با توجه به ویژگی های بنیادینِ "جنبش
روشنایی"، به نظر می رسد این جنبش، اغاز یک دگردیسی ذهنی ـ تاریخی باشد.
این جنبش فصل و عصر جدیدی در مناسبات اجتماعی، باورهای ذهنی و فرهنگ سیاسی
ما می گشاید. مولفه های این دگردیسی را می توان در چند عنصر اساسی خلاصه
نمود:
1. این جنبش، نخستین خیزش همگانی ست که "رهبر
کاریزما"، سنتی و فرمان گستر ندارد. موتور محرک این جنبش سه عنصر بنیادیِن
: وجدان جمعی، بیداری مدنی و اخلاق شهروندی است.
2. اهداف این جنبش ساده، مشخص و انسانی می باشد؛
یعنی سه خواسته ی کاملا تعریف شده و قابل دسترس را دنبال می کند: رسیدن به
روشنایی، جستجوی عدالت و توازن در شأن شهروندی. بنابراین، این جنبش نه
خواهان قدرت نظامی ست، نه برانداختن حاکمیت را در سر دارد و نه تغییر نظام
سیاسی را مراد می کند.
3. این جنبش ساختارمند نیست اما منسجم، مشروع،
موجه، مقتدر، قانونی و یکصدا ست. متکی به عزم همگانی و مبتنی بر مطالبات
شهروندی می باشد که از سطوح و لایه های مختلف اقشار اجتماعی، فرهنگی، سِنی،
جنسیتی و مذهبی تشکیل شده و گرایشات سیاسی متعدد و گروههای متکثر نخبگان و
فعالان اجتماعی را شامل می گردد. شعاع نفوذ و گستره ی حضورش حتا از مرزهای
داخل کشور هم عبور کرده است و از لندن تا تورنتو و از مونیخ تا زوریخ و از
استکهلم تا سیدنی تکثیر شده است.
4. این جنبش حوزه ی قدرتش "خیابان" و سلاح مبارزه
اش "فریاد جمعی" ست. بدین رو، این جنبش از اقتدار مشروعی برخوردار است که
از هر توپ و تانکی سهمگین تر، کوبنده تر و دوربردتر است. ترس و وهمی که
رهبران حکومت از این جنبش دارند، دقیقا ناشی از درک همین قدرت نرم و پرحجم
جنبش می باشد.
5. این جنبش سرخط یک مانفیست تاریخی خواهد بود و آن، "اثبات" قدرت مدنی،
اعاده ی حیثیت شهروندی و نفی ترس تاریخی جامعه و انسان های حاشیه نشین می
باشد که همواره "وظیفه" داشته از حاکمان اطاعت کند و بترسد، بدون آن که
"حقی" را نصیب گردد.
ازین رو جنبش روشنایی را می توان یک جنبش تاریخگر، پویا و پایدار خواند.
جنبشی برای تمام فصول و نسل ها که خواهان تغییر مناسبات ظالمانه و مصمم به
متوقف کردن تاریخ تاریکی و استبداد و سیاست ضد اخلاقی هست.
بهانه ی آغازین و خواسته ی کنونی این جنبش شاید مسله ی عبور لین برق از
بامیان ـ میدان وردک بود اما تأثیرات سیاسی و برآیند فرهنگی، اجتماعی، ذهنی
و اخلاقی ـ روانی این جنبش ـچه به خواسته ی ظاهری خود، یعنی لین برق برسد
یا نرسدـ تداوم یک جهش ذهنی ـ اجتماعی برای جامعه و نسل جدید هزاره و در
درازمدت رویکرد تازه ای برای سایر مردم افغانستان خواهد بود. رویکردی که
درپرتو آن، عظمت همسازگری اجتماعی و قدرت ماندگار و پرشکوه فریاد مدنی درک
خواهد شد. بدین رو، این جنبش را به افتخار و قاطعیت می توان جنبش تمام
عیار، ماندگار و آفریدگار دانست.
حال باید انتظار و ایمان داشته باشیم که این جنبش با نمایش شکوه مدنی،
بیداری اجتماعی و رفتارهای عقلانی و فرهمندانه ی خویش در تظاهرات روز
دوشنبه باید ثابت کند که هزاره ها اسیر تاریخ نیستند بلکه روشنگر تاریخ
اند. جامعه ی پشتون ویرانگر تاریخ نیست؛ بلکه توده های ملیونی پشتون
قربانیان جهل و جور حاکمان و طالبان تاریخی خویشند و در فقر و فلاکت و جور
کشیدن، همسرنوشت و همانند و همداستان برادران هزاره شان بوده اند.
باید ثابت کنند که این جنبش، آغاز فصل همدلی و همذات پنداری با برادران
ازبیک و هم زبانانِ همفرهنگِ تاجیک و هم سرنوشتان هندو و سیک و پشه ای و
ایماق و بلوچ شان اند. باید با هوشیاری و شادمانی خویش ثابت کنند که این
جنبش، آن گونه که سران حکومتی می خوانند و می خواهند، "آشوب" نیست بلکه
حرکتی ست برای "مشروب" کردن بیداری و برابری و وطن دوستی.
باید ثابت کنند که برای "معیوب کردن" این نظام برنخاسته اند، بلکه برای
"مطلوب ساختن" این حکومت عزم کرده اند... باید ثابت کنند که در برابر تخریب
و تهدید و تضییق اموال شهروندان و تفرقه ی ملی آگاهانه و متعهدانه می
ایستند و برای فروریختن ترس و تبعیض و تحقیر و تفریق، همگی صدا و صداقت و
صف می شوند.. |