سخن نخست:
مدتی نزدیک به دو سال (۲۰۱۳- ۲۰۱۵) از سوی سازمان ملل متحد برخی از نهادهای
دولتی را حمایت اکادمیک و حرفهیی کردم. هرچند من مامور سازمان ملل بودم
امّا هر باریکه پیرامون ایجاد ظرفیتها برای «ریفرم» برنامهیی میریختم،
ناخرسندی نامریی از سوی رهبری ادارات دولتی را احساس میکردم. حتا زمانیکه
به ساختمان ادارات دولتی پا میگذاشتم احساس حسادت عجیبی از رهبری آن نهاد
های حکومتی را با روشهای متفاوت احساس میکردم. امّا برای من تغییر مطرح
بود و توجه به نسل جوان.
برای برخی از ادارات دولتی برنامههای استراتژیک و پالیسی ریختم. تلاش کردم
تا راهکارهای اجرایی شدن آن برنامهها را برای رهبران این ادارات طرحریزی
و پیشکش کنم. سعی میکردم منابع جامعهء جهانی در خدمت توسعهء فکری و
حرفهیی نسل نوپا قرار گیرد. کوشش بیشتر من در این جهت بود تا ساختارهای
سازمان ملل متحد بهمثابهء همآهنگکنندهء حمایت جامعهء جهانی بهصورت شفاف
در خدمت نظام جدید سیاسی افغانستان قرار گیرند. هرچند کارمندان سطح میانه و
جوانِ نهادهای دولتی از بودنم در کنار شان بهشدت استقبال میکردند و ما
تلاش میکردیم از اندوختههای همدیگر بیاموزیم. امّا ایکاش در بالاییها
نیز چنین فرهنگی مستولی بود. رهبران، بهویژه رهبران فاسد سیاسی و اداری از
نقش حاشیهیی من بهشدت رنج میبردند.
در چنین وضعیتی چگونه میتوان همکاری کرد؟
سخن دوم:
دولتهایی که شهروندان فعالِ متخصص در نهادهای با اعتبار بینالمللی دارند،
از جایگاه با اعتباری در جامعهء جهانی بهرهمند هستند. حضور آنها در نهاد
های بینالملل سببِ تعمیم و همگرایی فرهنگ سیاسی در جهان فرا فرهنگی ما
میشود. از اینرو بودن متخصصین افغان در ساختار های بینالمللی را یک فرصت
خوب برای ادغام سیاست جهانی با سیاست ملی میدانم. از این سبب ترجیح
دادهام تا در نهاد های جهانی باقی بمانم.
سخن سوم:
زندهگی در قفسچهء طلایی (غربت) خیلیها دشوار تر است نسبت بهآزادی و
پرواز بر فراز چمنزاران میهن. امّا باور کنید که برگشت خیلی دشوار است.
شما فرزند، همسر و پدر کسانی هستید که شما را دوست دارند و به شما وابسته
هستند. این وابستهگی در جامعهء غربی هزار و یک مسوولیت اقتصادی و اخلاقی
دارد. خواهشمندم هممیهنان تانرا که در غربت بهسر میبرند درک کنید.
زندهگی در غربت برای انسانهای با رسالت بسیار دشوار است. من به آن «مرگ
فرسایشی» نام گذاشته ام.
و سخن آخر:
برگشت به میهنی که با تمام وجودم دوستش دارم آمدنیست. برایم دعا کنید.
بهقول خداوندگار بلخ:
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روز گاری وصـــــــــل خویش
پینوشت: این نوشته را به پاسخ دوستانی ارزشمندی نوشتم که همیش مرا به
میهن فرا میخوانند و یا به دوستانی ارزشمندی که مرا بهخاطر بودنم در غرب
نقد میکنند. |