این روزها، پس از دو سال حکومت داری دکتراشرف غنی و دکتر عبدالله در قامت
رياست جمهوری، بازار اتهام زنی ها در زمينهء «بی کفایتی حکومت افغانستان »
بسيار گرم شده است. از افغانستان خبر پشت خبر می رسد که دولت در حالت سقوط
است. انتقادات از دولت وحدت ملی بالا گرفته تا آنجا که در ماههای اخیر،
بعضی سیاستمداران قدرتمند از دولت جدا شدهاند و گروههای اپوزیسیون
تشکیل دادهاند.
از جمله آقای انورالحق احدی یکی مریدان خاص دکتر اشرف غنی که "جبهه ملی
افغانستان نوینی" را چند ماه پیش تشکیل داده و خواهان انتخابات زود هنگام
است.
اعضای هیت اعزامی آقای حکمتیار به کابل به بیبیسی میگوید که آنها بدون
هیچ شرطی و با "اخلاص تمام" وارد پایتخت شده و برای رسیدن به تفاهم و
توافق با حکومت اشرف غنی گفت و گو میکنند تا به افغانستان صلح بازگردد.
همزمان گروه های تروریستی خلافت اسلامی داعش" بخش خراسان"
در نواحی کنر پایگاه تبلیقاتی خلافت اسلامی را سر و سامان دادند. جهادی های
ما ، مانند امیر حوزه هرات اسماعیل خان و عبدالرب سیاف وغیره از حکومت
دلخوشی ندارند.
برخی از برادران طالب نظر به رسومات تاریخی خود ، میل دارند که هم به نل
بزنند وهم به میخ، آنها مستقیم به ندای آقای پوتین لبیک نگفتند، لاکن در
قفا به مثابه نیروی محافظ روسیه علیه گروه خلافت اسلامی داعش حاضر به جنگ
اند. چنانچه به تاریخ 24 دسامبر 2015 در وئب سایت بی بی سی گذارشی تحت
عنوان " روسیه و طالبان : " دشمنان دیروز شرکای امروز " به نشر رسیده است.
در آن گذارش روسیه گفته است که برای مبارزه موسوم به دولت اسلانی
( داعش) به عنوان « دشمن مشترک » با طالبان تماس بر قرار کرده است. ( ضمیر
کابل اف ) نماینده ویژه ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در امور افغانستان
به خبر گذاری خصوصی انترفکس گفته است که روسیه در این مورد با طالبان منافع
مشترک دارد و از دیر باز مسکو با طالبان مشغول تبادل اطلاعات بوده است.
دو هفته پیشتر از این خبر به روز پنجشنبه 15 دستامبر 2015 نورسلطان
نظربایف، رئیس جمهوری قزاقستان، در یک نشست مطبوعاتی مشترک با ولادیمیر
پوتین، گفت که هردوی آنها "از وضعیت تاجیکستان به غایت نگران" هستند.
تاجیکستان 1400 کیلومتر با افغانستان مرز مشترک رخنه پذیری
دارد که در هفته های اخیر با تهدید افزایش فعالیت طالبان در مناطق شمالی آن
کشور رو به رو بوده است.
در ماه گذشته درگیریهایی در داخل تاجیکستان نیز رخ داده و
دولت اسلام گرایان را عامل آن دانسته است.
اتحاد جهاد اسلامی، یک گروه متشکل از ازبکهای طرفدار طالبان که در
افغانستان مستقر است، اخیرا مدعی شده که "بسیاری" از مناطق مرزی افغانستان
با تاجیکستان را تحت وارسی خود درآورده است.
روسیه پایگاه بزرگی با شش تا هفت هزار نیروی قدرتمند نظامی
در تاجیکستان دارد. نیروهای مرزبان روسیه تا سال 2005 از مرز تاجیکستان با
افغانستان مراقبت می کردند و باور می رود مقامات روسیه قصد دارند دوباره
کنترل مرز را به دست خود بگیرند.
طالبان در ماه گذشته به شهر کندوز که در موقعیتی راهبردی در شمال افغانستان
واقع است، یورش بردند و قبل از آن که از مناطق کلیدی آن مجبور به خروج
شوند، سه روز این شهر را در تصرف خود داشتند. همچنین افزایش فعالیت شورشیان
طالبان در بخشهایی از قلمرو ولایات شمالی بدخشان، تخار، بلخ، جوزجان و
فاریاب مشاهده شده است. این مناطق با کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و
ترکمنستان هم مرز هستند. از همین جهت اکنون طالبان با همکاری حکومت
پاکستان، درجهت ضعیف ساختن حوزه شمال با بهم انداختن جهادی ها افغان ، والی
مزار عطا محمد نور وعبدالرشید دوستم دست اند کار شده اند.
