کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

 

    

 
با شاعر بانو،  نفيسه خوش نصيب غضنفر آشنا شوید

 

 


در ميان زنان شاعر وقلم به دست معا صر ،يكى هم نفيسه خوش نصيب غضنفر است . اين شاعر نازك خيال ، از قريحه سرشار ،تخيل پر بار وزبان شيوا وشرين بر خوردار است . انچه اين نويسنده وشاعر را متمايز مى سازد ،اين است كه ،هم جدى مى نويسد و مى سرايد و هم استعداد درخشان در طنز نويسى دارد. از طرف ديگر براى كودكان شعر ميسرايد و داستان مى نگارد. بسيار سال ها ست كه اين شاعره را از حلقه قلم به دستان جدا ،دور وخامو ش مى يابيم . ولى خوش بختانه كتاب هاى از ايشان به چاپ رسيده است نفيسه خوش نصيب چهار عنوان كتاب شعر وطنز و دو مجموعه مقالات روان شناسى را در ده سال قبل ،و هفت عنوان كتاب ديگر را كه شعر وداستان كودك است ، در چهار سال قبل به چاپ رسانده است . در دو سه سال اخير ،از اين شاعر ، شعر و طنز تازه نداريم . اميد هر جا هستند ،شاد و سلامت باشند . كابل ناتهـ به سلسه معرفى شاعره ها ،معرفى وياد اورى اين قلم به دست را نيز از قلم نينداخته است ،ار چند كه جامعه ادبى نه يادى از ايشان مى نمايند ونه شعرى از او مى خوانند . نفيسه غضنفر از سال ٢٠٠٨ به اين سو در خارج از كشور زندگى ميكنند.
نفيسه خوش نصيب غضنفر از شاعرا ن و نو يسندگان سخت كوش است ، به ادبيات كودك و روانشناسى جديد و مسايل ماورالطبيعه و طنز علاقمند بوده ، ازين رو كتاب هاى را در زمينه هاى ياد شده با عشق وعلاقه فراوان نگاشته و منتشر ساخته است . در كنار طنز و ادبيات كودك ، جدى نيز مى سرايد و مى نويسد .در رشته روانشناسى مطالعات خصوصى دارد و، اما در اصل ، تحصيل كرده ژور ناليزم است . خانم غضنفر ، در روز نامه كابل تايمز ،اژانس باختر و مجله ميرمن و صدف كار و نويسندگى كرده است . وى مدت ده سال را نيز در در دانشكده ژورناليزم دانشگاه بلخ در سال هاى ١٣٨٤-١٣٧٤ تدريس نموده است .نتيجه فعاليت هاى علمى او ،دو اثر علمى دانشگاهى ،يكى طنز در ادبيات فارسى و اشعار پروين اعتصامى ، دو ،ژانر خبر در راديو ،تلويزيون و مطبوعات ،كه براى رتبه هاى پو هنيارى وپو هنملى نگاشته بود ، و مجمو ع مقالات علمى و مسلكى مى باشد . تا كنو ن از وى چهارده عنوان كتاب به چاپ رسيده است .از ان جمله ، دو عنوان كتاب شعر ،دو عنوان طنز و شش عنوان شعر كودك ، چهار عنوان مقالات روانشناسى مى باشد .


