دست ؛ دختران تحصیل یافته هندوباوران و سیکهـ را شاهد باشیم.

سناتور انارکلی هنریار با تایید این مشکل در یک گفتگوی مطبوعاتی اظهار داشتند که :  کودکان هندو و سکهـ مطابق قانون حق دارند مانند دیگر اطفال افغان در مکاتب به آموزش بپردازند. اما به گفتهء خانم انارکلی هنریار زمانی که این کودکان به مکتب می روند در راه مکتب از سوی همشهریان، دیگر کودکان و هم صنفان شان مورد بدرفتاری و توهین قرار می گیرند. خانم هنریار اضافه کرد که وزارت معارف افغانستان در این اواخر دو مکتب اختصاصی برای هندو ها را در شهر کابل و جلال آباد افتتاح کرد که این مکاتب صرفاً به سطح ابتدایه می باشند. (۸ )

مکتب بابا نانک :

این مکتب که در وزارت معارف راجستر بود و مطابق نورم معارف کشور تدریس میگردید که با تآسف در اثر جنگ های داخلی در کابل ویران گردید.

مکتب دهرمشالا کارته پروان :

این مکتب از طرف انجمن هندوان تاسیس و امروز در حدود ۲۰۰ نفر شاگرد دارد. درجا  دختران هندوها در یک گروه، دختران سیکهـ در گروه دیگر و همین گونه پسران هندو و سیک در زیر یک سقف اما در گروه های جداگانه توسط استادان شان درس مذهبی می آموزند. در حقیقت تاسیس اینگونه مکاتب  در اثر آزار و اذیت یک عده ای محدود اطفال و نوجوانان که از تربیه سالم برخوردار نیستند و هرگاه و بیگاه باعث اذیت فرزندان هندوان میگردند ؛ ایجاد شده است. لازم است که این اطفال مانند سایر مردم از حقوق هموطنی استفاده برده و چون دیگران به مکاتب و لیسه های دولتی شامل شوند. و حق استفاده مساوی را از امکانات تعلیمی و تحصیلی دارند. با وجودیکه این اقدام عجالتا" عمل نیک است اما در دراز مدت  انزوای این مردم را در جامعه بار میاورد.

چنانچه یکی از هموطنان ما  جنابِ مهندر که از شوربازار ِ کابل، معلم در مدرسهء غیر رسمی میباشد، اظهارمیکند: ما افغان استیم ! مدرسه های جداگانه اگر تاسیس گردد، ما را از دیگران علیحده کند- این خوب نیست- بچه های مان باید از فرهنگ ِ افغانستان باشند، ما از سایر ِ مردم ِ وطن مان، باید آشنا شویم. او باور نمیکند که مدرسه های علیحده مناسب است، او میگوید که طبق ِ زمان ِ گذشته، هندوان و سیکهـ ها باید از درسگاه های عامِ کشور استفاده کنند، او گفت که مردم ِ هر اجتماع یکسان نیستند، بنابر این درست نمیباشد اگر میگوییم که همهء ایشان، کودکان هندو وسیکهـ را اذیت می کنند، او افزود: "فقط چند افراد استند که بچه های مان را پریشان میکنند، و باید چنین اشخاص افشاء شود، مزید اینکه بد سلوکی تنها در دبیرستان های دولتی دیده میشود، نه که بیرون از آنجا ". ( ۹)

مکتب سرای موتی :

سرای موتی شاید دومین مکتب هندوان و سیکهـ در کابل بوده باشد که در زمان شاه امان الله خان ایجاد گردید. این سرای ملکیت و جایداد شخصی از مرد خیر اندیش بنام موتی سنگهـ از سیکهـ های افغان از گذر سیکهـ بچه بود که وقف مکتب پسران هندو و مسلمان نموده بود و انها دراین مکتب مشغول دروس خویش بودند. بنابر قول مرحوم غبار : این سرای که قبلا" یک مکتب ابتدایی نهاری در دو طبقه و دارای چهل اطاق کوچک و یک بیت الخلا؛ که هریک دارای یک دروازه درامد بود و برنده سرتاسری به منزله دهلیز اطاق ها به شمار میرفت (۱۰)  اما در زمان نادرخان بنابر عدم گنجایش گنبد کوتوالی و زندان ارگ، دولت این سرای را به کرایه گرفت و هموطنان ما را درآن جا زندانی نمود.

