در این مقطع زمانی که مبارزه علیه خشونت زنان در هر کجایی جریان دارد و سر
و صداهای دادخواهانه طنین می افگند، هنوزهم گرگ صفتان قرون
وسطی بر
شدادت خود استواراند و حقوق حقه این بانوان را با چکمه های ستم زیر پا
میکنند.
با وجود همه دشواریهای سنتی در رسانه های امروزی چه در داخل کشور و چه
بیرون مرزی ؛ آوای بانوانی را میشنویم که شهامت و شجاعت شان در برابر
نابسامانی ها نه تنها قابل تمجید بلکه مایه افتخار است .
درهای هفت شهر هنر از قدیم الایام تا کنون بروی بانوان مستعد ما بسته بوده
و در ادوار مختلف ایشان با تقبل دشواری سنتی یا مُهر سکوت به لب زده اند، و
یا قربانی سنتگرایی شده اند . اما در میان بانوان کشور ما عده یی هم وجود
دارد که با شکستن درهای تعصب چهره نمایی میکنند که خانم شهلا لطیفی از زمره
آنانی است که هرگز نخواسته است زیر تحمل ستم سنتی زندگی کند و همیشه در
آثارش به وضاحت اشکار میکند.
اثر تازه این شاعره که اکثرا اشعار در قالب نیمایی است دارای ( ۱۹۸ ) صفحه
و در حدود ( ۱۵۰ ) شعر است. صحافت این مجموعه توسط نیلوفر علوی صورت گرفته
است.
این مجموعه در شهر لس انجلس آمریکا اقبال چاپ کسب کرده است و به منظور
دسترسی آسان به هموطنان چند ماه بعد در کابل زینت چاپ دوباره یافت.
مجموعه عسل وحشی به فرخنده شهید، خاطره و ابوذر کوچک اهدا شده است.
اهدای این مجموعه به فرخنده، خاطره و ابوذر خود بیانگر دوره اختناق سنتی در
جامعه ماست و شاعر امروز را نباید دیروزی پنداشت، زیرا الام اجتماعی در بیت
بیت از اشعارش آتشفشانی دارد.
شهلا لطیفی اولین بار با مجموعه ( پرستوها ) که اشعار در قالب نیمایی است
در بهار ۱۳۹۲ خورشیدی در زمره شاعران معاصر قد علم نمود و با مدت کم زمانی
توانست عده یی کثیری از خوانندگان را مجذوب گلواژه های شعری اش نماید. با
آنکه شهلا لطیفی مدت مدیدی دور از میهن و در دیار مهاجرت قرار دارد برعکس
جاگزینی واژه هایش در شعر و خیال انگیزی هایش بی بدیل توصیف می گردد.
با پیشکش دو نمونه شعر از این مجموعه مؤفقیت های چشمگیر
این شاعر زن را تمنا می کنم.
از کشمکش سیرآب گشته ایم
با جهل عام، رهزنی و غم های ذلیل
غرق منجلاب گشته ایم
یک روز، خبر مرگ دوشیزه مجروح
کشتار و تبه کاری با سرکشی روح
قبولی ننگ تجاوز به کودکی
بریدن رگ های جسم مادری
مسموم کردن هر مغز، بی مجال
با حرف پر از کینه و تبعیض بی مثال
تریاک و ناامیدی هردو با دست هم
گشته غذای روح هر فردی پر از غم
مغروق اعتیاد اند نخل های نیک سرشت
برباد رفته نور فرزانه ای بهشت
تفنگ و کارد و دست ابزاری انتقام
گشته همه رسم هر جاهل بی نام
بربریت در تمدن، باز رو تازه کرد
در مزرعه تابان، خشکی هدیه کرد
انسان شده مطیع احکام بی معنی
در حلقه معتاد گره خورده آدمی
بریدن یک گردن مادر، روش حق
پنداشته میشود و از خشم مستحق
حیف است که زمانه و گردش روزگار
از قعر الم داد میزند بی اعتبار
شهلا لطیفی
مارچ ۲۰۱۵م
❊❊❊
در قلبم عشقی خوابیده است
عشقی از لای نور
گرمی ظهر
خنک صبح
تپش شب
طراوت بعد از چای
گرسنگی نیمه روز
لذت انگور
شادی روز
وجد خیال
دعای نیک
با اوراق کتاب
در طنین موزیک
با تمدید غروب
زیر باران
در قلبم عشقی خوابیده است
نامرئی
شهلا لطیفی
فبروری ۲۰۱۵م |