برای تساوی کار میکند و بانویی فعال و پرتلاش هست. این بار گفتوگویی
داریم با معصومه محمدی؛ رییس موسسه «تساوی» که تقدیم خوانندگان میشود:
معصومه محمدی کیست؟
زنی در آستانه سیوپنج سالگی. نام مادرم راضیه است. زنی که یک دنیا مهربان
است و تکیهگاه فرزندانش. نام پدرم محمد اسحاق محمدی است، در جامعهیی که
اکثر مردان دختران خود را کمتر از پسران میدانند، دخترانش را حمایت کرد
تا در جامعه حضور داشته باشند. حرفهای مردم را شنید، اما مانع تحصیل، کار
و فعالیت دخترانش نشد. در یک خانواده فرهنگدوست به دنیا آمدم. به وجود
تکتک اعضای خانوادهام افتخار میکنم. از داشتن همه خوشبختیها خوشحالم.
در زندگی رنج بزرگی را متحمل نشدم. همیشه به خواستههایم رسیدهام.
خوششانس هستم و برای زندگی بهتر تلاش میکنم. معتقدم خوب زندگی کردن حق
همه انسانها بهخصوص زنان افغان است. پس هر چه بتوانم انجام میدهم؛ چون
مادر دو فرزند هستم. دخترم سارا 11 ساله است صنف پنجم، همیشه اول نمره و
ممتاز. پسرک شوخ و شیرین یکساله به نام امیرحسین دارم که هر لبخندش به من
زندگی میبخشد. همسرم عباس آرمان مرد روشنفکر و منطقی است. از سالهایی که
خودم را شناختم و به یاد دارم همیشه کوشش کردم بهترین باشم یا جزو
بهترینها. زنان قدرتمند، توانا، مطرح و تاثیرگذار را دوست دارم.
فعالیت خود را از کجا شروع کرده؟
در دیار مهاجرت به دنیا آمدم. از صنف اول تا صنف دوازدهم اول نمره بودم.
علاوه بر آن از همان صنفهای ابتدایی در برنامههای فرهنگی و هنری سهم
میگرفتم. کمکم شروع به نوشتن کردم. مقاله و مطلب ادبی مینوشتم و
میخواندم. بعد از اینکه از صنف دوازدهم فارغ شدم در امتحان کانکور شرکت
کردم. در کمال ناباوری نتوانستم موفق شوم. خیلی ناامید شده بودم، هرچند
راهیابی به دانشگاه آن زمان برای محصلان افغان کار دشواری بود. بعد از آن
با تشویق و حمایت پدر و مادرم فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیام را شروع
نمودم. مکتب خودگردان سید جمالالدین را برای آموزش اطفال افغان تاسیس
کردم. بعد از آن موسسه اجتماعی فرهنگی سید جمالالدین را با همکاری تعدادی
از جوانان افغان با هدف ارایه خدمات اجتماعی فرهنگی و آموزشی فعال کردیم.
نشریهیی داشتیم به نام «صدای زن» که بدون شک از معدود نشریههایی بود که
از طرف مهاجران منتشر میشد. از همان زمان، انعکاس وضع زنان و کار برای
آنان جزو برنامههای اصلیام بود. بیستوچهار سال مهاجرت با آمدن به
افغانستان در سال 1382 خاتمه یافت.
در افغانستان از کجا شروع کردی؟
مدت کوتاهی در دفتر کمیسیون مستقل حقوق بشر بامیان به حیث معاون بخش حمایت
از حقوق اطفال کار کردم. بعد به کابل آمدم. در جستوجوی وظیفهیی بودم که
باخبر شدم موسسه انترنیوز بعد از امتحان ورودی، تعدادی خبرنگار را آموزش
میدهد و استخدام میکند. پس از گذراندن آموزش نظری و عملی، به حیث خبرنگار
فعالیت خود را در داخل کشور شروع کردم. در رادیو سلام وطندار، اداره
هماهنگکننده کمکهای بشری سازمان ملل متحد، رادیو آزادی، موسسه نی یا
حمایتکننده رسانههای آزاد و اداره مستقل ارگانهای محلی کار کردم. در دو
دوره انتخابات پارلمانی شرکت نمودم و با تفاوت آرای کم بهخاطر مشکلهای
زیادی مثل عدم شفافیت و کمبود امکانات مالی برنده نشدم، اما هیچ ناراحت
نیستم. چون خیلی چیزها آموختم و تجربه کردم.
