راوانا*
ناتورام صبح زود قبل از طلوع آفتاب از خواب پرید. دیشب نخوابیده بود. یعنی
نزدیکیهای ساعت ۴ صبح تازه خوابش گرفته بود. در گرگ و میش صبح ، تقویم
دیواری را نگاه کرد. دور تاریخ امروز خطی قرمز کشیده بود. سیام ژانویه
۱۹۴۸. از چندین روز پیش کارش همین بود. صبح زود از خواب میپرید و به تقویم
خیره میشد. دستش
را
زیر بالشت برد و تپانچهاش را بیرون کشید و مانند دیوانگان آن را تمیز کرد.
تپانچهای خودکاری که ناتورام میدانست چندان هم خودکار نیست و باید کسی
ماشهی آن را بچکاند.
پس از غسل روزانه با تپانچهاش از خانه خارج شد. او امروز تنها یک هدف داشت
کشتن موهان داس کرم چند گاندهی (مهاتما) رهبر استقلال هند.
ناتورام وینایاک گودسه، از اهالی پونا روز ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ برابر با دهم
بهمن۱۳۲۶
موهانداس کرم چند موهن داس گاندهی رهبر معنوی استقلال
هند را در حالی که از روزهی سیاسی بسیار ضعیف شده با سه گلوله که قلب وی
را هدف گرفته بود، به قتل رساند. هی رام (خداوندا) آخرین واژهای بود که از
دهان مهاتما خارج شد.
***
ساتیا
فکر هندی سرشار از شمیم معنویت و دیانت است. در هند اخلاق پایهی اندیشه و
پیوند به سنتی است که در بن خود بدون دگرگونی و نامتناهی است. حکمت و
فلسفه، توجه به اصول لایتناهی و باز شناسی حق از باطل است و راه مذهب و
معنویت، هدف نهایی فلسفه و اخلاق است که آرامش اخروی را هدیه می کند. مکاتب
هندی فلسفه و دیانت و اخلاق را از هم جدا نکردهاند و این سه را به شکل
یکتایی جدایی ناپذیر پنداشتهاند و این یگانگی در همهی ساختار معنویت هندی
به خوبی محسوس است.
هند با باورهای گوناگون به راستی سرزمین عجایب است و این سخنی گزاف آمیز و
دور از واقعیت نیست زیرا همهی دیدگاههای گوناگون فرهنگ بشری از اعتقادات
ابتدایی پرستش درخت و آب - که هند از تمدن موهنجودارو به میراث برده تا ژرف
ترین باورهای یگانگی و وحدت وجود با نام آدوایتا ودانتا که به وسیلهی شری
شانکارا آچاریا بنیاد نهاده شده است؛ هم راستا با هم در هند وجود داشتهاند
. در عصری که هنوز برخی از دهقانان هندو سرگرم پرستش مار و درخت هستند و آن
را بی شک از نیاکان بومی و غیر آریایی خود به ارث بردهاند، جنبش آهیمسا یا
بی آزاری ماهاتما گاندهی که از سنتها کهن هندو سرچشمه گرفت بود،
بزرگترین عبرت را به انسان آموخت و استقلال هند را از راهی که برای دنیای
امروزی تصور آن هم دشوار است، به دست آورد. رویایی که فیلسوف یونانی
افلاطون در ذهن میپروراند و میخواست عنان حکومت و زمام شهریاری را به
حاکمان حکیم ببخشد، در هند تحقق یافت. نظام طبقاتی هندو در اصل همان مفهوم
جمهوری ایدهال افلاطونی را میرسانده که به موجب آن حاکم حکیم و حکیم حاکم
بوده است.
ساتیا گراها نام روشی است که گاندهی برای مبارزه با استعمار بریتانیا
انتخاب کرد. ساتیا گراها از دو واژه سنسکریت ساتیا به معنی راستی و گراها
به معنی محکم گرفتن تشکیل شده است و مفهوم آن به معنای تلاش و کوشش برای
رسیدن به راستی است. این روش مبتنی بر آهیمسا یا بی آزاری است که از
سنتهای اخلاقی باستانی هند و به ویژه ودانتا سرچشمه گرفته شده.
گاندهی
میگوید: «من چیز جدیدی ندارم که به دنیا آموزش بدهم. راستی و بی آزاری
همسن کوهها هستند.» او به درستی بر این اعتقاد بود که بن مایه راستی و بی
آزاری فطرت انسانی است و با پژوهش در کتابهای همهادیان مانند قرآن و
انجیل و باگاواد گیتا به این نتیجه رسید که نه تنها این صفتها در فطرت
انسانی به ودیعه گذاشته شده است بلکه همهی ادیان نیز به شکلی بر آن تاکید
میکنند.
