مصلی ( مصلا ) درلغت بمعنی
جایِِی باشد برای نمازخواندن و هم محل مخصوصی درخارج شهرکه مردم درروزهای
خاص به نمازگزاری و دعا و پناه بروند . ازدید دیگرمصلی را « عید گاه » معنی
کرده اند . درحقیقت مصلی مجموعه ی ازبناء ها و تعمیرهای خاصه که دریک محل
خوش آب و هوا و نزدیک شهربزرگ ساخته شده باشد میباشد . مجموعه مصلی هرات
نمایانگر هنر ، تهذیب و فرهنگ برازنده دوره تیموریان هرات بوده است . مصلی
هرات ازیک تعداد هنرآفرینانی خلق شده که هم به دین علاقمند بودند و هم به
فرهنگ . این معماران با خلاقیت دانشی ازخط و میناتوری ، نقاشی ، کاشی کاری
های مرغوب ، تزیینات گلبرگ ها و تهذیب و خشت کاری شاهکارپرشکوه آفریدند .
با ورود آیین محمدی درکشورهای اسلامی سلاطین با ساختمان بناء های اسلامی
همچون مساجد جامع ، مساجد محلی ، مقصوره ها ، خانقاه ها ، زاویه ها ، مناره
ها ، آرامگاه ها ، مدرسه های دینی و احکامی ، قاری خانه ها و دیگراماکن
مقدسه اقدام عملی میکردند . هرسلطان و یا شاه و یا خلیقه برای شاءن و شوکت
و کوکبه خود میخواست دردنیای اسلامی با ساختن مسجد جامع مبادرت بورزد .
هرسلطان بهترین هنرمندان و معماران را ازدول اسلامی به حضرت میخواستند تا
دربناء مکان های مقدس ؛ هرهنری که دارد بخرج بدهد . شاهان دراین راه مصارف
گزافی را متقبل میشدند تا نام شان ازکران تا کران گسترده باشد. بدین صورت
سلاطین تیموری که مسلمان های سختگرای سنی بودند خواستند درجوارشهرهرات دریک
محل خوش آب و هوا بنام « خیابان » مصلی بسازند .
روانشاد استاد عبدالرﺅف
سلجوقی درکتاب « رساله مزارات هرات » درباره خیابان یادداشت های جالبی
دارند . دردوره های پیش ازتیموریان ، خیابان را خدابان و خیادوان می
نامیدند . درکتاب طبقات صوفیه خواجه عبدالله انصاری و کتاب یاقوت حموی
خیابان به شکل خدابان آمده . درتاریخ سیفی هروی خیادوران ؛ تا بالاخره
درعهد تیموریان به خیابان تغیرهویت داده است . درشمال سهرهرات بردامن کوه
مختارصحرایست که آنرا خیابان میگویند . معین الدین اسفزاری درروضات الجنات
خیابان را اینگونه مینگرد : « ازمواضع میمون که به مبارکی آن زمینی درربع
مسکون نشان نمیدهد خیابان هرات است که به لطافت هوا و عحایب و غرایب بناء
ممتازاست . دربزرگی مزارات و لطافت عمارات و مقابرو بقاع متبرکه که یمین و
یسار آن واقع است ازشرح و بیان بی نیاز است . . . و همه مردم ازاصاغرو
اکابرو مقیم و مسافر بدان مقام شریف تیمن و تبرک جسته اند »
درگذشته ها خیابان را « کوی
خدایگان » میگفتند . روایت برآنست که به امرسلطان ابوسعید گورکانی جوی نو
را جهت آبیاری خیابان با قریه سقسلمان و جبرییل تعمیرنمودند .دردامنه کوه
سغیذ مختارچند نخ کاریز موجود است . سر سبزی و خرمی خیابان ازآب جوی سلطانی
هم مستفید میشد که اکنون آن جوی ازمیان رفته است . (۱)
خیابان که مرکزدانشی ، ادبی
فرهنگی و معماری بوده ، دراین ساحه باغ های مشهوری همچون باغ زاغان ، باغ
خیابان و باغ قرنفل ایجاد شده تا مردم محل و دیگربزرگان ازاین باغ ها دیدن
نمایند .
