شفقنا افغانستان- با شروع جنگهای داخلی در افغانستان، پدیده مهاجرت مردم به کشورهای مختلف آغاز شده است.
مهاجرت به غرب برای شاعران و نویسندگان با مسایل مختلفی همراه بوده، ناهمخوانی فرهنگ شرقی و غربی، فضای متفاوت جامعه غربی، کمبود مخاطب و مسایل دیگر قطعا بر نوشتار و شعر شاعران مهاجر تاثیر می گذارد.
میرحسین مهدوی، نویسنده و فعال حقوق بشر مقیم کانادا، در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری شفقنا افغانستان به سوالات شفقنا پیرامون مهاجرت به غرب و تاثیراتش بر ادبیات معاصر پاسخ داده است که در زیر می خوانید :
شفقنا افغانستان- مهاجرت و آشنایی با ادبیات غرب برای شاعران و نویسندگان چه مزایا و چه معایبی دارد؟
میرحسین مهدوی : به نظر می رسد که مهاجرت به کشوری که زبان و فرهنگ کاملا متفاوتی با زبان و فرهنگ مادری ما دارد، به نوعی باید به معنی مهاجرت به جهان دیگر باشد، جهانی که بر اساس بیان متفاوت و درک متفاوتی از جهان بنا شده است.
مهاجرت به کشور دیگر صرفا عبور از مرزهای سیاسی نیست، عبور از مرزهای دیدن و شنیدن عادی و معمولی ماست، با این حساب پدیده ی آوارگی قطعا تاثیرات زیادی را بر کار و اندیشه ی شاعران و نویسندگان بر جای خواهد گذاشت.
از آن جایی که یگانه ابزار کار شاعر و نویسنده زبان اوست، مهاجرت به معنی خلع سلاح شدن این دو طایفه است، در نظر بگیرید که نقاشی مهاجرت کند، او هر جا که برود قلم و رنگش را می تواند با خودش ببرد و به همین دلیل اسباب و ابزار کارش همواره با اوست و مهاجرت محدودیتی در هنر او به حساب نمی آید.
اما شاعر کسی است که زبانش را پشت سرش می گذارد و به کشور دیگر می رود، این عبارت ممکن است کمی غیر عادی به نظر بیاید. چگونه ممکن است کسی زبان مادری اش را در کشور مادری اش بگذارد و بی زبان راهی کشور دیگر شود؟
اگر بخواهم آنرا به صورت فشرده جواب بدهم عرض می کنم که شاعری فارسی زبان در کشوری با زبان دیگر ( مثلا انگلیسی) شاعری است که از نظر زبانی خلع سلاح شده است. او احتمالا به زبان انگلیسی آنقدر تسلط ندارد که بتواند آنرا به عنوان ابزار کار زبانی تازه اش برگزیند. از سوی دیگر از بستر تغییر و تحول فرهنگی زبان فارسی نیز به کلی دور است.
مثل اینکه زبان فارسی در جای دیگری اتفاق می افتد و این آقا یا خانم شاعر در جای دیگری قرنطینه است، بنابراین می توان گفت که مزیت مهاجرت شاعر و نویسنده، آشنایی او با زبان و جهان تازه ای است که می تواند آموزنده و لذت بخش باشد اما از عیب هایش زیاد می توان سخن گفت، عمده ترین عیب آن اینست که او مجبور خواهد بود تا باقی مانده ی عمرش را در یک قرنطینه زبانی زندگی کند.
* آیا شعر تابع جغرافیاست؟ جغرافیای مکانی می تواند مضمون شعر را تحت تاثیر قرار دهد؟
مهدوی : سئوال دشواری است و پاسخ آن بستگی به این دارد که دقیقا منظور سوال کننده چیست، من سعی می کنم فهم خودم را از سئوال شما بیان کنم.
شعر از جهاتی تابع جعرافیاست و یکی از جهات عمده زبان است، البته زبان خود در دل مجموعه ی بزرگتر و مهم تری به نام فرهنگ نشسته است.
