درک وفهم امیرعبدالرحمان برای داشتن توپ وتفنگ، نظری نبود. او در عمل از آن
استفاده نمود. سلاح را در ذخیره خانه نگهداری نکرد و اگر تولید کرد وبه
قطعات ارتش خویش فرستاد برای سرکوب بود.
در جریان سرکوب های بسیارتبهکارانه ومردم آزار، هر سویی که نیاز امیر دهن
می گشود، به فرستادن توپ توجه جدی داشت. حتا راه سازی را به منظور انتقال
توپ عملی نمود. بنگریم: "شروع به ساختن راه بین هرات وکابل محض عبور عرادۀ
توپ از طرف هزاره جات" (1)
اگرامیر ده ها دروغ و بهتان، مکر وحیل را به کاربسته است، ادعای او در
زمینۀ توجه به سلاح و داشتن توپ وتفنگ درست است. شادروان میر محمد صدیق
فرهنگ از"همیلتن" در بارۀ اردوی امیر چنین نقل می کند:
"قوای پیاده هشتاد دسته . هر دسته 700 نفر. 56000 نفر
قوای سوار چهل دسته. هر دسته 400 نفر. 16000نفر
توپختانه یکصد بتریه. هر بتریه 100 نفر. 10000نفر
محافظین شاهی
پیاده چهار دسته . هر دسته 1000 نفر. 4000 نفر
سوار سه دسته. هر دسته 800 نفر. 2400 نفر.
..........................................................
88400 نفر" (2)
واین ارتش توپ وتفنگدار او، همانگونه که پیشتر نیز گفته ایم برای مقابله با
کشوری نبود که استقلال افغانستان را ربوده بود. پس منظور او را تحقق دو هدف
تشکیل می داد:
-
ایجاد وتثبیت حکومت مطلقه. حکومتی که سرکوب هرنوع مخالفت ونارضایتی های خرد
ویا بزرگ را با ترساننده ترین شکلی ایجاب می نمود.
در این متن فشرده به چند نمونه اشارۀ گذرا می نمائیم. برای شکست رقیب
خاندانی اش سردارمحمد ایوب خان (3) ، علیه مشک عالم، (4) علیه سردار اسحاق
خان،(5) علیه مردم کنر، بر ضد مردم هزاره و تسلط بر مردم نورستان . . . همه
جا توپخانه فرستاد.
اما در این میان که رویداد های جفا آمیز ودلخراش همه مناطق را می یابیم،
ستمی که در حق مناطق وسیع هزاره نشین اعمال کرد را باید با اشک خواند و با
احساس انسانی و ژرفتردریافت و درمعرض نکوهش قرارداد.
-
امیر با کاربرد قهر علیه هرنوع مخالفت که سرکوب مخالفین تجاوز قوای هند
بریتانیه یی را نیز احتوا می کرد، برای استعماربریتانیه آدمی مطرح می شد که
کفایت وشایستگی ادارۀ افغانستان را در چارچوب استراتیژی بریتانیه دارد.
جیره هایی را که از طرف هند بریتانیه به دست می آورد، در پهلوی مالیه ستانی
های طاقت سوز مردم، پاداشی بود بر خدمات امیر.
نظامی که درهیأت افکارامیر جای داشت و آنرا متحقق نیز کرد، مطلق العنانی
بود. سیر رشدی را که در زنده گی طی نموده بود، او را برای آن آرزو ها کمک
می رسانید. امیر از کودکی ونوجوانی با تفنگ، کشتن، به دهن توپ پراندن،
قدرت طلبی، وتن ندادن به دیگران پرورش یافته بود. اگر دو بار حاصل زحمات
خونریزانۀ خویش را تقدیم پدرش افضل خان وکاکایش اعظم خان نمود، پس از مرگ
شیرعلی خان فقط خود را شایستۀ مرد شماره یک و بالاتر از هر قدرت ونیروی
داخلی می دانست. این ذهنیت ومساعد بودن عامل استعمار بریتانیه برای او، اگر
هدف کسب قدرت را فراهم کرد، تحکیم وتثبیت آن و سرانجام اطمینان برای سرکوب
مخالفین را از راه نظامی طرف توجه قرار می داد.
واگر او را آدمی می یابیم که افکارش با جهالت آلوده است، اگراو را بسیار به
دور از توجه به فرهنگ ونیازهای فرهنگی حد اقل مفید به حال جامعه وانسان
محتاج به ترقی وتحول می یابیم، از سوی دیگر برای خود، خانواده و خاندان
خویش، استفاده از ساختار مطلق العنانی وفرهنگ آنرا خوب آشنا شده بود. اما
طوری که می دانیم، برخی این استنباط را ندارند که میان تأمین منافع و
پیروزی های شخصی، خاندانی او با آسیب های تاریخی واجتماعی برجای مانده از
مطلقیت اش تفاوت را در نظر آورند.