مجموعه مصلی هرات درخیابان
شامل :
ــ مدرسه علمی گوهرشاد بیگم
ــ مسجد جامع گوهرشاد بیگم
ــ مدرسه سلطان حسین
بایقرا
ــ خانقاه سلطان حسین
بایقرا
ــ مسجد جامع امیرعلی
شیرنوایی
ــ دارالحفاظ
ــ دارالشفا
ــ مدرسه اخلاصیه
ــ خانقاه اخلاصیه
ــ آرامگاه گوهرشاد بیگم
خیابان با داشتن مناره هایی
که متصل مساجد و خانقاه ها و یا آرامگاه ها ساخته میشدند اززمانی آغازشد که
شاهرخ میرزا فرزند امیرتیمورگورکان برسریرحکومت مداری هرات گماشته شد و مدت
نیم قرن درهرات سلطنت کرد وهرات پس ازآن مرکز جهانبانی خراسان شد . چون
شاهزادگان تیموری همه حافظ کلام الله و شاعرو هم تبحر درعلوم دینی داشتند ،
ایشان دربناء های مقدس اسلامی و مدارس معظم ادبی و علمی توجه داشتند . یکی
ازاهداف دیگرترکان تیموری کارکرد های شان درراه رشد معماری اصیل خراسانی
بود که یادمانده های دوره تیموری ازفارس تا ماوراء النهرو خراسان و
هندوستان پهنا داشت که درحقیقت د وره رنسانس شرق را به نمایش میگذارد .
خیابان هرات با مجموعه بناء هایش توجه جهانگردان ، مسافران ، تارکان دنیا ،
صوفیان ، طالبان علم ، ایلچیان و حتی شاهان را جلب کرده بود . مصلی هرات
دارای جاده های سنگ فرش شده ، غرس اشجارمتصل خیابان ها و جاده ها ، نهرهای
روان و هنرمندی و شاهکارمناره های مساجد و مدارس شهرهرات را اززیب و زینت
ویژه ی برخوردارساخته بود . یکی ازساختمان های برجسته این دوره مدرسه
گوهرشاد بیگم بود که دارای چهارمناره بود و درحقیقت این مدرسه یک
دارالعلوم بشمارمیرفت که طالبان علم ازهرگوشه و کنارخراسان جهت تحصیل علم
می آمدند . دارالعلوم گوهرشاد درحقیقت بازمانده « نظامیه هرات » را
تداعی میکرد . (٭)
جناب رجایی رییس انجمن ادبی
هرات مدرسه گوهرشاد را دارای ایوان بزرگ و کوچک میداند که ایوان بزرگ برای
ادای نماز طلبه و ایوانچه های دیگردرچپ و راست ایوان بزرگ ساخته شده بود که
همه ازمیان رفته اند وازچهارمناره مدرسه صرف یک مناره به شکل نیمه
باقیمانده است . (۲)
مجموعه مصلی هرات درزمان
شاهرخ میززا ( چهارمین فرزند امیرتیمور) و خانم مدبرش گوهرشاد بیگم که ملکه
شانداردوره تیموری محسوب میگردید بنیاد گذاشته شد . درزمان شاهرخ دو
وزیردانشمند ش بنام های :
ــ خواجه غیاث الدین
پیراحمد خوافی ( مدت ۳۰ سال با شاهرخ میرزا بود )
ـــ خواجه نظام الدین احمد
اندخودی ( مشهوربه خواجه سید احمد سبزواری )
دربناء های مناره ها ، مدارس
، خانقاه و زاویه ها شاه و ملکه و همچنان این دو وزیر دانشورز سهم فعال
داشتند .
