دیدی، نگفتمت که مرو، یار مرده است
دیگر امید لحظه ی دیدار مرده است
دیدی، نگفتمت که مرو، کشته می شوی
هر کس برون در به سر دار مرده است
هر شب صدای خنده ی الماسک است و گرگ
هر شب کسی به گوشه ی دیوار مرده است
آن کس که شب شرافت خود را حراج کرد
در روزنامه گفت که ایثار مرده است
دیدی که شعر هم به گدایی نشسته است
در بیرو بارِ کوچه ی تکرار مرده است
بنگر که سالهاست دل من نمی تپد
بیچاره گک به سینه ی من خوار مرده است
از زنده های مرده صدایی نمی رسد
آن مرده زنده است که سرشار مرده است |