اگر برای توجیه توپ وتفنگ سازی به سخن از سعدی روی آورد، از همان درک،
سویه وعقل او برای ا دارۀ جامعه حاکی است. در این مورد می گوید:" حمد می
کنم خدا را که همیشه مشتاق ماشین ها وصنایع بودم و قدرآنها را کاملا می
دانستم ومسبوق بودم که داشتن فولاد به جهت بریدن فولاد لازم است واگر
خواسته باشم با دشمنی که اندازه قوای مان بالمساوی باشد بجنگم، باید دارای
اسلحۀ جدید باشم که مثل اسلحۀ طرف مقابل بوده باشد. چنانکه سعدی می گوید:
هر که با فولاد بازو پنجه کرد
ساعد سیمین خود را رنجه کرد."
(6)
آن سطح ودرک و تکیه بر بهره مند بودن از توان نظامی، ظرفیت شخصیت قدرت
بالاتر داخلی در یک نظام مطلق العنان و نقش عملی شخصیت دارندۀ قدرت را به
نمایش می گذارد. امیرپیشتر از او، شیرعلی خان، آن اندک اصلاحات کم رنگ را
اگر در پیش گرفت، نه تنهاچندی از شر جنگ های قدرت جویانۀ خاندانی رهایی
یافته بود، بلکه آن پیمانه ظرفیت استفاده از اوضاع صلح آمیز و اندک اصلاحات
را نیز داشت. هنگامی که نقش خیالی سیدجمال الدین افغانی و با جعل بزرگ سازی
نقش او در افغانستان برجسته شده، آن ظرفیت شیرعلی خان در کتاب های تاریخی
مهجوراست. ولی زنده گی شیرعلی خان، حتا واپسین روزهای حیات اش حکایت از آن
دارد که به امور مطبوعاتی و شنیدن معلومات ازترقی امور سایر کشور ها
علاقمند بود.
امیرعبدالرحمان خان از دسترسی به فولاد، توپ وتفنگ تأمین مطلقیت وتثبیت
آن را درنظر می گرفت.
طرف دیگر را باید ببینیم که استفاده از توپ وتوپخانه های امیر، پیامد
زیانبار تاریخی، اجتماعی وفرهنگی برای جامعه را درقبال داشت. او درکنار
استفاده از توپ، از دین ومذهب مردم وملاهای مطیع خویش نیز بهره می گرفت،
شخصی که در پراندن انسان به دهن توپ، چشم کندن(7) ، آتش زدن خانه های مردم
شکست دیده، مکروحیل، تعصب و تبعیض، فروختن دختران، زنان وکنیزگرفتن
بسیارشهرت داشت؛ جامعه یی را نظم بخشید که ما هنوز اثرهای قوی ونهادینه شده
اش را با وضاحت می نگریم.
پراندن انسان
از دهن توپ در ایران
اگر برخی ازهموطنان شکایتی دارند از مردم گوسفندی، از مردمی که خویش را
فروتر پذیرفته اند اگر هموطنانی از تبعیض ها می نالند؛ به صدای تاریخی توپ
های امیرعبدالرحمان خانی گوش فرا دهند و نقش آنرا به یاد بیاورند. توپ های
که مخالفان امیر را شکست می داد و صدای مهیب آن لرزه های ترساننده تر برای
زنده مانده ها نیز ایجاد می کرد. انگیزۀ توسل امیربه توپ از آن قدرت هراس
افگنانه ناشی شده بود.
ادامه دارد
منابع
........
1-
محمد یوسف ریاضی هروی. عین الوقایع.تاریخ افغانستان در سالهای1207- 1324ق.ص
248.
2-
میرمحمد صدیق فرهنگ. افغانستان در پنج قرن اخیر. فرهنگ 287.
3-
محمد یوسف ریاضی. عین الوقایع. ص157
4-
امیرعبدالرحمان خان. تاج التواریخ
ص 271
5-
ریاضی. عین الوقایع.
ص 195
6-
امیرعبدالرحمان. تاج. ص 341
7-
محمدیوسف ریاضی. عین. ص 239 . ریاضی هروی در شرح وقایع سال 1314 ق. می
نویسد:"چشم کندن 20 نفر سپاهیان هراتی را محض شورشی که در قندهار رخ داده
بود."
·
توضیح بیشترمنابع بالا در بخش اول آمده است.
|