این فرهنگ است که سمت و سوی زبان و بیان ما را مشخص می کند، فرهنگ و زیر مجموعه ی آن یعنی زبان وابستگی تام به جعرافیا دارد و با تغییر آن عمیقا متاثر می شوند. همانگونه که جغرافیا و عوامل طبیعی ناشی از آن مثل سردی و گرمی هوا،باران و برف، خورشید و ابر و چیزهایی از این دوست در سمت و سو دادن زبان شعر درحوزه ی جغرافیایی زبان مادری تاثیر گذار است، می تواند زبان شعر مهاجر را نیز تحت تاثیر قرار بدهد.
البته این هم بستگی به این دارد که شاعر چقدر با زبان کشور میزبان خود آشنا شود و تا چه اندازه می تواند وارد فضای زبانی، تصویرها، ایماژها و استعاره های شعر آن کشور شود و تا چه اندازه بتواند عمق آنها را بشکافد.
به نظر می رسد به میزانی که یک شاعر بتواند عمیق تر و جدی تر وارد زبان کشور میزبان شود، به همان پیمانه هم ادبیات آن کشور می تواند با آن شاعر رابطه ی عمیق ترو جدی تری برقرار کند، در این صورت است که تاثیر جغرافیا و محیط پیرامون شاعر را به خوبی می توان در زبان او و بر زبان او مشاهد کرد.
* اکثر شاعرانی که به غرب مهاجرت کرده اند به سپید سرایی روی آورده اند و غالبا فضای اشعارشان بسوی نوعی ادبیات جدید روان است، آیا می توان متصور شد که مهاجرت به غرب شکل تازه ای از ادبیات را برای زبان فارسی دری به ارمغان آورده است؟
مهدوی : نه، گمان نمی کنم چنین باشد. به چند دلیل، دلیل اول این است که شعر سپید و سپیدسرایی شکل تازه ای از ادبیات نیست.
ما سالهاست که سپید سرایی را در حوزه ی جغرافیایی فارسی زبانان تجربه می کنیم، ثانیا آموخته ها و تجربه های شاعران غرب نشین آنچنان دیگرگونه و متفاوت نیستند که بتواند باعث ایجاد انقلابی در ساختار و شکل شعر فارسی شده و شکل تازه ای از شعر را عرضه کند، طبیعی است که دلایل متفاوتی باعث رویکرد شاعران مهاجر به سمت شعر سپید می شود و این رویکرد می تواند برای شعر سپید فارسی بسیارغنیمت هم باشد اما آنرا نمی توان شکل تازه ی شعر خواند.
* شعر شاعران مهاجر در غرب چقدر موثر از ادبیات معاصر غرب است؟ یا اصلا ادبیات غرب بر روی شعر شاعران مهاجر تاثیر گذاشته است؟
مهدوی : دشوار است که بتوان در این خصوص یک حکم عام صادر کرد، این مسئله کاملا بستگی به وضعیت فردی شاعران دارد.
میزان توانایی و دانایی شاعران از زبان کشور میزبان نکته ی کلیدی این مسئله است. به میزانی که یک شاعر با زبان و فرهنگ کشور میزان نزدیک تر باشد به همان پیمانه هم امکان دارد که از فضای زبانی، تکنیک ها و شگردهای زبانی رایج در آن وادی وحتی نحوه ی دید و نگرش در آن زبان تاثیر بپذیرد.
اما این تاثیر پذیری تنها وقتی میسر می شود که شاعر با زبان کشور میزبان آشنایی کامل داشته باشد. شعر عمیق ترین لایه ی یک زبان است. کسی که زبان را به درستی و دقت نداند نمی تواند وارد کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ شعر شود.
* آیا در غرب شعر فارسی زبانان مخاطب دارد؟
مهدوی : بله و این مخاطبان البته که به فارسی زبانان محدود می شود، در اکثر شهرهای بزرگ کشورهای غربی تعداد قابل ملاحظه ای از گویش گران زبان فارسی زندگی می کنند.
