در هفده
کیلومتری شمال شرق بامیان، درمحل تلاقی سه گذرگاه بلخ، کابل وغزنی، بر فراز
تپههای سرخرنگی به ارتفاع ۱۵۰ متر و در کنار رودخانهای پرآب،
ویرانههایی به چشم میخورد که علیرغم گذراندن کشمکشهای فراوان، هنوز
پابرجا مانده، تا داستانهایی از دو هزار سال پیش را برای ما بازگو کند.
ویرانههایی که در اولین نگاه، تسخیرناپذیری خود را چنان به رخ بیننده
میکشد که گویی پایتخت امپراتوری ضحاک ماردوش بوده است.
این شهر
نمونۀ منحصر به فردی از یک قلعۀ بسیار بزرگ و یا شهر نظامی تسخیرناپذیری
است که معماری پیجیدۀ آن نشان میدهد که زمانی از رونق و شکوه خاصی
برخوردار بوده است.
رسول شجاعی، باستانشناس
و مدیر موزۀ بامیان بر این باوراست که تاریخ ساخت این شهر به قبل از اسلام
و به دورۀ هیتالیها و تمدن ترکهای غربی میرسد. او همچنین میافزاید:
"نوع معماری شهر وهمچنین موقعیت جغرافیایی آن (درست درمحل تلاقی سه گذرگاه
مهم غزنی، کابل و بلخ) نشاندهندۀ آن است که کاربرد نظامی داشته و از
استحکامات قابل ملاحظهای برخوردار بوده است." مردمان محل، آن را شهرضحاک
ماردوش مینامند.
دیوارهای استحکاماتی این
شهر از سطوح پائین و دامنۀ کوه آغاز و به سمت قلۀ کوه امتداد مییابند.
هرچه بالاتر میرویم، قطر و ارتفاع دیوارها بیشترمیشود و کمربندهای امنیتی
آن محکمتر. راه دشوارگذری که از بین چند برج نگهبانی و پیچ و خم های
فراوان و ازمیان دروازۀ تونل مانند سنگیای میگذرد، تنها راه ورودی شهر
محسوب میشود. برجهای نگهبانی طوری ساختهشدهاند که تسلط کاملی بر پائین
دارند و نفوذ دشمن به شهر را بسیارمشکل میسازند.
در قسمتهای پائینتر،
برجها دوباره ترمیم شدهاند و به گفتۀ باستانشناسان، امکان دارد که بعدها
توسط مسلمانان ترمیم شده باشند. دیوارها درقسمتهای میانی توسط باران
فرسایش یافتهاند که این امر نشان میدهد که شهر برای مدتی طولانی مخروبه و
خالی از سکنه مانده است. اما درقسمتهای بالایی شهر، هیچ اثری از دوران
اسلامی به چشم نمیخورد.
بر فراز کوه که قسمت
اصلی شهراست، دالانها وخانههای بسیار بزرگ با سقفهای گنبدی خشتی وبه
ارتفاع تقریباً ده متر که دربعضی جاها در دو طبقه اعمارشدهاند، به چشم
میخورند. همۀ این خانهها زنجیروار به هم متصلند و در لبههای کوه، به
برجهای نگهبانی کوچک و بزرگ منتهی میشوند. این برجها به صورت
خارقالعادهای طراحی شدهاند. چنانکه تمام مناطق اطراف را زیر دید خود
داشته بر راهها کنترل کاملی دارند.
از وسط شهر، تونلی
مارپیچ و پله پله برای انتقال آب درمواقع حساس و زمانی که شهرتوسط دشمن
محاصره شده، کشیده شده است. این تونل در آخر به برج بسیاربزرگ و مستحکمی
منتهی میشود که توسط یک تونل باریک (آبدوزک) به حوض آبی میرسد که فعلا
خشک شده است. به نظرمیرسد که آب از محل نامعلومی توسط لولههای سفالی به
این حوض میرسیده است. (۱)
این شهر روزگار دشواری
را بعد از سپری کردن دوران شکوهش گذرانده است. بر اساس نظریۀ کاظم یزدانی
(مورخ)، این شهر اولین بار توسط مسلمانان در زمان صفاریان تخریب شد، اما از
حملۀ چنگیزخان به بامیان، جان سالم بهدر برد. مغولها فقط حصار بامیان را
که امروزه بهنام شهر غلغله یاد میشود، تخریب کردند. محمد صالح کنبولاهوری(۲) در
مورد شهر ضحاک مینویسد:
"در سال ۱۰۳۷ هجری قمری
نذر محمدخان، پادشاه ازبک به همراه پانزده هزار مرد جنگی به بامیان حمله
کرد و شهر ضحاک را محاصره کرد. خنجرخان ترکمنی (احتمالاً از هزارههای درۀ
ترکمن) حاکم بامیان به شهر ضحاک پناه جست و درآنجا مقاومت کرد. بلاخره لشکر
نذرمحمدخان توان گشودن قلعه (شهر ضحاک) را در خود ندیده به کابل حمله
کردند".
در گزارشهای جنگهای
نادرافشار(۳) نیز از شهر ضحاک نام برده شده است. اما گویا
باشندگان قلعه نهایتاً تسلیم شده اند.
(۱) تکنیک مشابه (آوردن آب توسط
لولههای سفالی ازنقاطی که بر همگان معلوم نبود) در چند قلعۀ دیگر نظیرشهر
غلغله، قلعۀ چهل برج، گوهرگین وغیره نیز استفاده شده است.
(۲) محمد صالح کنبولاهوری، عمل صالح یا شاه جهان نامه، جلد اول
چاپ هند صفحه ۲۹۲-۳۱۳
(۳) عالم آرای نادری، جلد دوم، صفحه ۵۵۸- ۵۷۱ وجهانگشای نادری،
صفحه ۳۰۸-۳۰۹
|