گاندهی
زندگی اش را وقف آشکار نمودن راستی یا
ساتیا کرد او تلاش میکرد با یادگیری و درس گرفتن از اشتباهات خود و عملکرد
دیگران به ساتیا دست یابد.
بر
اساس آیین هندو ساتیا یا راستی بدان جهت محترم شمرده میشود که باعث آهیمسا
یا بی آزاری است و همین بی آزاری نیز خود ساتیا را رشد میدهد و این دو در
کنار هم بالنده میشوند و لازم و ملزوم یکدیگرند. فردی که بر اساس قانون
راستی زندگی می کند در همهی موارد و شئونات زندگی - نه تنها در عمل بلکه
در ذهن- به این فلسفه پایبند است و آن را اجرا میکند.
دیدگاه فرزانگان آیین هندو نسبت به ساتیا دیدگاه منحصر به فردی است. اینان
عقیده دارند که هر آنچه اتفاق میافتد همه از لطف پروردگار یکتا است که
سراسر نیکی و مهر است و اگر چیزی را که میخواهند اتفاق نمیافتد از سر بی
مهری خداوند نیست، بلکه دلیل به مقصود نرسیدن آن، آلایش ذهنی و روحی فرد
درخواست کننده است که آمادگی پذیرش مهر خداوند را ندارد. بنابر این به
نیایش ، ریاضت و حمد خدای روی میآورند تا آمادهی دریافت بخشش مینوی او
شوند. به این روش نام مقاومت بر اساس راستی نهادهاند و گاندهی شیوه
ساتیاگراها را بر این قانون پایه ریزی کرد و روزههایی که در زمان مبارزه
سیاسی خود میگرفت و نافرمانیهایی مانند مالیات نمک یا بافتن پارچه کادی
در همین چهارچوب بود. او میگفت ساتیا، خداوند است و تاکید می کرد که پیروی
از ساتیا به معنی پیروی از خداوند است.
جوهرهی ساتیا گراها که سرچشمهی آن اوپانیشاد بود به این آموزه باور داشت
که باید دشمنی را بدون آسیب رساندن به دشمن از بین برد و در گام بعدی باید
در پی راههایی بود که دشمن را دگرگون و پالایش کرد. گاندهی می
گوید«چشم در برابر چشم تنها قانونی است که می تواند دنیا را کور کند» از
دیدگاه گاندهی فرد نمیتواند به یک چنین هدفی برسد مگر اینکه خود
راستی و اصول بی آزاری را به شکل کامل در زندگی پیاده کند. یعنی فردی که در
ذهن و کنش آزارمند است چگونه میتواند گسترش دهندهی بیآزاری باشد. به
همین دلیل بود که میگفت «من آماده مردنم نه آماده کشتن» یعنی اینکه مردن
در راه هدفش را تاثیر گزارتر از کشتن دشمن میدانست. وی بسیار ساده میزیست
و شعار معروف وی «زندگی ساده، اندیشهی متعالی»از تاثیر گزارترین شعارها
در تاریخ جهان است. خود او تنها یک دست «دوتی» (لباس محلی هندی كه از یك
لنگ و یك شال بالاپوش دوخته نشده تشكیل شده است) میپوشید و همهی عمر بر
باورهای خود استوار ماند.
نکتهی دیگری که گاندهی همیشه بر آن تاکید میکرد این بود که هدف،
وسیله را توجیه نمیکند یعنی برای رسیدن به هدفی پاک از راه های ناپاک
نمیتوان آن را به دست آورد و اگر هدفی پاک از راهی ناپاک به دست آید، دولت
مستعجل است و چندان نمیپاید. به عقیدهی او ساتیا گراها که بعدها توسط
مارتین لوترکینگ در جنبش سیاهان آمریکا به قدرت سکوت یا قدرت روح از آن نام
برده می شد، بسیار قدرتمندتر از توان فیزیکی است. گاندهی می نویسد:«
وقتی ناامید میشوم به یاد میآورم که در تاریخ راه راستی و عشق همواره
پیروز بوده است. حکمرانها و دیکتاتورها در برههای شکستناپذیر جلوه
میکنند، ولی درنهایت همهی آنها سقوط کردهاند - همیشه به این واقعیت فکر
کنید».
***
رام یا سری رام چندر جی
نخستین ماه سال ۱۹۴۸ آخرین ماهی بود که ماهاتما گاندهی با مردم هند زندگی
میکرد. ۱۲ ژانویه به قصد برقراری صلح بین جوامع گوناگون هند روزه گرفت.
کسی هم نتوانست او را از این کار منصرف کند. دلیلش هم بروز ناآرامیهایی
بود که این بار در پنجاب رخ میداد. چنین به نظر میرسید که تنها عامل
بازدارندهی خشونت فرقهای در سراسر هند، حضور گاندهی و دستیازی او
به روزه است؛ گویی از دست مقامهای دولتی هند مستقل کاری ساخته نبود.