در انتخابات یادم میآید که شعارت «تساوی» بود، چقدر برای تحقق این شعار
کار کردی؟
بلی. در آن انتخابات، شعار تساوی را انتخاب کرده بودم. بعضی از دوستان و
آشنایان با شوخی و یا شاید کنایه مرا خانم تساوی خطاب میکردند. انتخاب این
شعار حساسیتهایی در پی داشت. بعضی میگفتند چطور امکان دارد که زن با مرد
مساوی باشد؟ ما هیچ نمیخواهیم که زنان خانواده با ما مساوی باشند. مرد مرد
است و زن زن ... بعضی به دفتر کمپاین من میآمدند. با آنها صحبت و بحث
میکردم. توضیح میدادم که تفاوت جنسیت دلیل بر تبعیض و نابرابری نیست. زن
و مرد هر دو انسان هستند و از حقوق انسانی برخوردار، اما این برداشت و پیام
هم آن زمان و هم حالا قابل هضم برای تعدادی نبود و نیست. برخی از رقیبان من
و تیمهای انتخاباتیشان همین موضوع را بهانه قرار داده و خواستند حمایتها
را کم کنند و یا از بین ببرند. من آن زمان احساس کردم که ترویج تساوی و کار
برای برابری یک نیاز مبرم است.
برای ترویج تساوی و برابری چه برنامههایی داشتهیی؟
با حمایت کسانی که در انتخابات با من همکار بودند و تشویق جمعی از جوانان،
موسسه اجتماعی فرهنگی تساوی را در سال 1389 ایجاد کردیم. با توجه به سابقه
کاریام در بخش رسانهها، به اهمیت کار رسانهیی آگاه بودم. به همین دلیل
بیشتر فعالیتهای موسسه تساوی روی بخش رسانهها متمرکز بوده است. دوره اول
آموزش خبرنگاری برای ده بانوی جوان را در سال 1390 برگزار کردیم و در سال
1391 دوره آموزش خبرنگاری چندرسانهیی با رویکرد حقوق بشری و با حمایت
صندوق ملی مردمسالاری را برای 25 بانوی دیگر برگزار نمودیم. این دورهها
بهصورت نظری و عملی بوده و در ختم دوره، گزارشهای تهیهشده در رسانههای
مختلف نشر شده است. دوره سوم هم در حال اجراست. با توجه به درخواست جوانان،
دوره آموزش خبرنگاری چندرسانهیی برای آقایان و دورههای کوتاهمدت مدیریت
و رهبری هم برگزار کردیم. تعدادی از خانمها در صنفهای مدیریت بهصورت
رایگان آموزش میبینند. هدف ما بالا بردن ظرفیت مدیریت، سازماندهی و رهبری
در بین جوانان جامعه بهخصوص زنان است.
فعالیتهای جدیدت؟
در سال جاری ما کمیته بانوان خبرنگار را ایجاد کردیم. فعالیتهای جدید ما
بر بخش دادخواهی، شبکهسازی، افزایش تعداد بانوان خبرنگار و حمایت از
بانوان خبرنگار متمرکز است. بهعنوان مثال گروپ کاریابی در زمینه ارتباط با
رسانهها و نهادهای مدنی برای معرفی، جذب بانوان خبرنگار و استخدام آنان و
هماهنگیهای مورد نیاز فعالیت میکند. گروپ حمایت از زنان در محیط کار در
حال طرحریزی و اجرای فعالیتهای دادخواهانه، تحقیق درباره مشکلهای زنان
در محیط کار، پیشنهادها و برگزاری محافل برای انعکاس مشکلهای موجود برای
زنان شاغل هستند. همچنین به زودی موسسه تساوی یک مرکز رسانهیی مجهز خواهد
بود که امکانات و سهولتهای لازم را برای دانشجویان و اشتراککنندگان
دورههای آموزش خبرنگاری فراهم خواهد کرد تا بتوانند در زمینه طرح نظریهها
و گفتنیهای خود از این امکانات استفاده کنند و حرفی برای گفتن داشته
باشند. به این ترتیب ما برای گسترش آزادی بیان که یکی از اهداف ماست تلاش
میکنیم.
