خب، چه کسي در اين مناطره بر حق است؟ من
فکر ميکنم تندروها. سطح تجارت جهاني امروزه خيلي بالاتر ازحدودي است که
پيش از اين وجود داشته است و بهعلاوه دايره خيلي کلانتري از خدمات و
کالاها را درگير خود کرده است. اما بزرگترين تفاوت در سطح سرمايهگذاري و
گردش سرمايه است. پول الکترونيکي يا پولي که تنها بهصورت اعدادي در
کامپيوترها وجود دارد نشان ميدهد که اقتصاد جهاني امروز، هيچ مقارني در
قديم نداشته است.
در اقتصاد الکترونيکي جديد، مديران مالي،
بانکها، شرکتها وهمچنان ميليونها سرمايه گذار خصوصي، مي توانند مبالغ
هنگفتي از سرمايه را با يک کليککردن کامپيوتر از يک طرف دنيا به طرف ديگر
دنيا انتقال بدهند. وقتي آنها ميتوانند چنين کنند، پس ميتوانند
اقتصادهاي ظاهرا قوي را هم بيثبات کنند چنانکه در حوادث آسيا اتفاق
افتاد.
ميزان انتقال جهاني سرمايه معمولا با دالر
امريکا حساب ميشود. يک ميليون دالر براي خيلي از مردم پول بسياري است، اما
اگر اين پول را در بانکنوت هاي صد دالري سر هم بگذاريم حدودا هشت اينچ
بلندي خواهد داشت. يک ميليارد يا به عبارتي يک هزار ميليون تقريبا از
کليساي سنت پل هم بلند خواهد شد و يک تريليون يعني يک هزار مليارد
دالرحدودا ۱۲- مايل بلندي خواهد داشت، يعني بيست بار بزرگتر از کوه اورست.
چيزي در حدود يک ميليون دالر هرروز در
بازارهاي پولي دنيا دادوستد ميشوند. و اين افزايش عظيمي است (حالا
گذشتههاي خيلي دورتر به کنار) نسبت به اواخر دهه ۱۹۸۰. ارزش پولي که ما
درجيبها يا حسابهاي بانکيمان داريم نسبت به نوسان اين چنين بازارها بالا
و پايين ميشود.
من مشکلي نميبينم که بگويم جهانيشدن
چنانکه ما داريم تجربهاش ميکنيم در بسياري از حريمها نهتنها تازه
بلکه انقلابي است. با اينهمه، من باور دارم که نه بدبينها و نه تندروها
هيچ کدام از جهاني شدن و اينکه چه مفاهيمي براي ما دارد هنوز
درک درستي ندارند. هر دو گروه
اين پديده را تقريبا به تنهايي در اصطلاحات اقتصادي ديده اند. و اين اشتباه
است. جهانيشدن
به همان اندازه که فرهنگي است، سياسي و تکنولوژيکي نيز است. و البته بر همه
چيز با توسعه در سيستمهاي
ارتباطي تاثير گذاشته است. فقط کافيست با دهه ۱۹۶- مقايسه کنيم.
دراواسط قرن نوزده يک نقاش چهره
در ماساچوست، به نام ساموييل مورس اولين پيام را به وسيله تلگراف برقي
ارسال کرد "خدا چه ساخته است؟" و با اين کار او فصل تازهاي
را در تاريخ بشر ورق زد. پيش از آن هر گز پيامي به جايي فرستاده نميشد،
مگراينکه
قاصدي يا مسافري با خود آن را ميبرد.
اينک پيشرفت
در عرصه ارتباطات ماهوارهاي
هر ذره را چون قطع رابطهاي
دراماتيک با گذشته مشخص ميکند.
اولين ماهواره تبليغاتي در
سال ۱۹۶۹ افتتاح شد.
حالا بيش از دو صد نوع از اين ماهوارهها
روي زمين وجود دارد که هر کدام مقادير عظيمي ازاطلاعات را جابهجا
ميکند.
اشکال ديگر ارتباطات
الکترونيکي، که بيشتر
و بيشتر
با انتقالات ماهوارهاي
گره خورده است نيز در طي چند سال گذشته سرعت فزايندهاي
گرفته است. هيچ کيبل بين قارهاي
تا اواخر دهه ۱۹5- وجود نداشت. اولين نوع آن چيزي کمتر
از صد صدا را نگه ميداشت.
همان هايي که امروز بيش از ميليونها
صدا را حمل ميکند.
سيستم مورس در اول فبروري سال
۱۹۹۹ حدودا صد و پنجاه سال بعد از آنکه وي سيستم نقطه و خط خويش را اختراع
کند، از صحنه جهاني ناپديدشد. بهجاي
آن سيستمي آمد که تکنولوژي ماهوارهاي
را استفاده ميکند.
خيلي از کشورها حتي پيش از اين براي گذار از سيستم مورس آماده شده بودند.
مثلا فرانسه در سال ۱۹۹۷ در آبهاي
داخلياش
اين سيستم را رها کرده بود.
ارتباطات الکترونيکي فوري تنها
راهي براي انتقال سريع خبرها و اطلاعات نيست، وجود آن شالوده زندگي همه ما
را چه فقير چه پولدار
دگرگون ميکند.
وقتي قيافه نلسون ماندلا براي ما از همسايه دربه ديوارمان آشناتر است،
معلوم است که چيزي در طبيعت تجربه روزانه ما تغيير کرده است.
نلسون ماندلا يک ستاره شناخته
شده (سيليبريتي) جهاني است و خود اصطلاح ستاره به طور گسترده محصول
ارتباطات تکتولوژيکي جديد است. گستردگي تکنولوژيهاي
رسانهاي
با هر موج ابداع افزايش مي يابد. براي راديو در ايالات متحده ۴- سال طول
کشيد تا تعداد شنوندگانش را به پنجاه ميليون نفر برساند. همان اندازهاي
که از کامپيوترهاي شخصي تنها ۱۵ سال پس از ساختش استفاده ميکردند
و اين تنها چهارسال ديگر ميخواست
تا اين امکان براي پنجاه ميليون امريکايي به وجود بيايد که به طور مرتب از
اينترنت استفاده کنند.
|