کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

مریم محبوب

    

 
دختران روشنایی

 

 

 

دخترانی از دخمه های تاریک بودا، از مغاره های ویران و درون بدرون  شهر غلغله و کناره های دریاچه بند امیر ، خود را از بند های تاریک رهانیدند و پا به شاهراه روشنایی نهادند .

 

دختران روشنایی ، چراغ بدست ، برای مبارزه با تاریکی و سیاهی ، از شهر باستانی بامیان با بایسکل رکاب زدند  و خود را به کابل و الکین های شان را که نمادی از نور و روشنایی بود تا پشت دیوار های ارک رسانیدند .

 

دختران روشنایی ،  بودا وار- همانـــگونه که بودا به بوده ( روشنایی ) رسید – فریاد روشنایی طلبی سردادند تا آنها نیز بدان جایگاه برسند که یقینا رسیدنی اند .

 

این حرکت نمادین ، نمایشی از خردمندی و تعقل جوانان بامیانی و نمایانگر شعور و درک درست از وضع موجود و بی عدالتی های حکومت افغانستان در مورد بامیانی هاست . بامیانی هایی که تا هنوز سایه وحشتناک خشم و خشونت دوره های پیشین تاریخی را در پسمنظر فکر و ذهن و تاریخ  خود به خوبی آشکارا می بینند .

 

این دختران بامیانی ، از قلمرو بودای فروریخته ، از چشم انداز آبشار های نیلگون و وادی های سبز ،  بســـوی یکی از خطرناکترین شاهراه ها که طعمه اش جز جان و جسم آدمی نیست ، از میان کوهپایه ها و تپه ها و صحرا های خشک که کمینگاه گرگ های درنده و گرسنه اند ، راه گشودند تا خواست مردم و ملیت هزاره را به گوش کر دولتمردان حکومتی برسانند .

 

بامیانی هایی که ستم های دراز مدت تاریخی از سوی حکومت های افغانستان را تا هنوز با گوشت و پوست و روان خود حس و لمس می کنند .

 

با میانی هایی که حقارت هایی تاریخی و بردگی ها و کله منار ها را نه تنها فراموش نکرده اند بلکه حافظه تاریخی شان ، از آن تابلو های وحشتناک ، پر است ، که از آن  درس های بسیــــاری آموخته اند ، تا راه شان را بسوی آینده یی نه با سایه ترس و وحشت ، بلکه در پرتو امنیت و روشنایی باز کنند .

 

جنبش روشنایی بامیان در موقعیت بسیار تابناکی قرار دارد . اگر به دامن خشونت و خشم نیافتد ، بدون تردید دستآورد های بزرگی را از آن حاصل خواهند کرد .

 

جوانان و روشن اندیشان بامیانی با توجه به موقعیت تاریخی و باستانی سرزمین شان  اگرچه ظاهرأ در حصار کوهها و دره ها محصور اند و راهی با جهان ندارند ، ولی در واقع در چهار راه عظیم جهانی ، نشسته اند . آنها در محور و پایگاه جهان صلح و آشتی قرار دارند ، چشم در چشم جهان دوخته اند و به آینده و بسوی بشریتی که به همزیستی و دوستی انسانها باورمند اند ، نگاه می کنند .

 

آنها به نحوه میراثدار فرهنگ و تاریخ برجسته یی اند که انسان را بدون هرگونه تفاوت و تبعیضی در شاهراه یگانگی و اتحاد باهمی فرا می خواند ، که اگر از این میراث تابناک همت جویند ، بر اوج های نوینی از حیات و زندگی ، بالگشاه خواهند شد .

 

انتخاب مقوله ( جنبش روشنایی ) برای این حرکت تصادفی نیست ، موردی و موضوعی هم نیست . تنها چشم به خواست کنونی مردم که داشتن برق و روشنی برای مردمان ولایت بامیان و اطراف آن باشد ، هم ندارد ، بلکه جنبش روشنایی مسمی یی است برخاسته از اعماق باستانه بامیان ، از میانه تاریخ درخشان بامیان و از فرهـــــنگ تاریخی ایکه از بامیان بلند شد و در سرتاسر قاره آسیا دامن گسترانید . جهان باستان را به صلح و اندیشه فراخواند و تاثیرات عمیقی در جهان قدیم از خود به میراث گذاشت .

 

بامیانی در تاریکی نگهداشته شده ، روزی پایگاه روشنایی جهان بود و از این دیار، روشنایی فرهنگ ، اندیشه و فلسفه ، صلح و همزیستی در سایر نقاط جهان گسترش می یافت . باز هم تصادفی نیست که بامیان را از ریشه بام و بامداد یعنی سپیده دم و روشنایی روز ، اشتقاق شده می پندارند و حتی در تواریخ کهن ، بلخ را بنام بامیان پیوند می زنند  و شهرت و عظمت آن را برخاسته از عظمت بامیان می دانند . از همین رو آن را به نام بلخ بامی یاد کرده اند .

 

بار فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی جنبش روشنایی ، بسیار بسیار سنگین تر بزرگتر و سترگ تر از این حرکت موجود است .

 

این جنبش تنها نبایست وضع موجود را در نظر داشته باشد ، آنها به دور های دور ، به افق های وسیع آینده بایستی نظر بدوزند .

 

 تحجر و تعصب ، جایگاهی در این جنبش ندارد . این جنبش جایگاه حقوق برابر انسانها ، عدالت ، حقوق شهروندی ، آزادی و انتخاب های آزاد انسان های برابر است . جنبش باید به ارزش های بزرگتر انسانی برای مردم بامیان و دیگر ملیت های افغانستان ، بیاندیشد و برای اجرایی شدن آن ، از تمام اقوام و ملیـــت ها مایه بگذارد .

 

 به کشوری بیاندیشد که در واقع مانند بامیان محروم از روشنایی دانش و آگاهی است . تنها بامیان در ظلمت و بی نوری نمی زیید ، سراسر این کوهستان را ، شب و ظلمت فرا گرفته است .

 

به بامیانی بیاندیشد که بودا هایش ، بر پا ایستاده اند ، جاده هایش برای هزاران سیاح و جهانگرد ، آماده پذیرایی ست . کوهپایه هایش ، مهمانسرا ها و خانه هایش باغ ها و تفریح گاه هاست .

آب های زلال اش به شیشه های بلورین جای می گیرند و نوشیدنی مردمان جهان می شوند .

 

به بامیانی بیاندیشد که در پوهنتون هایش ، هزار محصل علم و فرهنگ از سرتاسر دنیا گرد آمده باشند . مگر چنین نبود که روزگاری از سند و هند و چین و تبت تا شرق دور در این سرزمین برای تحصیل دانش و فرهنگ می آمدند و مردمان مختلف در کنار هم زندگی می کردند .

 

جنبش روشنایی به بیشتر از این ها ، بایست بیاندیشد .

 

پایان

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل             ۲۶۵       سال  دوازدهم          جوزا     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی      اول جون   ۲۰۱۶