تعریف معصومه از تساوی؟
تساوی یعنی برابری انسانی بدون در نظر گرفتن جنسیت، قوم، نژاد، زبان، مذهب
و برخورداری از آنچه حق هر انسان است.
رسیدن به تساوی چقدر میسر است؟
رسیدن به تساوی امکان دارد، اما ساده نیست. آن هم در جامعهیی که ما زندگی
میکنیم. برای رسیدن به تساوی راه درازی در پیش داریم. تساوی برای من یک
شعار نیست؛ بل یک نیاز است و یک هدف.منظور من از تساوی فقط تساوی زن و مرد
نیست؛ بل تساوی انسانها و برابری حقوق شهروندی است؛ ارزشی که تا هنوز
نهادینه نشده است. هر شهروند افغان حق دارد زندگی آرام و بدون تبعیض داشته
باشد و از حقوق انسانی خود بهرهمند باشد. این نابرابریها برای زنان
بهخاطر جنسیت، عنعنههای زنستیزانه و سالهای طولانی جنگ، چندین برابر
است. به همین دلیل تاکید بیشتر بر تساوی جنسیتی و برابری حقوق بشری زن و
مرد دارم. شکاف جنسیتی موجود با تلاش مردان و زنان، قربانی دادن، مبارزه،
سرمایهگذاری و تلاش زنان و مردانی پر خواهد شد که به برابری انسانی اعتقاد
دارند. ما به زنان و مردان روشنفکری نیاز داریم که با جان و دل برای این
برابری تلاش کنند، نه اینکه فقط نقاب روشنفکری بر صورتشان باشد و حقوق و
آزادیهای زنان را فقط مربوط به زنان بیرون از خانواده خود بدانند.
فکر میکنی چقدر تساوی برای تامین صلح موثر است؟
تساوی با صلح رابطه مستقیم دارد. تا وقتی تبعیض و نابرابری، زیادهخواهی،
افراط و ظلم نباشد، جنگی در کار نیست. وقتی برابری باشد و حق کسی ضایع نشود
پس جنگ هم نیست. اگر در جامعه اصل برابری رعایت شود ما به سرعت به سوی
پیشرفت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مهمتر از همه امنیتی حرکت
خواهیم کرد و زمینهها و بسترهای جنگ و ناآرامی از بین خواهند رفت.
تاسیس دفتر تساوی، نشان علاقه بیش از حد معصومه به تساوی است یا مسایل مالی
و درآمد هم تاثیر داشته؟
تاسیس دفتر تساوی تنها بهخاطرعلاقه شخصی نبوده؛ بل همانطور که گفتم تفکر
و تعهد من بهعنوان یک انسان برای سهم داشتن در بهبود وضع زندگی خودم،
خانواده و همنسلانم و جهت نگرانی که از آینده فرزندانم داشتم، باعث شد تا
با جمعی از همفکرانم همراه شوم. شرایط برای من مساعد بود، حمایت
خانوادهام با من بود تا کار و فعالیت کرده و از حقوق شهروندی و حقوق مدنی
خود استفاده کنم. صادقانه میگویم که زمان تاسیس نهاد تساوی هیچ مساله مالی
برایم مطرح نبود؛ چون من از هزینه شخصیام این نهاد را فعال کردم.
مگر میشود بالا رفتن سطح درآمد را نادیده گرفت؟
در بالا رفتن سطح درآمد نظری ندارم، اما نمیشود سطح درآمد را نادیده گرفت.
به نظر من مشکلی نیست که در کنار فعالیتهای هدفمند و موثر درآمد اقتصادی
هم وجود داشته باشد. من میتوانستم در یک اداره دیگر کار کنم و درآمد
بالاتری هم داشته باشم، اما ترجیح میدهم فعالیتی را انجام دهم که مطابق با
تفکرم باشد و هم از این راه علاوه بر من تعدادی دیگر از زنان هم مصروف کار
شوند، آموزش ببینند، وارد جامعه شوند و به خانواده رسانهها بپیوندند. برای
من رضایت خاطر و افتخاری که از راه آموزش یک جوان در بخش خبرنگاری یا
مدیریت، حمایت، کاریابی و مهمتر از همه حضور وی در جامعه حاصل میشود،
بسیار تاثیرگذار و پایدارتر از وظیفه دیگری است که شاید از نگاه اقتصادی
فایده بیشتری داشته باشند.
