کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

هادی میران

    

 
وقتی با تو گریسته ام

 

 

به سنگینی نفس‌های معتادان کابل سوگند
که مثل شیره تریاک در نفس‌هایم رسوب کرده ای
در خواب‌های شبانه‌ام تنیده ای
با من قدم می‌زنی تمام دشت‌های عریان را
با من ورق می‌زنی تمام آشفتگی‌های زمین را
با من نفس ‌می‌کشی مزارع خشخاش جنوب را
پشت سلول‌ غزل‌های ناشکفته
پشت دیواره‌های خورشید
در من نشسته ای
با شکوه شکفتن درهم می‌‌آمیزی.

چه‌گونه می‌شود که گیسوانت را به دست بادهای پریشان سپرد
وقتی با تو گریخته ام
وسعت جنگ‌های جهان را
وقتی با تو گریسته ام
زخم‌های زمین را
وقتی با تو سفر کرده ام
از بامیان تا یثریب
از بلخ تا بغداد
سفر کرده ام تمام جاده ابریشم را
ورق زده ام گل‌های گیسوی
خداوندان آسمان و زمین را
شیاره های پیشانی ات
تاریخ پریشانی من اند

با تو گره خورده ام
مثل معتادان پل سوخته کابل
که با تریاک پیوند ناگسستنی دارند

میران

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۳۲                          سال دهم                          جدی/دلو          ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی          ۱۶ جنوری      ۲۰۱۵