مردم بدبخت و فقیر افغانستان به هيئت دولت و رئيس آن می نگرند و سر می
جنبانند که چقدر زود صحبت های از بی کفایتی این حکومت به جراید کشیده است.
برای درک آنچه امروز در افغانستان میگذرد، شناخت آنچه دیروز به این کشور
رفته است، امر ضروریست. مردم افغانستان در طی دو قرن اخیر محور تلاقی دو
تاریخ شدند. تاریخ اول نقطه بر خورد دو امپرطوری استعمار گر و توسعه طلب،
تاریخ دوم نقط بر خورد د و جهان متضاد.
از آنجائبکه سرنوشت سیاسی تاریخ معاصر افغانستان از چندین جهت با سیاست
قدرتهای استعماری گره خورده است، با اتکا به این واقعیت به کنگاش گرفتن هر
عوامل بیرونی در زمینه حکومت سازی در افغانستان، وظیفه هر افغان وطندوست
است. لهذا تلاش سیاسی آقای جان کری وزیر امورخارجه امریکا در باره عناصر
انتخابی حکومت امریکا " دکتر غنی و دکتر عبدالله" را باید در راستای شکست
این سیاست در افغانستان به بررسی گرفت.
مسافرت
آقای جان کری وزیر امور خارجه امریکا به روز شنبه نهم اپرئل 2016 به
افغانستان مرا به یاد مسافرت شوارد نادزه وزیر امور خارجه شوروی سابق که
بعد ازامضآ قرارداد ژنو در سال 1988 به دیدار دکترنجیب الله و غیره رفقا به
کابل رفته بود، انداخت. یکی از یاد ماندنی های خاطرات تلخ آن شب وزیر خارجه
شوروی که درکتاب " آزادی را آینده رقم می زند" ترجمعه ناهید فروغان، تهران
1370 خورشیدی، نوشته است، راجع به ادامه فاجعه ای بی پایانی که خود روسها
آنرا بدست خود آغاز نموده بودند و...آن هیولایی آتش و خون در فضای کابل
بوده است. صدای وحشتناک خمپاره ها به فضای خاموش کاخ نجیب الله نیز اثری
گذاشته بود...
بیست
و هشت سال بعد از آن دیدار آقای جان کری در همان کاخ با دکتر اشرف غنی و
دکتر عبدالله اعضای حکومت افغانستان که عناصر انتخابی حکومت امریکا هستند،
درهیولایی صدای راکت و خمپاره ها برادران طالب با هم دیدار نمودند.
شکست نظامی جامعه جهانی درافغانستان کمتر از شکست نظامی شوروی سابق نیست.
در حدود زیادتر از چهل کشور غربی به مثابه جامعه جهانی در مدت تقریبآ یک و
نیم دهه در افغانستان طرح های سیاسی و اقتصادی ارائه دادند. در آغاز حکومت
امریکا خلاف خواست مردم افغانستان، یک نظام سیاسی ریاست جمهوری را در قالب
ایدئولوژی اسلام محمدی بریاست جمهوری حامد کرزی آرایش داد، از همان لحظه
نخست تا امروز این ساختار ناکام از آب در آمده است، ولی حکومت امریکا بازهم
تاکنون پشت این کشتی شکسته با عناصر ناکار آمد آنرا گرفته است.
از نگاه اقتصادی، جامعه جهانی در حدود یک ترلیون دالر در افغانستان مصرف
کرده است. از آنجائبکه پروسه تجمع مفاد در تولید سرمایه داری از نگاه تئوری
اقتصادی سیاسی از چپاولگری سرهم می شود. این روند با سیستم جامعه قبیلوی
افغانستان که از نگاه مرحله گذار، چپاولگری را در ساختار خود دارد، گره
خورد. در نتیجۀ بافت این دو سیستم، از مجموع پول مصرف شده در افغانستان در
حدود 90 در صد وا پس به جیب لابیی ها جامعه جهانی و حاکمان کشور افغانستان
که از اعضای حکومت بودند، رفته است.
امروز ما بعد از 14 سال حضور جامعه جهانی در افغانستان با مصارف هنگفتی که
صرف این کشور شده است :
ـ نه یک برنامه درست اقتصادی از بانک جهانی وآسیایی پیاده شد.
ـ نه یک قشرنو پای محکم سوداگری بخاطر حفظ منافع اقتصادی افغانستان و جامعه
جهانی بوجود آمد.
ـ نه ساختار حکومت افغانستان سر و سامانی حقوقی و اجتماعی پیدا کرد ،
ـ نه هم سر زمین افغانستان از شدت جنگ و خونریزی تروریست های مذهبی آرام
شد.