گاندهی در ۱۵ ژانویهی هیئت دولت هند را به مناسبت چشم پوشی از ۵۵۰ میلیون
روپیهای که پاکستان باید میپرداخت ستود ولی روزهاش برای صلح همچنان
ادامه داشت. دو روز بعد پزشکان هشدار دادند که باید روزه را بشکند. ولی
گاندهی برای رسیدن به هدفش استوار بود. بنابراین کمیتهی مرکزی صلح تشکیل
شد و «پیمان صلح» را مطرح کرد. ۱۸ ژانویه کمیتهی صلح پیمان را تصویب کرد و
نزد گاندهی فرستاد و او روزهی خود را شکست. ۲۰ ژانویه در گردهمایی
نیایش در بمبئی بمبی منفجر شد ولی گاندهی از آن حادثه جان سالم به در
برد.
شب ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ هنگامی كه گاندهی برای نیایش راهی معبد بود در
«بیرلا هاوس» دهلی نو توسط
ناتورام وینایاک گودسه
ترور شد.
گودسه یک ناسیونالیست تندروی هندو
بود که به جانب داری گاندهی از مسلمانان هندی اعتراض داشت و همین امر
باعث شد که گاندهی را ترور کند. گاندهی با نام راما (خداوند)
بر لبانش کشته شد و گودسه و دوستانش بعدها دستگیر و در ۱۰نوامبر ۱۹۴۹
اعدام شدند.
جواهر لعل نهرو در سخنرانی پس از مرگ گاندهی گفت:
«دوستان و همراهان عزیز امروز نور از زندگی ما رخت بربسته است وهمه جا را
ظلمت فرا گرفته است و به راستی نمیدانم که چه بگویم وچگونه با شما سخن
بگویم. باپو رهبر محجوب ما ، پدر ملت، دیگر درمیان ما نیست. شاید بهتر است
بگویم ما دیگر اورا نمی بینیم. ما سالها او را ملاقات کردهایم ولی دیگر
نمی توانیم به سراغ او برویم و از او نظر توصیهای بگیریم. این یک فاجعه
است نه تنها برای من بلکه برای میلیونها میلیون نفر در سراسر کشور.»
نگرش گاندهی به مرگ همچون باقی دیدگاههای او از روح بزرگش سرچشمه
میگرفت. او بیست ساعت پیش از مرگش در یک سخنرانی گفته بود:
«اگر من با یک بیماری مزمن و یا حتی بر اثر یک زخم و جراحت کوچک جسمی بمیرم
وظیفهی شما آن است که هر چند هم مردم نسبت به شما خشمگین شوند، به جهانیان
اعلام کنید که من بدانسان که مدعی بودم، مرد خدا نبودهام. اگر چنین کنید
روح من در آسایش خواهد بود. در ضمن به یاد داشته باشید که اگر کسی با شلیک
گلولهای من را از پای در آورد و من گلوله را بدون نالهای پذیرفتم و آخرین
نفسم با نام خداوند همراه بود آن هنگام است که میدانم در ادعای خود صادق
بودهام.»
ترور گاندهی، ناگهان آرامش را بر کشور چیره ساخت. آن عده از رهبران
هندوها و مسلمانان که به نوعی، از ادامهی درگیریها حمایت میکردند و از
آن شادمان بودند، با اندوه و شرم، پیروان خود را به آرامش فرا خواندند و
این بار نیز گاندهی حتی با مرگ خود پیام آور دوستی و صلح بین تودهها
بود.
گاندهی
توانست با استفاده از شیوه ضدخشونت و نافرمانی مدنی هند را در سال ۱۹۴۷ به
استقلال برساند و در نهایت دست امپراتوری بریتانیا را از هند کوتاه کند.
شیوه مقاومت آرام وی به مستعمرات دیگر بریتانیا هم نفوذ کرده بود و آنها
را در راه استقلال میهن خود تشویق میکرد. اصل ساتیاگراهای گاندهی
بر
بسیاری از فعالان آزادیخواه نظیر «دکتر مارتین لوترکینگ»، «تنزین گیاتسو»،
«لخ والسا»، «استفان بیکو» «دزموند توتو»، «آنگ سان سو چی» و« نلسون
ماندلا» تاثیر گذاشت. البته همهی این رهبران نتوانستند کاملا به اصل
ضدخشونت و ضدمقاومت وی وفادار بمانند.
پی نوشتها:
*راوانا، یکی از اسطورههای شیطان صفت در حماسهی
«رامایانا» است که به دست لچمن برادر رام کشته میشود.
|