در زمان صدارت محمد داوود خان  نظر به شکایت و درخواست اهالی شریف منطقه شوربازار، هندوگذر و خرابات که موجودیت زندان برزندگی خانواده های شان تاثیر میگذارد؛ حکومت مجبور شد زندانیان را از آنجا انتقال بدهند و سرای را مجددا به صاحب اش مسترد نمایند. سرای موتی دوباره ترمیم شد و مامورین و اهل کسبه که در کابل وظیفه داشتند اطاق های انرا به کرایه گرفته و درصحن آن چوب محروقات می فروختند ودرکناربیرونی دوکان های رباب فروشی، لباس شویی وخیاطی ساخته شد.(۱۱)

مکتب آسمایی :

این مکتب در نیایشگاه اسمایی واقع نخاس شهرکابل موقعیت داشت.بنابر گفتار ایشورداس؛ " جمعیت خیریه " که گروپی از روشنفکران و جوانان را در برداشت در تکامل و رشد این مکتب نقش داشتند. (۱۲ ) چنانچه دوکتور اوم پرکاش پیاسا میگوید: در ابتدا جمعیت خیریه به مکتب اسمایی بذل مساعی و توجه صورت گرفت البته موسفیدان مذهبی معبد آسمایی نیز آن کانون علمی را حمایت میکردند. (۱۳)

نقش این مکتب در پرورش فرزندان هندوی شهر کابل بس ارزنده و فراموشی ناشدنی است.

 

مکتب خالصه شوربازار :

این مکتب در درمسال خالصه شوربازار موقعیت داشت. دراین مکتب ؛ زبان و رسم الخط پنجابی و فراگیری و قرات کتاب مذهبی گرو گرنتهه ( دربار صاحب) آموزش و تدریس میگردید. دراین مورد دکتور اوم پرکاش پیاسا اظهار داشته که : در ابتدا جمعیت خیریه با برادران سیکهـ یکجا در درمسال خالصه شوربازار فعالیت و کورس های زبان هندی و پنجابی سازمان داده بودند مگر بعد از چندی بنابر اختلاف نظر، جداگانه به فعالیت آغازید..... در مورد معلمان این مکتب موصوف مینویسد که : سه نفر معلمه از طریق وزارت معارف استخدام شده بودند که لسان دری، هندی و کتاب مذهبی « گیتاجی» را تدریس مینمودند. از معلمین خوب آن زمان میتوان ماستر بیربل قندهاری، روی کمار که هر دو در المان اقامت دارندو پون کمار مهرا که در امریکا است میتوان نام برد. این مکتب اضافه از صد ها شاگرد به جامعه هندوان و سیکهـ تقدیم داشته است . (۱۴ )

 - خالصه اسکول تایمنی :

خالصه در تایمنی اوایل دههٔ هشتاد میلادی است. یکی از معلمین آن زمان خانم راجشری کهٔ اکنون در شهر هامبورگ آلمان اقامت دارند. در این مکتب برعلاوه دروس مذهبی به رسم الخط پنجابی و هندی توجه بیشتر بود در کنار آن درس دری و حساب هم تدریس میگردید. بعدا" این مکتب در نزدیک موی مبارک تایمنی انتقال نمود. بنابر یادداشت هارون راعون که خود از شگردان این مکتب بود دو صنف اول و دوم ( کچی و پکی) را در ۴ و ۵ سالگی آموزش دیده است.

این یادداشت نمایندگی از فرزندان مسلمان و هندو و سیکهـ در این مکتب میباشد. در این مکتب مرحوم پدر شاعر کشورمان هارون راعون برعلاوه کار دولتی؛ سرمعلم این مکتب بود و از معلمان آن دوره از خانم مورتی دیوی و کریمه ملزم میتوان نام برد.( ۱۵)

مکتب خصوصی مندر تهاکر دواره پایان چوک کابل :

بنابر گفته های جگوهن دهون در این مندر یک آموزگار( احتمالا" ماستر بیربل قندهاری) از ولایت قندهار فرزندان سیکهـ و هندو شهرکابل را خط پنجابی و احکام مذهبی تدریس مینمود و خود یکی از شاگردان موصوف بوده است. تعداد شاگردان با وجودیکه زیاد نبوده اما تلاش برای فراگیری و آموزش دراین راستا دیده میشود.

مکتب هندویی قندهار:

یکی از قدیمترین مکاتب هندوی در شهر قندهار بود که  هسته اساسی برای تربیه و آموزش و پرورش فرزندان این وطن به سویه عالی بود.

نتیجه :

