دردکه
درمان شد دردش حساب نکن
بگذار
ویرانمان کند
این دردهای لاعلاج
من ویرانی ام را
من ویرانه ام را
دوست دارم
ویرانی که
بایاد توآبادش کرده ام
وروزی
آمدنت را بالبخند انارهای سرخ
جشن خواهم گرفت
من ماندگارترین"دستاویز" مادرم بودم که
به هیچ موزه ی جهان
هدیه ام نکرد
مادرم
خوب می دانست
تومردترین
مرد
زمینی
تو وسوسه های ویرانگر نگاهم را می دانی
مادرم
خوب می دانست
تو
پاس میداری
حرمت ویرانه ام را
که مرا
به تو هدیه کرد
۰۳/۰۵/۱۳۹۳
دستاویز درگویش جرم بدخشان تحفه معنا دارد