از استاد غزل حافظ بزرگ شروع می کنم که فرمود
ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت ان است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
هر سال هر بار جسته و گریخته و گاه و
بیگاه پراگنده تر از باطن و متن گفتار ها و نوشتار هایی در مورد عاصی می
شنوم و می خوانم که بیشتر بار قصه گویی دارد تا یک نثرادبی و یا نقد ادبی.
وقتی که ما چهار چوب دنیای ادبی و شعری یک شاعر را با خس و خاشاکهای حاشیه
ای پر میکنیم تنها قصه هایی ساخته ایم که بیشتر برای شب نشینی های شب یلدای
ما مفید است تا بها دادن و قدر نمودن ازهنرمندی یا شاعری از مرز و بوم بی
در و پیکر ما.
یک شاعرمتعلق به یک جغرافیای فرهنگی وسیع است. هیچ شاعری را بر مبنای
زادگاهش نمی شناسند و یا هیچ نقاشی را در تصاویر پیرامونش به بررسی و نقد
نمی نشینند و هیچ هنر هنرمندی را بر مبنای قومیت قومی کرکتر نمی دهند و ارج
نمی گذارند. ما را چه شده است که اینگونه بی تغیر هنوز در گوشه های تاریخ
به گونه ی می نویسیم و می خوانیم که گویا صد ها سال در تولد خویش تاخیر
داشته ایم.
یکی او را از روی پنجشیر معرفی می کند دیگری آنرا با جزئیات و خصوصیات و هم
نشینی هایش در صفحات عمومی نقاشی می کند و این امر را از واجبات امور می
داند. دیگری او را از روی شباهت چهره اش با سربازی که از پشت کوهی به شهر
تیر اندازی می کند در اشتباه گرفته جانی و آدمکش خطاب میکند و یکی درنقل و
قول هایش مستقیم وارد حریم خصوصی او شده و حتا از رابطه ها از عشق ها و از
هر تار و پودی که به ذهنش می رسد فرشی می بافد و روی آن می نشیند که گویا
وانمود کند که بخشی از تاریخ یک هنرمند را می نگارد. یکی بدون در نظر گرفتن
مسایل اخلاقی فیلم می سازد و از او در آن فلم به هر ریسمانی آویزان می شود
وتنها چیزی که در همه این موارد غایب است و خبری از آن کمتر است موضوع هنر
و ادبیات و جایگاه عاصی در این بستر است.
من این مسایل را سالهاست که رسد می کنم و بر قلب خویش میریزم و لب بر سکوت
می بندم ولی میبینم سکوت من خوانده نشد. جای تعجب است که بعضی ها نمی دانند
که عاصی نیز مثل همه آدم ها یک انسان بود با تمام ضعف ها و قوت هایش و
مانند تمام شاعران دیگر بعضی از گفته ها و نوشته هایش را قابل چاپ نمی
دانست. خیلی از دست نوشته ها و به قول معروف چتل نویس هایش را دور می ریخت
ولی دیده شده که شعر هایی از او به چاپ رسیده که اگر خودش زنده بود هرگزاین
اجازه را نمی داد. او هم مثل همه آدم ها قهر می کرد و آشتی مینمود. از آدم
ها دلخور می شد و شکایت می کرد. از روزگار مثل همه آدم ها سیلی می خورد و
نوازش میدید. او هم مثل همه لحظه های خوش و نا خوش در زندگی داشت. گاه می
رنجید و گاه هم به دعوا میپرداخت ولی این برخورد ها هرگز به معنی ترد و یا
نابودی رابطه هایش با محیط و افرادی که دوست شان داشت نبود.
رسالت یک شاعر همین است که رهرو حق باشد
و هر جا ظلم پدیدار شد با قلمش در برابر ان بیاستد. عاصی مانند همه روشتفکر
های تاریخ به این اصل اعتقاد داشت که: یک پدیده که امروز انقلابیست فردا می
تواند ارتجاعی و عقب مانده باشد.
عاصی به عنوان شاعر متعهد و مسئول در هر برهه از تاریخ از آنچه در پیرامون
و اطرافش می گذشت با سروده هایش پرده هایی خاموشی را دریده و صدایش را بلند
کرده بود چنانچه در زمان هجوم بیگانه به کشورش فریادش را بلند کرد و پس از
پیروزی مجاهدین با نقش بر اب شدن انتظارات مردم و اغاز جنگ قدرت در کابل که
هزاران کشته داد و ثمرات به مراتب بدتر از هجوم بیگانه داشت (چنان کشته دست
مفسد شدیم... که ناچار محتاج ملحد شدیم) که تا امروز این بدبختی ادامه دارد
(جزیزه خون) و( اغاز یک پایان) را نوشت که حتا مورد خشم قاتلان کابل و هوا
داران شان قرار گرفت.
رازو درد دل انسان وقتی نزد کسی به
امانت نهاده شد گفتنش چیزی جز درد و رنج و خیانت در آن امانت نیست. با تاسف
می بینم که بعضی ها ره به راز های دیگران برده از آن پشمینه هایی کم رنگ
برای بزرگ نمایی خود و خورد ساختن دیگری می بافند. آنچه را در مورد فرهاد
دریا در جریان سفر ما درایران خواندم تکذیب می نمایم و البته آنهایی که
ادعایی دارند خود مسئول و پاسخگوی ادعای شان هستند.
بعضی ها گویا نمی توانند این موضوع را
بفهمند که حریم خصوصی یک شاعر مانند هر حریم خصوصی دیگر محترم است. یاد
کردن از بعضی نقل و قول ها نه تنها هیچ دردی را دوا نمی کند بل از ارزش و
ارج و مرتبت شاعر و مخاطبش هم می کاهد. من هر جا کسی به نا حق در مورد
زندگی ادبی و شخصی عاصی اظهار نظر نادرست نماید تا حدی که می توانم و
میدانم و قلم قاصرم اجازه میدهد به شدت و با منطق جوابگو خواهم بود. رسالت
من و همه ادیبان و آنهایی که دست بر قلم دارند در برابر عاصی و سایر
نویسندگان وشاعران ما باید این باشد که راز دار حریم خصوصی آنها بوده ودر
کنارنقد مفسر و مروج کار های هنری و ادبی آنها باشند.
میترا ارشادی عاصی
ششم میزان ۱۳۹۳
28.09.14
|