کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

قهار عاصی

    

 
کاش

 

 

آنکه از عشق گریبانی بود
پاره و فریادی
آنکه در خشم قیامت میکرد
از«چرا»
از هنر آزادی
سرکش و حوصله خارا مردی!
نازنین مرگتر از وی دیگر
همۀ خاک یکی مرد نداشت
که جوانمرگی او فاجعه داد
قحطی آب و علف بار آورد
و زمینی تر از او
هیچکس درد نداشت
سرکش و حوصله خارا مردی!
نازنین را مبرید
و به مهتابی ابریشم و قو مکشانید
بر سر سنگ بخوابانیدش
مسپارید به خاک
شاخه یی را که پناهگاه کبوتر ها بود
مسپارید به خاک
قامتی را که به هنگام قیام
همه هندوکش بود
و نماز همه را
با چرایی
اقتدا می فرمود
مسپارید به خاک
چشمهایی را که
نگهبان نجابت بودند
سرکش و حوصله خارا مردی!
کاش میدانستم
این جوانی که ویش
نذر این مزرعۀ خشک و تهی میسازد
تکیه گاه سفری پیری من میگردد
پیش از آندم که بدوشش بکشند
در برش می کردم
کاش میدانستم
وقتی اینگونه رها
وقتی اینسان عریان
پای با پای جوانمرگی خویش
عشق را میرقصد
مرگ را میرقصد
بوسه بر پا و سرش میکردم
کاش میدانستم
18 قوس 1364
کابل

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۵۹           سال  دوازدهم          حوت      ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی      اول مارچ   ۲۰۱۶