چقدر مثل هم شدیم به هم شیره صد غزل شدیم به هم
طعم گندم و بوی نان داریم شیر شرین، عسل شدیم به هم
تو لبت را بمان به روی لبم چشمهایم ترانه میخوانند
لببهلب قصهها دراز شود کمکم ک تا بغل شدیم به هم
سر این رشته ی دراز کجاست تو منی، من توام و عشق چه شد
تا به پایانِ رفته برگردیم از ابد تا ازل شدیم به هم …
من برایت بهانه می آرم تو برایم ترانه جاری کن..
هر بهاری ز نوبهار منی، بی خزان بی اجل شدیم به هم
عشق پایان دیگری دارد زندگی شکل خوابهای تو هست
آفتاب ، آفتاب میماند نور در نور حل شدیم به هم
"زینت نور" |