کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

استاد خالده فروغ

    

 
منظومه‌های وارون

 

 

 


منم که بادم آواره‌یی ز گردونم
که فکر می‌کنم از پشت کیستم چونم

که فکر می‌کنم از پشت ابر‌ها باشم
که بی‌توقفم اندیشه‌های هامونم

دو چشمم آینه دارانِ اهل قونیه اند
چنانم آه که شوریده حالِ اکنونم

و دست‌های من از باغ‌های شیرازند
که طوطیان خراسان شدند مجنونم

که فکر می‌کنم از مولیان ترانه شدم
زبوی جویش امروز نیز افسونم

که فکر می‌کنم اول وزیدم از یونان
بلیتسم من و منظومه‌های وارونم

زمانه‌یی‌ست شکوه رضیه سلطانم
گهی کنیزی در بارگاه هارونم

که فکر می‌کنم از نسل آب بگسستم
ز دست خشک سری‌های خود، امازونم

مدرن گشتم و ماهِ دگر شد از من عشق
کنون که پست مدرنم دلِ دگرگونم

معاصر استم با هر زمانه‌یی لیکن
ز پشت هر که منم آتشی‌ست در خونم

وگرنه این من و خورشید با همیم شبیه
همین قدر که من از هر مدار بیرونم

ز پشت هر که منم هر که ام همینم باز
که فکر می‌کنم آواره‌یی زگردونم

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل             ۲۶۷     سال  دوازدهم           سرطان     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی    اول جولای   ۲۰۱۶