بارک اوباما رییس جمهور امریکا به روز چهارشنبه در مورد دو
کاندید به جا مانده از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان گفت: "آگر آنها به
تعهدات شان پابند بمانند، افغانستان در تاریخ خود، شاهد نخستین برگردانی
مردم سالارانۀ قدرت خواهد بود."
این تعهدات را جان کری وزیر خارجه امریکا هفتۀ گذشته از طرفین گرفته بود.
کری به خاطر جلوگیری از یک کودتا به کابل رفته بود که با گرفتن این تعهدات
او (در جلوگیری از کودتا) موفق بوده است. معامله یی را که او سامان بخشید،
این احتمال را که تقریباً سیزده سال پس از دست نشاندگی حامد کرزی در قدرت
توسط امریکا، انتقال سیاسی قدرت در کابل صورت بگیرد، نجات داد.
پرسش اینجاست که چه رویدادهایی متوقع است درین کشور؟ از شش فرمانروای گذشتۀ
افغانستان، چهارتای شان به دست آنهایی که جای شان را گرفتند، کشته شدند. آن
دیگرش، ملاعمر از دام گریخت و به تبعید رفت و به احتمال قوی در پاکستان
زندگی می کند. پس آنچه اوباما آنرا "نخستین" خواند این نخستین (نخستین
انتقال دموکراتیک قدرت) با تاریخ این وطن در تضاد است.
مخاطرات برای ایالات متحده و اروپا بالاست: اگر معاملۀ جان کری بشکند
افغانستان با یک جنگ آنی و خشونتبار داخلی روبرو خواهد شد- جنگی که پاکستان
و کشورهای همسایۀ دیگر را نیز بی ثبات خواهد کرد و کشور را دوباره به
جایگاه امن برای ملیشه های جهانی تبدیل خواهد کرد.
با اینهمه دلیلی وجود دارد که می شود باور کرد توافقنامۀ جان کری بقا خواهد
داشت. برای بیشتر از یک سال، تا همین چند هفته پیشتر، رهبران فرقه یی
افغانستان که نظامیان امریکا درین روزها ترجیح می دهند آنها را معامله گران
قدرت بخوانند نه جنگسالار، چنان عمل کرده اند که گویا باور کرده باشند
مشکلات جنگ داخلی به طور قابل ملاحظه یی بزرگتر از خواری شریک شدن در قدرت
با یکدیگر است- با چشم پوشی از این که چه کسی انتخابات را می برد.
به روز دوشنبه، هفتم جولای بود که دفعتاً اوضاع دگرگون شد. شبکه یی از والی
های تاجیک شمال، افسران پیشین استخبارات و دفاع همراه با شمار نامعلومی از
افسران پولیس و ارتش ظاهراً برنامۀ کودتایی را رویدست گرفتند که کاندید
دلخواه شان عبدالله عبدالله، وزیر خارجۀ پیشین را به قدرت برسانند. آنها به
این باور اند که مخالفین عبدالله در انتخابات رایها را دزدی کرده اند. هدف
آنها ارگ ریاست جمهوری بود که در اشغال حامد کرزی است.
شک کمتری وجود دارد که کودتاگران نمی توانستند کامیاب باشند. آنها بخش
بزرگی از تفنگهای کابل را در اختیار دارند. با اینهمه اما جنگ بزرگی را که
راه می انداختند بس مشکل و خونین می بود. چرا که آنها خود را نه تنها در
جنگ با طالبان بلکه با پشتونهای طرفدار حکومت و متحدین کرزی و همچنان
کاندید دلخواهش، اشرف غنی رویارو می یافتند. و بدینترتیب پیشرفتهایی که
افغانستان از سال ۲۰۰۱به اینسو در بخشهای بهداشت، آموزش و پرورش، اوسط عمر،
ارتباطات و شهری شدن به دست اورده بود، همه به سرعت از بین می رفت.
