طلوع
خورشيد من :
در من طلوع کن
ديريست کاندرون پيکر احساس سرد من
جاريست :
خون شب ..
ماه حو.ت ۱۳۵۸
بهار
آيه طراوت را ميخواند
در صداقت نور
و من :
جوانه ی عشق را
در نگاه تو پيوند ميزنم
اول حوت ۱۳۵۹
خورشيد را ..
ای همره ی نجيب :
با من بيا که
"ما"
از امتداد يکشب خاموش بگذريم
تا خويش را
ز پنجه ی ظلمت رها کنيم
وانگاه :
در سپيده ی گلگون بامداد
خورشيد را
از کرانه ی هستی صدا کنيم . . . . . .
ماه حوت ۱۳۵۸ |