افغانستان فقیر ترین دولت دنیا با
بیشترین سخنگویان و مشاورین در جهان است.
تورم کادری با منابع اقتصادی تناسب ندارد!
پایهء ثبات بوروکراسی دولت را ایجاد تناسب در منابع بشری و منابع اقتصادی
شکل میدهد. این تناسب زمینه را برای خود کفایی دولتها مهیا میگرداند. هر
دولتی که میزان رشد اقتصادی خود را نظر به نیازمندیهای حرفهیی همآهنگ
نسازد، به دشواری بیثباتی اقتصادی که سرآغاز بیثباتی سیاسی است، مواجه
میگردد.
یکی - دو نمونهء تورم کادری را اینجا میآورم:
جابجایی گروهی بزرگی مشاورین دولتی که منابع گستردهء اقتصادی را میبلعند.
در اکثر دولتهایی که من کار کرده ام، سمتی رسمی برای مشاورین در حیطهء
مشاور امنیت ملی، روابط بینالدول و امور فرهنگی در سطح رییس دولت مشروعیت
دارد. نه اینکه هر ادارهء دولتی برای جابهجایی سیاسیونِ حاکم سمتهای
مشاوریت را خلق کند.
استخدام گروهی پر ازدحامی بهنام سخنگویان، معاونین سخنگویان و مسوولین
امور رسانهیی و نشراتی که سردرگمی کلانی برای مردم ایجاد کرده اند. من هیچ
دولتی را نمیشناسم که بیشتر از پنج سخنگو در سطح رییس جمهور، امور سیاست
خارجی، ارتش، پولیس و خدمات عامه داشته باشد. این سخنگویان موضع سیاست
خارجی، داخلی، امنیت ملی و خدمات عامه را بهصورت مستمر به دسترس
رسانههای داخلی و خارجی میگذارند.
چهگونه شورای ملی بودجهء این دو گروهء بزرگ را در بوروکراسی دولت تصویب
میکند؟
رهبران بازنشسته لابیگرانند، نه
سیاستگذاران!
رهبران بانشستهء دولتها برای جلب حمایتهای بینالملل به دولتهای
خویش جای بهسزایی دارند. این رهبران با راهاندازی صندوقهای حمایتی،
اطاقهای فکری و برنامههای تحلیلی توجهء جامعهء جهانی را به وضعیت سیاسی،
اجتماعی و اقتصادی کشورهای خود جلب مینمایند.
رهبران بازنشسته از دایرهء سیاستگذاری برون میشوند به حاشیهء سیاست یعنی
«تاثیر بر سیاست» یا لابیگری گام میگذارند. این روش را فرانسویها در
فرهنگ سیاسی تعمیم بخشیدند و امریکاییها و افریقاییها از آن استفادهء
فروانی بردند. در اروپا و امریکا هر رهبر بازنشسته به بهترین لابیگر
دولتهای خود مبدل میشوند. نمونهء خوب آن جمیکارتر است که نقش بهسزایی
در تعمیم فرهنگ سیاسی امریکا در جهان داشته است.
نیلسن ماندیلا رهبر فقید جمهوری افریقای جنوبی دوران بازنشستهگی اشرا با
راهاندازی نهاد فکری «مندیلا» آغاز کرد و آنرا به یکی از معتبر ترین
اطاقهای فکری جهان مبدل گردانید.
امّا رهبران بازنشستهء افغانستان اغلباً فراموش میکنند که بازنشسته
شدهاند. آنها با روشهای به برون از کشور سفر میکنند که انگار برای
تألیف و ترویج استراتژی و یا سیاست رسمی سفر کرده اند. این روش میتواند دو
صدمه به منافع دولت افغانستان وارد کند.
نخست، نگرش جامعهء بینالملل را بر وضعیت افغانستان دچار دوگانهگی میسازد
و دوم روند نضجگیری «فکر ملی» را دستخوش نا بسامانی بیشتر میگرداند.
هفتم و هشتم ثور، دستِ خونینِ جنگ
سرد را بر رخ ملتِ من کشید.
در هژده سال پسین در کشورهای گوناگونی که از جنگ سرد آسیب دیده اند
کار کردم. تجربهء من نشان میدهد که در جهان، هیچ ملتی بهسان افغانها از
تبعات جنگ سرد رنج نکشیده است.
هشت ملیون بیجاشده، آواره و مهاجر، سه ملیون بیمارِ روانی، سه ملیون معتاد
به مواد مخدر، دو ملیون معلول فزیکی و بیشتر از یک ملیون کشته، پیآمد این
جنگِ فکری برای افغانستان است.
جانگدازتر اینکه هنوز ما میراثدارِ فکری این جنگ هستیم و بهنام
«طرفداران» و «مخالفان» هفت و هشت ثور بر سر و روی همدیگر میکوبیم.
این کار «نزول» فرهنگ سیاسی ما را بهشدت نمایان میسازد. |