برعکس از زمان حضور فعال جامعه جهانی در افغانستان تولیدات تریاک افغانستان
رشد چشم گیری نموده است. سالانه بین 7 تا 9 ملیارد دالر از تبادله فروش
تریاک و هیروئن نصیب قدرتمندان مافیایی دولتی وشخصی ما میشود. حالا اگر به
احصائیه منابع رادیو و تلوزیونها خبری افغانستان اتکا کنیم، فروش تریاک و
هیروئن ما در سال گذشته به 70 ملیارد دالر رسیده است. در حدود زیادتر از یک
ملیون افغان معتاد داریم. بازار خود فروشی رواج یافته فقر و پناه گزینی
جوانان ما به نسبت عدم بازار کار بیداد می کند.
براستی مصیبتی های که بعد از اشغال نظامی شوروی و حمله نظامی امریکا بر
افغانستان وارد آمد، ابعاد سرگیج آوری پیدا کرده است. سه دهه قبل اقتصاد
دان و روشنفکر مصری سمیرامین (Samir
Amin)
در کتاب نقد اقتصاد سیاسی در باره روابط اقتصادی و اجتماعی جهان محروم نوشت
که : اشغال و حمله نظامی ساختار اجتماعی و اقتصادی و تکامل طبیعی جامعه را
برهم میزند. این خود موجب بی سامانی و رنج و فقر توده های عظیمی از مردم
مرز و بوم میگردد. روابط اقتصادی و اجتماعی که از طریق فشار سیاسی و نظامی
بر یک کشور وارد میشود، بافت جامعه را عمیقآ تغییر میدهد. این تغییرات
اجتماعی فقط منحصر به تولید نیست، بلکه ترکیب قشری جامعه زیر ستم را نیز
تغیر میدهد.
افغانستان از نگاه سیاسی بعد از جنگ دوم جهانی و آغاز همزيستی اجباری جنگ
سرد مابين غرب و شرق (امريکا و شوروی)، قرار گرفت. اردوگاه شرقی توانسته
بود در افغانستان جای پای محکمی برای خود تعبيه کند. يعنی، پس از سر نگونی
رژیم شاهی، حزب دموکراتیک خلق در صحنه سیاسی رسميت يافت و به بازيکن مهمی
در صحنهء سياسی کشور تبديل شده بود. بعد از کوتای دومی و روی کارآمدن این
حزب، سرنوشت سیاسی افغانستان با دخالت صريح شوروی گره خورد. تيرباران توده
های بی شکل، زندانی کردن دگراندیشان و قتل های زنجیری روشنفکران توسط
رهبران حزب وابسته به شوروی، وسیله زيربنائی فرهنگی افغانستان که قشر
روشنفکر آن بود، نا بود گردید.
قشر واپسگرا یی که در ساختار جامعه عقب ماندۀ افغانستان وجود داشت، ولی در
صحنه سیاسی افغانستان حضور نداشت، با آغاز زمامداری حزب دموکراتیک خلق ، به
کمک نظامی و پولی امريکا و برخی از کشور های اروپای و کشورهای عربی در صحنه
سیاسی افغانستان ظهورنمود. حکومت امریکا و کشور های غربی برای رسیدن به
مقاصد خود از رهبران تنظیم های مذهبی ما خوب بهرۀ سیاسی بردند.
سه دهه پیش بعضی از رهبران مذهبی افغانستان نزد بخشی از مردم فقیر ما که
به علم و دانش دست رسی نداشتند، طوری وانمود میشد که گویا آنها، تباری از
نمایندگان سایه خدا و چون شجره اصحاب طاهرین در خدمت وجائب ملی و مردمی
قرار دارند. در حالیکه واقعیت مسلم برعکس آن بوده است. همین رهبران جهادی
با پشتوانه پطرو دالر و ارتباطات با مقامات مسکو و به کمک استخبارات غرب و
پولیس پاکستان در پشاور حکمفرمایی می کردند.
بی دلیل نیست که آقای پوتین امروز دست دوستی دوباره به برادران طالب دراز
می کند. عطف به اين سوابق، چون نيک بنگريم، می بينيم که هم اکنون شرق و
غرب، هر دو، در افغانستان بین بنیادگرایان مذهبی ما صاحب يار و نفوذند.
اما در حال حاضر اردوگاه غرب، با همياری جهادی ها سابق و روحانيت وابسته به
او، همراه با قشر نو پای بازاری ـ که در آغاز دست ساز شرکت های غربی بودند
ـ در تعيين سياست های مملکت در راستای منافع اردوگاه غرب دست بالای را
دارند.
اگردر پی يافتن دليل شکست نظامی اردو غرب در افغانستان باشیم هرگز نمی
توانيم نقش یکی از عوامل، بازدارندهء روسیه و جهادی های وابسته به روسیه و
طالبان را در اين شکست نا ديده بگيريم؛ واقعیت اين است که روسها غیر مستقیم
کارگردان هنرپيشه های سیاسی برخی از جناحهای حکومت افغانستان اند.
