حمایت
الله اکرم
در ۱۶ اسد ۱۳۰۵ شمسی ( ۱۶ اگست ۱۹۱۶) در گذر توپچی باغ کابل در خانواده
محمد اکرم خان سلیمان خیل متولد شدند. محمد اکرم خان در نهضت مشروطه دوم
سهیم بود که متاسفانه تحصیل وی با شورش شوم حبیب الله کلکانی
از(
صنف دوم فاکولته وقت)
نا تمام ماند و در ۱۹۳۰ بعمر ۳۵ سالگی وفات نمود. ناگفته
نماند که پدر
محمد اکرم خان
هم ازروشنفکران عصر خود بودند که
نه تنها
دو پسرشان
بلکه
یگانه
دخترشان (بی بی حاجی مهرنگار طرزی والده دکتور ننگیالی و دکتور زمریالی
طرزی وشاعره و نویسنده نستوه هما طرزی و... ) هم از تحصیل یافته گان دوره
امانیه بودند.
داکتر اکرم در سال ۱۹۴۵ لیسه استقلال را تمام و شامل فاکولته سیانس پوهنتون
کابل شدند درست یکسال بعد با اعلان حکومت شاه محمود خان نویدی از تنفس آزاد
برای مردم بخصوص روشنفکران محیا گردید و با آغاز نهضت مشروطیت سوم ایشان از
فعالین و بنیانگذاران اولین اتحادیه محصلین افغانستان درپوهنتون کابل
«خزان۱۳۱۸ ش ـ مطابق اکتبر۱۹۴۹م » بودند که درتشکل آن اتحادیه
رهنمائیهای
دکتور عبدالرحمن محمودی ،
غلام محمد غبار،
سید اسمعیل بلخی
و محمد رسول پشتون
مورد تائید محققین میباشد.
داکتر
اکرم مسئول کمیته ادبی اتحادیه بودند . دولت وقت که ازین
اتحادیه آنهم بشکل بیدارگرانه دل خوش نداشت در پی بهانه
ها
بودند تا
بلاخره
با دسایس
و تخریبکاری
متداوم حلقه سردار داود خان
اتحادیه درنهم نوامبر ۱۹۵۰ منحل گردید. دکتور اکرم در جریده ملی « ندای
خلق» دردفاع ازآن تشکل ملی مقالهء نوشت که جمله ذیل دراخیر مقاله شان
گنجانیده شده بود : " ما همچو آئینه هستیم
که روبرو میگوئیم نه چون شانه که در عقب رویم موبه مو گوئیم".
حمایت الله اکرم
در ختم تحصیل
بطور جزائی در مکتب حربی تحت نظارت شدید نظامی معلم
مقرر
شدند. خودشان فرمودند بنابر تقاضای دوستان تحت عنوان " چرا اتحادیه محصلین
از بین رفت" مقاله دیگری نوشته که در جریده انگار نشر شد، هنوز چند شماره
آن به بازار عرصه نشده بود که جریده مصادره شد و ایشانرا قوماندان ح. ش.
بدفترش خواسته
بسر رویشان حمله نمود و الفاظ ناشایستی گفت و بعداً سردار داود وزیر داخله
ایشانرا احضار و بعد از صحبت منولوگ و تهدید آمیز به قوماندان مکتب حربی
امر نمود که او را بتو سپرده ام.
شش سال را تحت نظارت
نهایت
شدید در آنجا سپری نمودند بعداً در دور قوماندانی غلام فارق خان از ساحه
اردو
تبدیل
و در وزارت معارف معرفی گردید، ابتدا عضو ریاست تدریسات مسلکی، درسال ۱۹۵۷
مدیر مکتب تجارت،
در۱۹۶۱
مدیرمکتب غازی، در ۱۹۶۳ معاون ریاست تدریسات مسلکی ایفا وظیفه نمودند. در
۱۹۶۴ غرض تحصیلات عالی به انسیتوت زولوجی مربوط
Université
LOUIS Pasteur
فرانسه
شامل و در ۱۹۶۸ دکتورا شانرا
در رشته امبریولوژی
بدست آوردند در برگشت بوطن بحیث رئیس تدریسات ثانوی وزارت معارف تقرر
یافتند که این ماموریت مصادف دور هرج و مرج های عمدی در معارف سراسری کشور
است.