و در چنین یک فرصت سرنوشت ساز، شاید هم ناوقت شب، رییس جمهور اوباما از
واشنگتن به داکتر عبدالله زنگ زد و از او و حامیان مسلح اش خواست که دست
نگهدارند. پس از چند روز پر اضطراب که روشن نبود آیا عبدالله بر حامیانش
کنترول پوره دارد یا خیر، جان کری به کابل رسید و مذاکرات را آغاز کرد.
برای رسیدگی به شواهد روشن تقلب در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، هر یک
از رایها زیر نظارت بین المللی تفتیش می شود. برای جلوگیری از قیام و عصیان
پس از تکمیل بازشماری آراء کاندیداها روی یک فورمول تقسیم قدرت به توافق
رسیدند که از اثر آن بازندۀ نهایی حق دارد خود صدراعظم شود و یا کسی را که
خواسته باشد، برای احراز این پست نیرومند، موظف بسازد.
این معامله نشان می دهد که یک وزیرخارجۀ توانا چه کرده می تواند- زمانی که
طرفین خواهان ایجاد تعادل باشند. چنین مساله یی در اسراییل و سوریه که جان
کری در آنجا با یک دپلوماسی رستمانه مشغول بود، یافت نمی شود و احتمالاً در
عراق نیز امروز چنین نخواهد بود.
در افغانستان، مشوقها برای سازش همیشه نیرومندتر (کارسازتر) بوده است.
افغانستان یکی از نواحی نظام بین المللی است. این کشور میلیاردها دالر کمک
بین المللی برای پرداخت معاشات قوای امنیتی خود دریافت می دارد. دولت ضعیف
آن نمی تواند بدون کمک بین المللی کار کند. و مردم این کشور خاطرات زنده یی
از خشونت و انزوا از دوران جنگ داخلی سالهای نود دارند. آنها ترجیع می دهند
تا آن بخش از تاریخ خود در میانۀ قرن بیستم را که با صلح و آزادی مشخص می
شود، باز یابند.
هنوزهم، فشار در هفته های آینده زیاد خواهد بود. بازندۀ انتخابات یقنناً
درستی نتایج را زیر سوال خواهد برد. همچو سوالی، بر برنامۀ جان کری فشار
تازه یی وارد خواهد کرد- برنامه یی که هدفش تامین جایگاه و قدرت برای
کاندیدایی که در جایگاه دوم قرار می گیرد بوده است و درست همین بخش برنامۀ
کری است که مبهم و نامکمل است.
مطابق زمان بندی قبلی، کرزی باید به تاریخ سوم اگست دفترش را ترک کند اما
چنان نمی نماید که تفتیش آراء تا آن وقت تمام شود. در رسانه های افغانستان
و در کوچه و بازار این کشور، احساسات میان پشتونها و غیر پشتونها و به
موازات شکستگی های دیگر تاریخی، گرم شده روان است. هنوزهم این کشور به گونۀ
ناراحتی آورنده یی در لبۀ پرتگاه معلوم می شود.
پرسشی که در برابر آنچه زمانی شورای نظار نامیده می شد، یا همان اتحاد
شمال، مطر ح می شود این است که اگر داکتر عبدالله در شمارش نهایی ببازد،
نفع بیشتر شان در کودتاست یا در سازش. پاسخ سازش است. اما در مقامات بالای
آنها کسانی هستند که طور دیگری استدلال می کنند.