در پايان نام هاى كتاب هاى چاپ شده خانم غضنفر : ١-بتاب بتاب افتاب ، مجموعه مشترك شعر و ترانه براى اطفال ٢-دريچه به سوى سلامتى روانى(مجموعه روانشناسى ) ٣-مرض بى اعتمادى ، مجموعه طنز ٤-خجالت بكشين مجموعه طنز ٥-دريچه دل ،مجموعه شعر ٦-در بستر ستاره ،مجموعه شعر ٧-كمان رستم ، شعر كودك ٨-اخرين پيامبر ،مجموعه قصه براى اطفال ٩-دوست باطن ، جلد اول ، مجموعه روانشناسى ١٠-دوست باطن ،جلد دوم ١١-خورشيد ،شعركودك ١٢-تولد پروانه ،شعر كودك ١٣-پرنده كو چك ، شعر كودك ١٤-نيرو ى خنده ، با نگرش به روانشناسى شادى چاپ ناشده ١-يك نيستان ناله ،مجمو عه شعر ٢-نطفه بى سواد ، طنز ٣-قاب كودكى ، شعر كودك. اينك دو سه نمونه از طنز ،شعر وكودكانه هاى ، نفيسه غضنفر :
نان خشك (طنز)
روزى معلم تدبير منزل ما از ما تقاضا كرد كه لست خوراكه هاى را كه در يك هفته نو ش جان مى كنيم ، بنويسيم . كار خانگى بود .ما هم لست هاى تهيه ديده بوديم كه به او ،در هنر اشپزى كمك فراوان مى نمود ،گفته اند ،نه كه معلم و شاگرد از يك ديگر مى اموزند . لست مواد غذايى يكى از هم صنفى هاى ما ، ان چنان جالب بود كه صداى خنده ما از ديوار هاى كهنه بيرون تراويد به حدى كه مدير مدرسه دم در با چو پ امد ،،رنگ معلم ما پريد . لست از ين قرار بود : روز اول : صبح درد ، چاشت مر گ ،شب بلا . روز دوم :صبح زهر ،چاشت زقوم ،و شب هلاهل وبه همين ترتيب الى اخر هفته كه حتى حسرت و اشك و مشت ولگد و اه و افسوس ،طعنه و حس حقارت هم در لست بودو ، مى خوردند. معلم ما بعد از شنيدن اان گفت : ديگ و كاسه شما از اين همه تلخى و تندى سوراخ نمى شود ؟ همصنفى ما گفت : نه ديگ هاى ما از فولاد بى زنگ ساخته شده است اما يك هم صنفى ديگر ما چيز هاى خوش مزه نوشته بود و اب دهن ما را تا اخرين روز حيات جارى ساخت . روز اول : صبح :شير گاو ، مرباى الو ،كيك اسفنجى ، سيب تير ماهى و توت زمينى چاشت :كباب شامى و ديگى و لوله وچپلى و تكه،،همراه با كاهو و كرم ،مرچ و مساله، كوك و فانتاو اسپرايت ،،انگور وزنبورچه ! شب : پلو ، چلو ،قيمه ،و كباب ،قيله ، فرينى وشرينى ،ترشى و تربوز ،خر بوزه و خرما ،ماغوت وشاه توت ،و الى اخر من با شنيدن اين ليست ها ان قدر در مانده و حيران بودم كه حد نداشت ،با خود فكر كردم ،چه بد كردهام كه ححقيقت را نوشته ام ، حالا هم صنفى ها ،به من خواهند خنديد . كمى مكث كردم ،كتابچه ام را بستم و به معلم گفتم كه يادداشت نكرده ام واز يادى براى تان نام مى برم .چون چيز هاى را كه من مى خورم فراموش نكردنى اند ،فضاى صنف را ارامش فرا گرفت ، زبانم خشكى مى كرد ، شمر ه شمر ه گفتم : صبح :مرباى كچالو ، كيك ابريشمى ،شير اشتر ،توت اسمانى ،و ناك تير ماهى ! چاشت:كباب دل ،جگر ،روده ،معده ،گرده ،مثانه ،و قرمه مغز سر انسان ،از نوشيدنى ها مفتا كولا . شب : ياقوت پلو ،زمرد پلو ،كوفته پلو ،مفته پلو ،خسته پلو ،خربوزه اركانى ،خرماى عربستانى ،مرچپاكستانى و چكليت مينوى ايرانى ...! صداى خنده هاى همصنفى ها كم مانده بود سقف را شگاف كند .ان روز الن متوجه نشده بودم ،بعد ها به يادم امد كه نان خشك را در دسترخوان از ياد برده ام ،، شايد براى همين خنديدند . بلى وقتى نان خشك نباشد ، چه چيزى را بايد خورد
از كتاب دريچه دل
اى دل زميان قفس تنگ برون ٓا اى قطره خون از هوس رنگ برون ٓا
پرورده درياى گهر زاى خدايى بارى ز صدف هاى پُر اژنگ برون ٓا
نر مى بكن اى يار تو با سختى دنيا چون لاله وحشى زدل سنگ برون ٓا
بگشاى پٓر و عرصه هستى به دو پا كن عنقا صفت از غصه فرسنگ برون ٓا
شاگرد دبستان سخن بودم وگفتا در يا دلى كز زخمه به اهنگ برون ٓا
روح كودكى( از مجموعه خورشيد)
بال دعاى خويش را چو ميبرد سوى خدا مثل پرنده مى بينم دستان كوچك ترا
هر چه بخواهى از خدا زود حصول ميشود دعاى قلب پاك تو زود قبول ميشود
شادى اى تو هميشگى ذهن تو ذهن لحظه ها صاف به سان ايينه روح تو چون روح خدا


 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۶۰           سال  دوازدهم         حمل      ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی         ۱۶ مارچ   ۲۰۱۶