در ۱۹۷۱ با بورس دولتی غرض تحقیقات مجدد
Post -
Doctorat
دو باره بفرانسه آمدند و در مدت سه سال چندین تحقیقات شان در ساحه
امبریولوژی در مجلات بین المللی به نشر رسید. در برگشت در میزان ۱۹۷۳ بحیث
ریس تدریسات مسلکی تعین شدند. ایشان دو خاطره خوب و بد شانرا ازین دوره
چنین مینگارند : از خاطره فراموش نا شدنی ام معاینه یک مکتب ابتدائی نزدیک
شهرفراه بود که این مکتب یک نمونه برجسته از مکاتب دور افتاده وطن ما بشمار
میرفت این مکتب در بیرون قریه در دشت واقع بود و اطاقی بود که سقف ان با
شاخچه های درخت پوشانیده شده بود معلم ان جوان ۱۵ ساله از فارغان
دارالمعلمن کابل بود که تدریس، پیش آمد و سویه بلند شاگردانش مرا حیران
ساخت و ضمناً معلم در بیرون قریه زمین را بشکل حفیریه کنده و در ان
چهارپاهی خود را گذاشته بود و شبها در آنجا میخوابید که در برگشت جناب
داکتر صاحب سه ماهه معاش بخششی برای معلم منظور نمودند. تصمیم نا بخردانه
کانکور صنف هشت که از مقامات بالا بروزارت معارف تحمیل شده بود بشدت ناراض
بودند،که آنرا خاطره بد دوره کارشان میدانستند وبا آن مخالف بودند، بعد از
مدتی در جریان یکی از کنفرانسهای مدیران معارف مرکز و ولایت خبر برطرفی
شانرا اطلاع یافتند.
با تقرر پوهاند ابراهیم مجید سراج بحیث وزیر معارف، جناب داکتر اکرم
ابتدا عضو دفتر یونسکو و سپس رئیس مطبعه معارف مقرر شدند. سه ماه بعد از
فاجعه خونین و طاغوتی ثور ۵۷، یاسین بنیادی معین معارف به مطبعه آمد تا
قرار گفته خودش در محضر همه مربوطین مطبعه " پرزه های زنگ زده" (دکتور
اکرم) را با "پرزه های نو" ( گلجان نام خلقی مامور پائین رتبه ریاست تالیف
و ترجمه ) عوض نمایند. ایشان مدتی بحث عضو دفتر یونسکو و بعد مدیر مکتب
استقلال و بعد بحیث عضو بورد علمی آنوزارت کار نمودند.در دوران تصدیها در
وزارت معارف نه تنها درکنفرانسهای علمی داخل کشور بلکه در سیمنارهای متعدد
خارجی بحیث نماینده آنوزارت اشتراک نمودند.
در جولای ۱۹۸۱ مجبور به ترک وطن شده با فامیلشان به فرانسه آمدند و در
نومبرهمین سال در موزیم زولوژیک ستراسبورگ که شعبه ی از انسیتوت زولوژیک
میباشد بر اساس سوابق تحصیلی وظیفه علمی اسیستانت سیانتفیک را برایشان
سپردند از جمله فعالیتهای علمی شان در آنجا یکی نمایش های مراحل مختلف
انکشاف جنین زنده برای محصلین، متعلمین و دیگر علاقه مندان بود که خبر و
تفصیل نمایشات در شماره های مختلف روزنامهءDNA
و تلویزیون
FR۳ Alsace
نشر گردید.
دراول سپتمبر ۱۹۹۳ برتبه
Conservateur teritorial dupatrimoine
تقاعد شانرا
بعمر ۶۵ سالگی گرفتند. رسالهء تحت عنوان ( کابل قدیم ) خاطرات و اسنادی
جمع آوری و ترتیب نموده بودند و هم درباره اتحادیه محصلین سطورارزش مندی
داشتند و دراتوبیوگرافی مرحومی علاوه بر گزارشات زندگی شان علل تباهی مملکت
و سبب مهاجرت افغانها را در سر زمین های نا آشنا بررشته تحریر درآوردند.
ایشان در ۱۹۵۹ با محترمه سلیمه حکمت معلمه لیسه رابعه بلخی کابل که از جمله
فامیلهای منور میباشند، ازدواج نمودند که سه دختر شان در رشته های طب دندان
، قابله گی و اداری تحصیل و در فرانسه اقامت دارند.
با کمال اندوه و درد مرد فرزانه و نستوه ،متواضع نهایت مودب و خوش قلب و
خوش زبان و سلطان همه قلبها بتاریخ ۱۵ سپتمبر ۱۰۱۴ داعی اجل را لبیک گفته
به لقای حق پیوستند و در شهر استراسبورگ بخاک سپرده شدند.
انا لالله و انا الیه راجعون
|