بعد ها درایام سلطنت
دیگرشهزاده گان تیموری مساجد و مدارس دیگر ضمیمه آن گردید . اکنون ازآن همه
مدارس و مساجد و خانقاه ها جزچند مناره و مقبره گوهرشاد بیگم چیزی
بیادگارنمانده است . تعداد مناره ها که درکناره های مدارس و مساجد ساخته
شدند زیاد بودند . استاد فکری سلجوقی می نویسد : « یکی ازآثارباستانی هرات
عمارت نه پایه مناره که متاءسفانه پس از۱۳۰۴ هجری قمری ویران شده و ازآن
همه شاهکارمعماری اکنون جز شش پایه مناره و یک گنبد چیزی باقی نمانده است »
اکنون یک و نیم مناره متصل مدرسه گوهرشاد و چهارمناره دیگردراطراف و نواحی
داخل خیابان موقعیت دارد . مناره ها ازهنرمندی حیرت آوری برخوردارمیباشد که
درآن خط های کوفی ( بخط حکیم جعفر ) و آیاتی ارکلام الله و نقاشی ها و
میناکاری ها و برجسته گی ها توسط هنرمندان برازنده هرات ونواحی تاسیس شده و
نام هنرمندان رامینگریم :
ــ استاد عمادالدین
ــ استاد شیرعلی بنایی (
فرزند استاد محمد سبزقرشی )
ــ استاد کمال الدین
بهزاد
ــ روح الله
ـــ حکیم جعفر
ـــ سلطان علی
ـــ میرعلی
ـــ استاد محمد سبزقرشی
ـــ و تعداد کثیری
ازنقاشان ، میناتوران ، معماران ، کاشی کاران
دانشمند و مورخ شهیرکشور«
ملا فیض محمد کاتب هزاره » در سراج التواریخ درپیرامون مصلی می نویسد:
« بغایت متانت و استحکام
ازحجر و آجربنیاد و آباد گشته و تا این وقت برپا و استواربود . ازپیشگاه
حضور اقدس ( امیرعبدالرحمن خان ) شرف صدوریافته ازصدمه باروت پست شد » قصه
چنانست که امیرکشورگیرکه ازهجوم اشراردرهرات به تنگ آمد ؛ فرمان داد تا
مناره ها را تخریب نمایند . « ازصدمه باروت پست شد » زیرا که « دروقت
محاربه و محاصره پناه گاه خصم نبوده و ازآنجا رخنه درحصارهرات راه نیابد »
(۳)
دروقت امیرعبدالرحمن خان
اشرارو متهاجمین ازآنسوی مناره ها هجوم می آوردند ، یا بزبان دیگربغاوت
کننده گان درعقب مصلی هرات پنهان میشدند که بدین خاطر امیرامربه واژگونه
ساختن مناره ها صادرکرد .
سراج التواریخ درجای دیگر
می نگارد: درسال ۱۳۰۲ هجری قمری حینیکه امیرکشورگیردرشهر لاهوربا ویسرای
انگلیس درهند دیدن میکند ، ویسرای هنند میخواهد تا درهرات قلعه نظامی داشته
باشد که امیرکشور راضی نمیشود . اما ویسرای هند توپ های کلان دورزن را
وعهده میدهد که درقلعه هرات جابجا بسازد . تل بنگیها درهرات یک تل سنگی
مستحکمی است که امیرامربه متلاشی کردن آن به کارگزاران هرات داده بود . تل
بنگیها ازشهرهرات فاصله دارد و یک تل سنگی است . . . امیربه ویسرا گفت : «
و ازمصلا تفنگ بغل پراندرون هرات را می زند . لاکن حکم داده ام که
درزیربناء های مصلا نقب ها کنده اند . هروقت که مدعی پا نهادِِ خاک هرات
بشود ، نقب ها را آتش داده مصلا را هموارمیکنند » ویسرای انگلیس درهند گفت
: « ازاستحکام هرات و تدبیرنقب های مصلا خرسند شدم » (۴)
سال ۱۳۰۲ هجری قمری
باردیگرامیرعبدالرحمن خان عزم سفرلاهورپندی کرد . دراین هنگام که او با
ویسرای برتانیه همکاسه بود ؛ خبریورش روس ها درخاک افغانستان را شنید . روس
ها پیشروی کرده علاقه های پنجده ، آق تپه ، چمن بید و چشمه سلیم را تصرف
کردند . امیرکشورگیربه نظامیان افغان گفت که با روس ها داخل جنگ نشوند .
اما غیرت نظامیان افغان بجوش آمده با روس ها زدو خورد خونین کردند . دراین
حادثه سه صد تن عساکربه شمول کرنیل شاه مراد خان به قتل رسیدند .