در صورت کودتا، چنانچه عقاب های شمال می نگرند، با راه اندازی یک جنگ مکمل،
تاجیکهای پنجشیری و متحدین شان آزادی این را خواهند یافت که بیشتر روی جنگ
با طالبان تمرکز کنند- بدون این که با مزاحمتی از سوی هواخواهان طالبان
مانند کرزی و رفقایش روبرو باشند. از دست دادن میلیاردها دالر و تکنولوژی
پیشرفته یی که امریکا می دهد، شاید دردناک باشد اما سرانجام پول و اسلحۀ
هندی، ایرانی و روسی سرانجام بخشی از خلا را پر خواهد کرد. پنجشیری ها در
گذشته نیز درچنین موقعیتی بوده اند و آنها و متحدین تاجیک و هزارۀ شان
عمیقاً ایمان دارند که خواستهای سیاسی شان قانونی است. آنها حاضر نیستند که
به آسانی از آن خواستها در بدل همنوایی با ایالات متحده بگذرند. روشن نیست
که تا چه زمانی گنگرس و قصر سفید می توانند در هرصورتی وضع را به همین
منوال نگهدارند. ازینرو بسیاری از مردم افغانستان درین هراس اند که یک جنگ
داخلی پس از امریکا دیر یا زود خواهد آمد. برخی از عقابان پنجشیری با دزدی
شده خواندن رای مردم از همین حالا دعوای مستدلی برای برحق جلوه کردن در نظر
دنیا ترتیب خواهند داد.
چنین طرز فکری به گونۀ خطرناکی چشم فریب است اما نه به آن اندازه چشم فریب
که در قصر حامد کرزی و حلقات پشتونش وجود دارد- قصر و حلقاتی که تقلبات
انتخاباتی و بحران کنونی از آنجا ریشه می گیرد.
کرزی در ظاهر، به پرسشگران می گوید که ایالات متحده و ایران گروههای قومی
شمال را به نقص او و به صورت عموم به نقص پشتونها تقویه می کنند. شاید او
حتی به چنین چیزی باور هم داشته باشد. اما با در نظرداشت آنهمه غداری یی که
ایالات متحده از دست کرزی و متحدینش در یک دهۀ گذشته تحمل کرده است، همچو
باوری یک تیوری احمقانۀ توطئه است.
گزارشها می رساند که کرزی و غنی در دوران بحران اخیر نشان داده اند که اگر
توافقنامۀ جان کری را رد کنند و در برابر امریکا بایستند و با طالبان برای
جنگ در برابر اتحاد شمال متحد شوند، طالبان آنها را به حیث قهرمانان پشتون
استقبال خواهند کرد. اما تصور همگانی همین است که طالبان هردوی شان را به
صفت خاینین به اسلام از نخستین پایۀ برق خواهند آویخت. فرضیه چنان نیست که
کرزی یا غنی اینقدر معقول خواهند بود که همچو کار را بیازمایند. اگر جنگ
بیاید، غنیمت ترین معامله برای شان داشتن هلیکوپتری خواهد بود که در نخستین
ساعات به میدان هوایی ببردشان که از آنجا به خانه گگ مشترکی در ابوظبی
برسند.
تنها فرمانروای پسین افغانستان که در خواب و در آرامش مرد، ظاهر شاه است.
او در سال ۱۹۷۳ به تبعید رفت اما در سال ۲۰۰۲ به حیث "بابای ملت" و مهمان
حامد کرزی برگشت. پادشاه سالخوردۀ پیشین سالهای آخر عمرش را در بخش الحاقی
قصر ریاست جمهوری به صفت نماد قابل احترام ملی افغانستان سپری کرد. او در
سال ۲۰۰۷ بمرد و با مراسم پر جمعیتی به خاک سپرده شد.
حامد کرزی رهایشگاه بازنشتگی مستحکمی در نزدیکی کاخ ریاست جمهوری برای خودش
ساخته است. اگر توافقنامۀ جان کری کار کند، شاید کرزی در همین رهایشگاه
زندگی کرده و در آنجا بمیرد و به صفت یک مغز متفکر و سازنده برای احیای ملی
شناخته شود. اما اگر او و متحدینش و یا عبدالله و متحدینش در هفته های
آینده دچار محاسبۀ غلط شوند، آنها کشور شان را به گونۀ غمناکی به مسیر
ویرانی خواهند کشید.
http://www.newyorker.com/news/news-desk/dodging-a-coup-in-kabul-for-now
|