کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اندیشه شاهی

    

 
من آمدم

 

 

 

من امدم
پا برهنه دوباره برگشتم
با پاهای کودکی ام
با عطر شگوفه ها
خیابان های شلوغ عید
اسمان ابی
دریایی پر از اب
شعرهای مست که مرا متولد میکند
و یک چمدان بهار اوردم
به رسم سوغاتی..

 

 

 

 

 

زن، از روزی که تولد میشود روی گوشش اذان میدهند که تو یک زنی و برای اینکه یک جنس لطیف هستی باید خیلی مواظبت باشی تا ضرر نبینی، بازیچه ی دستها و هوس نشوی، احساساتت را کنترول کن، گه گاهی سرکوب میشیِ خوب خیر است و تحمل کن. وقتی تازه داری جوان میشی یعنی تازه داری میفهمی زندگی چیست، یک چیزی شبیه مسولیت زنانگی را احساس میکنی، که یک همجنس ات تنها درکت میکند تو چقدر در عذابی، دردی، و استرسی. معمولا مادرها اشک میریزند برای دختران شان که دخترش دارد بزرگ میشه، با مسولیت میشه، و یک قدم جلوتر میگذارد در زندگی زنانگی اش، اما گه گاهی وقتی یک دختر که تازه دارد در زندگی زنانگی اش قدم میگذارد برایش خیلی گران تمام میشه، یعنی بعضی فامیل ها بدون اینکه فکر کند این دختر تازه دارد رشت میکند، تازه دارد از دوره ی کودکی اش لذت میبرد که او را در زندان میفرستد به نام زندگی مشترک. زندگی مشترک زندان نیست، برای یک زن که واقعا میداند زندگی مشترک را چطور باید اغاز کند، اداب زندگی مشترک، مسایل خیلی کوچک و بزرگ زندگی مشترک، اما برای یک دختریکه تازه سن و سالی ندارد حتی املا مسولیت و زندگی مشترک را نمیداند چه رسد در یک زندگی مشترک نفس بکشد.
زن، تمام عمر زجر میکشد گاهی برای زنده ماندن و گاهی برای نجات دادن خودش از نگاه های زمانه. امروز اگر درجه ی تحصیل ات بلند نبود دفتر که بری برای کار رییس میگه بیا در این اتاق هتل که فردا این کار از تو باشد، و یا اگر درجه تحصیل ات بلند بود کار از همان زن است که جنس لطیف است، اما هنوز هم زن احساس راحتی نمیکند چون هر مرد به گونه ی تن اش را لمس میکند، و زن در حیرت است که چه لذتی دارد با لمس کردن دستش یا شانه هایش؟ زن دارد فکر میکند چرا ما نمیخواهیم لمس کنیم تن مرد را؟ زن در سوال های ذهنش فرو میرود و عصبانی میشود برای خودش که چرا زن است؟ یعنی اینقدر زن تحقیر میشود که زن از وجود داشتنش در این روی زمین بیزار میشود.
زن بیرون از خانه کار میکند امروز، خانواده اش را کنترول میکند، بچه هایش را تربیه میکند، همسرش را دوست میدارد، غذا های لزیز اماده میکند، خانه اش را تمیز میکند، کتاب میخواند، سفر میکند، حرف میزند، برای حق خود و هر همجنس اش میجنگد ، اما هنوز هم زن ها ارامش ندارند. ارامش زن در احترام مرد نهفته، چون دنیایی تغییر نمیکند اگر برای یک بار هم شده از زن معذرت بخواهد برای نارامی هایش، برای زن بگوید که بهت افتخار میکنم وقتی کنارمی، بهش بگوید ممنون که هستی، ممنون که زندگی ام را نفس می بخشی با هستی ات، ممنون برای اینکه مادر بچه هایم هستی و یا هم مادرم هستی و یا هم خواهرم هستی، ممنون برای تحمل و صبر بلندت، ممنون برای اینکه تو زن هستی.

 

 

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۵۹           سال  دوازدهم          حوت      ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی      اول مارچ   ۲۰۱۶