میانهاش با کلمه توقع چگونه است؟
میانهام با کلمه توقع خوب است. توقعم از زندگی بالاست. به همین خاطر است
که برای زندگی بهتر تلاش میکنم. به توقعی که خانواده و دوستانم دارند هم
تا جایی که به نظرم منطقی است و قابل قبول، اهمیت میدهم.
آیا شده گاهی به بنبست برسی؟
بلی، فکر میکنم همیشه انسان به هر چه میخواهد به راحتی دست نمییابد.
بنبستها وجود دارند. یا خودمان آنها را میسازیم و یا شرایط و محیط
بنبستها را پیش روی ما قرار میدهند. برای من بنبست پایان نیست. یک
انگیزه است برای آغاز دوباره. شکست یک پله است برای بالا رفتن و رسیدن به
پیروزی. این جمله گاندی را دوست دارم که میگوید:پیروزی آن نیست که هرگز
شکست نخوری، آن است که بعد از هر زمینخوردن برخیزی.
چقدر در کارهایش مهارت به خرج داده؟
همیشه خواستم در کارها و فعالیتهایم مهارت بیشتر کسب کنم، کار با تخصص و
مهارت، انسان را شاخص و قدرتمند میسازد.
مهارت بزرگ زندگیاش را در چه میداند؟
وقتی اراده کنم، برای رسیدن به خواستهام تلاش میکنم و به خودم اعتماد
دارم.
به نظر وی یک زندگی ایدهآل چگونه زندگی است؟
فرزندانم سارا جان و امیرحسین در فضایی آرام زندگی کنند، درس بخوانند، بزرگ
شوند، به یک موقف خوب اجتماعی دست پیدا کنند و مهمتر از همه با هیچ گونه
تبعیض و بیعدالتی روبهرو نشوند.
بهترین رویداد زندگیات؟
مادر شدن
چقدر برای خودت ارزش قایل استی؟
برای خودم، زندگیام، تواناییهایم، داشتههایم و برای هر نفسی که میکشم
ارزش قایل هستم.
از آزادی فردی چقدر خوشت میآید؟
آزادی فردی را دوست دارم؛ چون هر انسانی به صورت طبیعی به آزادی فردی نیاز
دارد و میخواهد که که از حقوق فردی خود استفاده کند.
از چه چیزی بیشتر لذت میبری؟
از بودن کنار فرزندانم، همسرم، پدر، مادر، خواهران و برادرانم لذت میبرم.
از خرید، قدم زدن در فضای سبز، شنیدن موسیقی آرام و مسافرت خوشم میآید.
متاسفانه در آشپزی و امور منزل مهارت زیادی ندارم و همیشه دیگران کمکم
کردهاند.
با آرمان چطور آشنا شدی؟
اولین بار داستان کوتاهی از آرمان را در نشریهیی خواندم. بعضی نوشتههایش
را میخواندم و میپسندیدم. در محفلی ادبی با هم آشنا شدیم. مدتی با هم در
نشریه صدای زن همکار بودیم و حال از عمر این آشنایی 15 سال میگذرد.
از کدام اثر آرمان بیشتر خوشت میآید؟
همه داستانهایش خواندنی است. داستان چپلکهای مادرم از اولین داستانهایش
که برای اولین بار خواندم و آن را دوست دارم و داستان بهترین دختر روی زمین
را که زیبا و با مفهوم میباشد و به من هم تقدیم کرده است.
آرمان گاهی بدخلق میشود؟
خیلی کم. به نظر من طبیعی است که انسان بدخلق شود بهخصوص ما در شرایطی
زندگی میکنیم که دلایل زیادی برای ناراحتی و عصبانیت که خارج از حیطه
کنترول ما هستند وجود دارند. آرمان علاوه بر اینکه همسری خوب و پدری
مهربان است، مثل یک دوست و حامی همیشه تشویقم کرده، آزادی فردی و حقوق
شخصی مرا احترام گذاشته و به رسمیت شناخته، مشکلهایی که بهخاطر حضور یک
زن دراجتماع دامنگیر فامیلش میشود، درک کرده و به من روحیه بخشیده است.