دراینجا می خواهم فقط اين نتيجه گيری بديهی را مطرح سازم که «امپرياليسم به
سرکردگی امريکا» تنها نوع امپرياليسم واقعاً موجود نيست و آقای پوتين در
کاخ کرملين ادامهء همان پطرهای کبير امپراتوری روسيه است که خواب پيشينيان
اش را در مورد سیاست استعماری ماهرانه متحقق می سازد.
ما می دانیم که دراوضاع سياسی امروزی افغانستان با روی کار آمدن نظام
جمهوری اسلامی، در وضعيتی که ما اکنون در آن به سر می بريم، و با مخدوش شدن
هويتی که یک روزی ما خيال می کرديم داريم و به آن دلخوش بوديم، ولی اکنون
بسيارانی ـ از جمله خود من ـ دراين انديشه فکر میکنم، که با اين نظام
اسلامی «فرهنگ هويتی» ما اگر داشتیم؟ چه بوده؟ و آینده چه خواهد شد؟
در طول تاريخ همواره جهل، نادانی و خرافه در اجتماع هنگامی شکل گرفته است
که برای آدمی پرسشی پيش آمده و او، به لحاظ بی اطلاعی و مجهز نبودن به روش
های راه بردن عقل، برای پرسش مزبور پاسخی بی اساس يافته است، به همين دليل
تاريخ بلند بشر، تاريخ خروج تدريجی و دردناک او از سياهی خرافات نيز هست.
اکنون قسمت زیادی از مردم ما چه در داخل و چه در خارج افغانستان در این
برزخ گیر کرده اند.
مشکلات ما افغانها عدم آموختن از تجاروب تاریخ ماست. حتی بسیاری از نسل
نوین ما چه درداخل و چه در خارج در حوزهء علم واقعی تا هنوز نیاموختند که
از «مساجد» دوری جویند و چیزی از مساجد نیاموزند. برای اینکه در مساجد،
کوششی عمدی برای يافتن پاسخ های نادرست به کنجکاوی ها صورت نمی گيرد و همهء
تلاش های ممکن برای جلوگيری از آسان گيری و باطل گرائی به عمل می آيد.
در حالکه دنیای امروز، دنیای کنجکاوی است.
براستی که وطن ما چه تاريخ دردناکی را از لحاظ تسلط امپرياليسم های دو گانه
شرق و غرب دارد. از همین جهت باید بگویم زمانیکه بحث در مورد اشغال نظامی و
حمله نظامی به افغانستان آغاز می شود، گفتنهای که باید گفت، نا گفته می
ماند. برای اینکه نسل کنونی ما عاری از تجربه می باشد. حتی قشر روشنفکر
افغانستان در زمینه تغیر ساختار اجتماعی افغانستان تا هنوز شفافیت پیدا
نکرده است. این خود بازگو کننده آن خواهد بود که تا چه اندازه سرنوشت سیاسی
افغانستان با سیاستهای دنیای غرب و شرق گره خورده است. آن هم بصورت
غيرمستقيمی بواسطهء آن که نتوان مدعی تشکل حکومتی توسط نیرویهای وطندوست از
جوشش درونی خود شد.
آيا از اينگونه تسلط دوگانه در این گذرگاه، گريزی هم برای افغانستان وجود
دارد؟
آيا مردم فقیر ما ناچارند يکی از دو تسلط شرق يا غرب را انتخاب کنند؟
و يا در اين ميانه راه حل سومی نيز برای افغانستان وجود دارد؟
چنانچه همین حکومت، در جريان انتخابات متعدد و «پرشور!» گذشته، از اين
خشنود بود که توانسته است مردم را ـ گروها گروه ـ به پای صندوق های رأی
بکشاند، ولی اين بار خود موجبات بی رمق بودن کارش را فراهم ساخته و
شورآفرين، قفل های سنگين درهای جامعهء بستهء افغانستان را سنگين تر از
هميشه کرده است. شرایط کنونی روزهای بدتر و اندوهناک تری به اسيران جامعهء
بسته خبر می دهد.
کاملا آشکار است تا زمانیکه در افغانستان حکومت اش «از جوشش نیرویهای
وطندوست ملی» سرهم نشود، با عناصر بنیاد گرایان مذهبی وجوجگان برخاسته از
خاکستر حزب دموکراتیک خلق و پرچم که آنها پرورده سیاست استعماری اند،
حضوراین دو جناح قدرت طلب در ساختار حکومت با همان هويت اسلامی اش، تکرار
تاریخ است و بس.
با عرض حرمت . تورنتو اپرئل 2016 کانادا.
****
|