کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

وحید بکتاش

    

 
کابل

 

 

کابل
شهر اشک‌های برادران راضی
شهر شادیانه‌های برادران ناراضی
از خانه بیرون می‌شوی که نان بیاوری
پاره‌های تن‌ات را به خانه بر می‌گرداند

کابل
شهر شلیک
آتش
دود
سر هر چهار راهی
مردی کمین گرفته با ریش انبوه
دکمه‌اش را فشار می‌دهد
کابل
شهر سقوط مستقیم
به آغوش حورهای بهشتی

یکی بیاید به رییس جمهور بگوید
برای برادرانش چقدر بدهیم
تا دست از سرمان بردارد

 

 

 

صبح‌ها از خواب بلند می‌شوی
تا نشان بدهی که زنده‌ای
همین‌که از خانه بیرون می‌شوی
مرگ، مثل گله گرگ‌های مست
به کوچه‌ها سرازیر می‌شوند

دروازه‌های‌تان را ببندید
پنجره‌های‌تان را
لطفن نفس نکشید!
مرگ در هوا پیچیده‌است

از باد و باران
در روزهای آفتابی
از خبرهای خوش هم
بوی مرگ می‌آید
این‌جا خبر خوش یعنی
عزیزترین‌ات
از انفجاری
نیمه‌جان به خانه رسیده‌است

کابل شهر نه
جاده‌هایی تنگ و تاریکی‌است
که همیشه سمت مرگ کج می‌شود

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۹                           سال دهم                          قوس          ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی          اول دسمبر ۲۰۱۴