هنگام عصبانیت در برابر وی چه میکنی؟
وقتی عصبانی است اگر حرفی برای گفتن دارد حرفهایش را میشنوم. اگر
میخواهد تنها باشد تنها میگذارمش. او یک نویسنده است و هنرمندان روحیه
متفاوتی دارند. عصبانیتش هیچ وقت طولانی نیست. من درکش میکنم. به هر حال
زندگی مشترک بدون مشکل نیست. مهم این است که این مشکلها را حل کنیم و هر
دلیلی باعث از بین رفتن آرامش خانوادگی ما نشود.
تاثیرگذارترین جملهیی که تاکنون درباره خودت شنیدهیی؟
مادر تاثیرگذارترین کلمهیی است که شنیدهام. به من احساس خوبی میدهد. لذت
میبرم. احساس مسوولیت زیادی میکنم؛ چون پرورش، تربیت و رسیدگی به همه
نیازمندیهای زندگیشان در قدم اول مربوط من و پدرشان است.
چقدر میشود با معصومه شوخی کرد؟
خیلی کم. زیاد اهل شوخی و مذاق نیستم. در جمع آرام هستم. زیاد صحبت
نمیکنم. در مورد حرکتها، حرفها و شوخیهای اطرافیانم هم کمی زودرنج و
حساس هستم.
میگویند
یک نگاه کار هزار ساله میکند آیا با یک نگاه عاشق شدهیی؟
نه، با یک نگاه عاشق نشدهام. به نظر من عشق واقعی نه با یک نگاه؛ بل با
شناخت واقعی بهوجود میآید. هر احساسی عشق نیست.
دوستانت تو را با چه ویژگی بهتر میشناسند؟
نمیتوانم یک ویژگی را نام ببرم، اما بیشتر جدی، کنجکاو، سختگیر،
وقتشناس، مدیر و کمی هم مهربان یادم میکنند.
احساس خود را با کی در میان میگذاری؟
بستگی دارد، اما بیشتر با مادر و خواهرانم در میان میگذارم. حتا با دخترم
که مثل دو دوست با هم صحبت میکنیم.
وقتی خودت را در آیینه میبینی چه حسی پیدا میکنی؟
هم حس رضایت و غرور و هم حس اینکه زندگی درگذر است. نشانههای گذر عمر به
راحتی در آیینه نمایان است.
به زیباییات چقدر رسیدگی میکنی؟
به زیبایی خیلی اهمیت میدهم. زیبایی بخشی از زنانگی است که برایم اهمیت
زیادی دارد. زیبایی و شیک بودن یک خانم بهخاطر مردان نیست، بل بهخاطر
شخصیت خودش است و بدون شک در تاثیرگذار بودنش هم نقش مهمی دارد.
میانهات با شعر چگونه است؟
شعر را خیلی دوست دارم. بعضی وقتها شعر مینویسم. متاسفانه مصروفیتهای
کاری و خانوادگی فرصت کمتری مهیا کرد تا به شعر و شاعری بپردازم، اما
بهصورت جدی تصمیم دارم که در این زمینه کار کنم. وبلاگی دارم به نام
نگارستان که گهگاهی به سراغش میروم و شعرهایم را میگذارم. شعر نوشتن و
شعر خواندن به من آرامش میدهد.
شعری را که خیلی دوست داری؟
شعرهای حافظ، سعدی، فروغ فرخزاد و اکثر شاعران جوان کشورم را میپسندم.
بخشی از یک شعرم که دوستش دارم این است:
نامردیها و نامرادیها
هرچند مرا در حصار خود آزردند
اما من بیبهانه
زن ماندم
و سخن پایانی، هرچه میخواهد دل تنگت بگو!
زن میتواند مادر، همسر، مدیر، شاعر، سیاستمدار، تاجر، تاثیرگذار و در
نهایت مساوی با یک مرد در جامعه زندگی کند. حقیقتی که هنوز هم خیلیها از
آن فرار میکنند، اما وظیفه من و همفکرانم است که ارزش برابری انسانی را
نهادینه سازیم.
|