با وجودیکه امیرحبیب الله خان یکی از شاخه های لیسه یا کتب حبیبیه را « مکتب هندوباوران» نامگذاری نمود و این روش در زمان شاه امان الله هم کماکان ادامه داشت. اگر مناسبات مذهبی و دینی مانع ورود فرزندان این قشر جامعه نمی گردید یقین دارم تعدادی بیشماری از هندوان و سیکهـ ها در وزارت های مختلف مصروف کار میبودند و یا شاید مجبور نبودند که به دنبال شغل تجارت و مغازه پدرمیبودند. منکر آن نیستیم که شرایط برای این مردم به مراتب ناعادلانه تر بوده است اما اولیای امورهندوان هم تلاش جدی به خرچ ندادند تا فرزندان اعم از دختر و پسر خویش را به مکاتب عمومی میفرستادند. تا جاییکه دیده شده است با فراگیری اموزش و پرورش مقدماتی پنجابی و هندی بسنده نموده و به دنبال شغل پدر رفته اند. تا جاییکه در زمان شاه امان الله خان مانند مسلمان ها کوشیده اند تا فرزندان شان به مکتب نروند شواهدی زیادی وجود دارد اکثریت مردم فرزندان خود را به مکتب نمی فرستادند و به اصطلاح می گفتند کافر؟ می شوند. روی این منظوراز تقاضای هندوان و سیکهـ های افغان ؛ از شاه امان الله به خوبی نشان معلوم میشود که بعضا" کوشیده اند که فرزندان شان از مکتب دوری گزینند. حتی هموطنان مسلمان به مسؤولان رشوت می دادند تا اولاد شان شامل مکتب نشوند.

در دولت های بعدی به جزء دوره نُه ماهه امیر حبیب الله کلکانی که دروازه های مکاتب دختران و پسران مسدود بود؛ تلاش صورت گرفته است تا برای فرزندان هندوان و سیکهـ ها به چشم فرزندان دیگر اقوام دیده شود. مشکلات مکاتب حربی  و یا لیسه های که به شکل لیلیه شاگرد می پذیرفتند استثنا است. دراین مورد عمل کرد حکومات وقت را باید انتقاد نمود که چرا چنین کردند !

اما صد ها نفر دیگر در شهر کابل و ولایات قندهار و ننگرهار و خوست به مکاتب دولتی تعلیم و آموزش دیده اند. اکثریت فارغان مکاتب محجوبه هروی، میرمن خجو، عاشقان و عارفان، منوچهری، بیهقی به لیسه های تجارت، امانی ، استقلال، غازی و حبیبیه، زرغونه و ملالی راه یافته و اسناد بکلوریا را بدست آوردند. آنچه مسلم است که این شاگردان درپهلوی این مکاتب و لیسه های فوق الذکر، دروس مذهبی و اموزش عنعنوی خویش را در مکاتب آسمایی و یا خالصه شوربازار و خالصه اسکول تایمنی نیز پیش برده اند.

 در پایان آرزومندم تا هموطنان ما برای تکمیل این نوشته ناتمام مهرصحه گذاشته و خاطرات و یادداشتهای خویش را ضمیمه گردانند تا ما هرچه بیشتر به چگونگی آموزش و پرورش هندوان و سیکهـ های کشور خویش پی ببریم

زیرنویسها : 
 

1 - گریگوریان – وارتان، ظهور افغانستان نوین، ترجمه: علی عالمی کرمانی، تهران، ۱۳۸۸،  ص ۱۱۶-۱۱۷

2 - گوریگوریان  ایضا"، ص ۱۹۰.

3 - غبار- میرغلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج اول، انتشارات خاور، کابل، 1386، ص 733.

4 - داس – ایشور، ماباشندگان دیرینه این سرزمین، سویدن، 2003 م، ص 36.

5 - داس – ایشور، دورهً امانی و حقوق شهروندی هندوان و سیکهـ هایی افغان. ش 266، س 1395هـ ش، 16 جون   2016 م به نقل از : جریدهء امان افغـان، ش 8،سال اول، 30 ثور سال 1299 مطابق 20 می 1920 م.

6 - داس – ایشور، ایضا"، همانجا. به نقل از : اکادمسین دکتور اسدالله حبیب، دورهء امانی نگریشی به اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، صفحه 232 چاپ کابل 1368 هـ ش.

7 - غازی – شاه امان الله خان، حاکمیت قانون در افغانستان، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از حبیب الله رفیع سال 1378 ص 210 – 211.

8 - رادیو آزادی، 18 عقرب 1392 هـ ش.

Written by Nasrat Elham/Kabul،Schools face charges of racism 9 -

در مکتب ها نباید ستیزبا دگر اندیشان وجود داشته باشد،         Sunday, 08 April 2012

                                     کابل نات، ش 166، س 1391.     برگردان از احمد سید

 10 – غبار – میرغلامحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج دوم، انتشارات خاور، 1386 هـ ش، ص 1035.

11 – کابل ناتهـ،آیا سرای موتی متعلق به کدام هندوی افغان بود؟  شماره 43، سال 2006 م

12 - داس – ایشور،  ما باشندگان دیرینه...، ص 25.

13 – داس – ایشور، ایضا"، ص 105.

14 – داس – ایشور، ایضا"، ص 106.

15 - کابل ناتهـ، ش 235، سال  یــــــــــــازدهم،حوت 1393 هـ ش،  اول مارچ  2015 م.

 
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل             ۲۶۷     سال  دوازدهم           سرطان     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    اول جولای   ۲۰۱۶