کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اسد بودا

    

 
چنگيزخان و ساختنِ جهان مدرن

 

 

 

 

يكي از کج‌نگاري‌هاي بازخواني تاريخ به سبكِ ناسيوناليسم فارسي، لعن و نفرينِ مغولان است. هرگاه كسي مغولان را فحش نداده به مغول‌گرايي متهم شده است. «جك ويدرفورت» در كتاب «چنگيزخان و ساختن جهان مدرن» از تاثير نظمِ سياسي- عقلاني مغولان بر جهان مدرن و شكل‌دهيِ ساختِ اجتماعی مجددِ جهان، «اوراسيا» و «چين» و «هند» و «خاورميانه» و به صورت خاص «پرشیا» سخن مي‌گويد. او به‌روشني توضيح مي‌دهد كه چگونه ايلخانانِ مغول خلافت بغداد را از بين برد و بر ویرانه‌های خلافتِ عباسی «پرشيا/ فارس» را باز آفرینی کرد.
در ادبیاتِ متاخر از چنگیزخان، «مردِ هزاره(the man of millennium )» یاد می‌شود. مرد هزاره به این معنا که جنگ‌جویانِ تاریخ، از اسکندر تا ناپلئون، حداکثر مردانِ قرن‌اند. اغلب در همان دورانِ زندگی خود شکست خورده‌اند. چنگیزخان اما مردهزاره است، حاکمی که بزرگ‌ترین امپراطوری تاریخ آدمی را خلق كرد، ساختار جمعيتي جهان را در هم ريخت و تاثير شگرفي بر هزاره دوم میلادی بر جای گذاشت. ویدرفورت معتقد است که چنگیز خان، منظم‌ترين ارتش تاريخ آدمي تا آن زمان را داشتند. پيچيده‌ترين شيوه‌هاي مبادله‌ي اطلاعات و حمل و نقل، سلاح‌های آتش‌بار و ابزارجنگي را. فروکاست مغولان در قوم وحشی و بی‌فرهنگ، یک بعد روانی دارد: توضیح منطقی بزرگ‌ترین امپراطوری بشر سخت است. افراد صرفن به خاطر تظاهر به دانایی و اینکه نشان بدهند که موضوعی را که نفهمیده‌اند، فهمیده‌اند، می‌گویند مغولان وحشی بودند ولی ماجرا برعکس است. مغولان تکثرگرا بودند. دوام حاکمیتِ آن‌ها نیز به همین خاطر بود. در قیاس به خلافتِ بغداد، ایلخانان مالیات کمتر می‌گرفتند. به آزادی‌هایی اعتقادی مردم فارس احترام قایل بودند.
این کلیشه که آن‌ها چون فرهنگ نداشتند، تسلیم فرهنگ مردمان دیگر شدند، نیز غلط است. مردم مطلقن بي فرهنگ مي بودند دوران حاكميتِ ان ها بهتر از حاكمانِ ديگر نمي بود. مغول‌ها نسبت به تمامی نظام‌های آن روزگار کثرت گراتر بودند. دلیل این کثرت‌گرایی را در قلمروهای آن‌ها می‌توان دانست. در هرکجا رفتند، علم و هنر و فرهنگ نسبت به دوران پیش از مغولان رونق بیش‌تر پیدا کرد و آزادی‌های مذهبی و اعتقادی و شیوه‌های زندگی بهبود پیدا کرد. احترام به زن، بخشی از فرهنگِ آن‌ها بوده است. حاکمانِ مغول احترام عمیقی به زن‌ها داشتند. همین‌طور اقلیت‌ها. مغول‌ها با همکاری اقلیت‌های اجتماعی تحتِ ستم دنیا را فتح و برای آن‌ها آزادی آوردند. تاسیسِ «دارالسیادة» و قانون تبعیض مثبت بر قبیله‌ی بنی‌هاشم که در دوران عباسی‌ها تحت تعقیب و شکنجه و آزار بودند، یکی از کارهای مهم غازان‌خان مغول است. سادات به عنوان یک «گروه اجتماعی» از همین جا وارد جهان فارسی شد.
یک قانون اجتماعی در فرهنگ مغولان بوده است. هرکجا رفتی زندگی کردی، از همان مردم و شهروند همان جا هستی. سرنوشت تو و آن مردم یکی است. پشتِ سر نگاه نکن که قبیله‌ات که بود و چه‌گونه زندگی می‌کند. برای زندگی، همیشه چشم‌اندازهای نو وجود دارد. چشم‌اندازهایی که اگر در میان قبیله‌ات باشی نمی‌توان آن‌ها را ببینی. دنیای مدرن چیزی جز همین نیست. «فاوستِ توسعه‌گرای مدرن»، پیش رو را می‌نگرد و به فتحِ بلندترین قله‌ها و پست‌ترین جلگه‌ها و دورترین جزیره‌ها می‌اندیشد. زوال امپراطوری مغول را نیز می‌توان بر همین مبنا توضیح داد. مغولان در هرکجای جهان رفت، بخشی از همان مردم شد.
به هرحال، بهتر است فارسی‌زبانانی كه به تاريخ، به خصوص تاريخ قدرت و شورش‌هاي اجتماعي‌ـ سیاسی علاقه دارند، مغولان را عمیق‌تر بخوانند. خون‌ریزی‌ها و سازندگی‌های آنان هر دو را بنگرند. كتاب «چنگيزخان و ساختن جهان مدرن» یکی از این منابع است ولی منابع بسیار غنی در باره تاریخ مغولان به زبان‌های غیر از فارسی وجود دارند که «بازسازی پرشیا» را به مغولان نسبت می‌دهند. گذشته براي فهميدن است. برای دیدن. ما باید تا حد امکان گذشته را آن‌گونه که رخ داده بخوانیم. تعمد در کج‌خوانی، گذشته را به آیینه‌ی مقعر یا محدب بدل می‌کند. گذشته و اکنون خود را بیش از حد بزرگ یا بیش از حد کوچک و بی‌ریخت می‌بنیم. چنگیزخان را به عنوان یک پشیوای قبیله، ستایش و نفرین نکنیم، به عنوان یک گذشته‌ی تاریخی، دستِ کم به خاطر جلوگیری از تکرار خون‌ریزی‌ها، بخوانیم. ما فارسي زبانان بيش از هركسي به بازخواني دوران مغولان نياز داريم. مغول‌ها بد یا خوب ولی «پیکرآراییِ مجدد جهان فارسی» اند. بدون مغولان اگر نگوييم اكثريت دنياي فارس، به يقين حواشی خلیج فارسی و غرب ايران اكنون جزء كشورهاي عربي محسوب مي‌شد. در نبود مغولان، پديده‌ي به نام شيعه به عنوان قدرت سياسي اصلن به وجود نمي آمد.


پ. ن: یکی از واژه‌های غلط‌انداز برای ترجمه در افغانستان در این چندسال اخیر واژه millennium بوده است. ملینیوم، یعنی یک هزاره/ هزارسال یا ده قرن. ترجمه‌ی این واژه به «هزاره» با قوم هزاره اشتباه گرفته شده است. برای حل این مسئله، این واژه دست‌نخورده همان‌طور «ملینیوم» در متن‌ها آورده می‌شود. برای توضیح بیش‌تر در باره چنگیزخان به عنوان «مردِ هزاره/ ده‌قرن» به این نشانی مراجعه شود.

 

 

 

http://hesomagazine.com/featured/genghis-khan-man-of-the-millennium

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل                ۲۶۱          سال  دوازدهم         حمل      ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی         اول اپریل   ۲۰۱۶