کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

کریمه شب‌رنگ

    

 
درخت نیستم

 

 

تقدیم به یک آشنای نادیده

درخت نیستم که
ایستاده برایت پیر شوم
فکر نکن برای تو زنده ام
نه، هرگز
گم شده ام وسط آغوش دیوانه ترین مردی که هنوز ندیده ام
درست مثل خودت
که گم شده ای لای سطرهای این شعر
و همه شعرهای بعد از اینم
شعرهای که هر شبه برایت باکره اند.

من آدمم، زنم
لبی، بوسی، آغوشی با من قسمت کن

از کجای این سرگردانی سر برآورده ام؟
خدای من!
هنوز نمی خواهی پاسخم را بگویی؟
بگذار چیزی نگوید
حالا که عادت کرده ام
به سکوت سنگین میان بازوانت رفیق!
من خیلی خوبم
اینرا وقتی دانستم که به فراموشی ات عادت کرده بودم
حالا به نوازش لطیف نگاه تو عادت کرده ام
ای رفیق!
درخت نیستم که
ایستاده برایش پیر شوم.

بیست و چهارم دیماه نودوسه
کریمه شبرنگ

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۳۲                          سال دهم                          جدی/دلو          ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی          ۱۶ جنوری      ۲۰۱۵