امیرعبدالرحمن خان روس ها را دشمن پنداشته به ویسرا اجازه داد که یک گروپ
عساکرانگلیس داخل خاک کشورما شود . سراج التواریخ ذکرورود عساکرانگلیس را
درشالکوت چنین بیان میدارد : « دولت روس از راه نقض عهد و خلاف قرارداد
دولتین خود و انگلیس بسرحد افغانستان حمله نموده و واجب گشت که سپاه
برتانیه از راه معاونت افاغنه و حفاظت مملکت افغانستان دراین سرحد وارد شده
به عزم مدافعه دولت روس اقامت گزینند و تا که نظم کامل درحدود هرات نهاده
نشود جانب هند باز نگردند . بنا براین پنجاه هزارتن لشکربا توپخانه و سامان
درست ازبلدان هند و سند و پنجاب مامورشالکوت شدند . هرگاه دولت روس آهنگ
کارزارکند ، آنها از راه قندهار وارد هرات گردند »
دراین ایام کرنیل استوارت
انگلیس با یک تن مهندس مامورمیشود تا تمام قلعه های نظامی هرات را با برج و
باره و درون و بیرون آن بررسی کرده خرابه ها را آباد و آبادی ها را خراب
کنند تا سدی باشد مستحکم درمقابل تجاوز روس . کاری که درهرات کردند خراب
کردن مناره ها بود که بنا برقول کاتب هزاره « ازتدبیرنقب مصلا خرسند شدند »
که این درد ویرانی آثارشانرا هراتی های دانش پرورمرغوا پنداشتند و
کارشیطانی انگلیس را می دانستند . کاتب هزاره بازهم درسراج التواریخ
مینویسد : « . . و منارمصلا و غیره عمارات آنرا که از آجر و گچ و ساروج
افراخته است از بن بر اندازند و سررشته امور مذکوررا به حکمران هرات داد پس
از دو روز به تیرپل مراجعت کردند . دروقت خراب کردن مصلا و عمارات آن چون
رواق ها و کتیبه های آن تمام ازسورو آیات کلام الله مجید و فرقان حمید بود
و ازپرانیدن نقب ها فرو ریخته هتک حرمت قرآن میشد . مردم شهر هرات را
درطبیعت ناگوار بلکه فرو ریختن کلمات آیات دشوار می نمود به قیل و قال
افتاده زبان به نفرین دولت انگلیس گشوده سخن ها راندند . . . داملا های
شهر، اخوند های ده ، مولوی های مدارس ، رهبران مذهبی و رهبران هرات
بخاطرتخریب مصلا ها شورش کردند . خبرآشوب به امیرکشورگیررسید . امیرامرکرد
که آیات و کلمات قرآنی را ازخرابه ها به چادرها جمع کنند و هم ازبرای گرفت
آیات درتالار های مصلا از نردبان استفاده کنند تا بصورت درست ازمصلا ها
آیات را برچیده به چادرها جمع کرده و به دریا بریزند. (۵)
ـــــ
منابع:
۱ ــ رساله مزارات هرات ،
فکری سلجوقی صفحه های ۴۱۳ ــ۴۱۸ سال ۱۳۷۹ خورشیدی
(٭) گوهرشاد بیگم دخترخوش
صورت امیرغیاث الدین ترخان از طایفه چغتایی است . اما فکری سلجوقی دراثر«
خیابان » خود طبق سخن های اهالی هرات گوهرشاد را دخترغیاث الدین پیرعلی
آخرین سلطان کرت میداند . گوهرشاد بیگم ملکه خواستنخواه و ادب ورز شاهرخ
میرزا بود که پیوسته با شاه و وزیرانش خدمات شایسته ی درراه آبادانی و
معماری و فرهنگی سهیم میگردید . درزمان حیاتش مدرسه گوهرشاد و بناء مسجد
گوهرشاد درمشهد ازتوجه این ملکه تیموری بوده است . برخی ها بدین باوراند که
مرقـد گوهرشاد درکهسان هرات موقعیت دارد . اما استاد فکری سلجوقی خاطرنشان
میسازد که درکهسان گنبدی موجود است که آنرا قبرگوهرشاد می نامند که درست
نمی باشد . سخن واثق آنکه مقبره گوهرشاد درخیابان موجود است .
۲ــ مجموعه مصلی هرات ،
نوشته حامد کریمی سایت هرات بروونس ۱۳۸۷
۳ــ کتاب سراج التواریخ
جلد سوم قسمت اول صفحه ۶۸ چاپ قم مولف ملا فیض محمد هزاره سال ۱۳۷۰
۴ــ کتاب سراج التواریخ
صفحه ۱۲۴
۵ــ کتاب سراج التواریخ
صفحه های ۱۳۵ و ۱۳۶
|