درست به همین دلیل همواره افرادی مشتاق خواندن و شنیدن شعر فارسی هستند. البته گاه این تعداد ممکن است بسیار کم باشد و این کاملا بستگی به این دارد که شما در کدام شهر اقدام به برگزاری شب شعر فارسی می کنید.
* یکی از مسایل مربوط به شاعر جامعه مخاطب است، شاعران مهاجر در غرب برای کدام مخاطب شعر می سرایند؟
مهدوی : مسئله ی مخاطب شعر یک مسئله ی بسیار مهم و در عین حال پیچیده است. اگر بخواهم به صورت خلاصه به این پرسش بپردازم باید عرض کنم که این یک مسئله ی تقریبا شخصی است، یعنی بستگی به خود شاعر دارد که چه کسانی را مخاطب خود قرار می دهد.
گاه مخاطب یک شاعر از یک شعرش تا شعر دیگرش فرق می کند و این کاملا طبیعی هم باید باشد، یعنی گاه مخاطب شعر شاعری، خودش است و زمانی نیز جامعه ی فارسی زبانی که بلافاصله در کنار او و در همسایگی او قرار دارد و البته زمانی نیز جامعه ی بزرگ فارسی زبانان.
به نظر می رسد که شما نگران مخاطب شعر فارسی در غرب هستید، به عبارت دیگر به نظر می رسد که شما به چیزی نزدیک به بحران مخاطب شعر فارسی در غرب باور دارید. البته این مسئله گاه تا سطح بحران هم پیش می رود. به ویژه اینکه اکثرا مخاطبان عادی آگاهی شان از شعر مربوط به چند دهه ی گذشته می شود و نتوانسته که آگاهی ادبی خود را مطابق تحولات و تغییرات زمانی تغییر بدهد.
این یکی از دشواری های شعر فارسی در غرب است، اکثر مخاطبان شما دارای درک و دانش ثابتی از شعرند. به همین دلیل امکان نو آوری در شعر با تکیه بر مخاطبان درجه یک ما یعنی فارسی زبانان ساکن اینجا کمتر میسر می شود، با همه ی این حرف من به چیزی به نام بحران مخاطب در شعر فارسی غرب نشینان باور ندارم.
*شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و تویتر چقدر می تواند در انتشار شعر شاعران موثر باشد؟ آیا فضای مجازی می تواند خلا مخاطب را در شاعر ارضا کند؟
مهدوی : به نظر من فضاهای مجازی کمک بزرگی به رشد و توسعه ی شعر در میان شاعران غرب نشین کرده است. این فضاهای مجازی کمک می کنند که حوزه ی مخاطبان مستقیم و درجه یک شعر فارسی از چهار دیواری محدود و گاه کم جمعیت شعرهایی مثل تورنتو و پاریس به وسعت همه ی دنیا گسترش بیابد.
من می دانم که شعر تازه ام را وقتی در فیسبوک می گذارم به همان سرعت و شوق که یک افغان یا ایرانی ساکن تورنتو می خواند ، یک فارسی زبان دیگر در چین نیز بخواند. این گستردگی فضا و توان دسترسی به مخاطب زیاد صد البته که تاثیر زیادی بر رشد و گسترش شعر خواهد داشت.
البته فضای مجازی عیب های خود را نیز دارد و شاعران هموطن باید متوجه این مسایل نیز باشند. مثلا پسند کردن های کیلویی و لایک زدن های همیشگی می تواند باعث گمراهی شاعر شود. یا به عنوان مثال پیام هایی که گاه به صورت نان قرض دادن های فیسبوکی فقط به تعریف و تمجید شاعر و شعرش می پردازد نیز می تواند در صورت گسترش، زیان هایی را به جریان بالنده ی شعر و ادبیات وارد کند.
* پدیده مهاجرت چه تاثیری بر شاعر(نه شعر) می گذارد؟
مهدوی : مهاجرت می تواند تاثیرات متفاوتی بر شاعران بگذارد، برای بعضی از شاعران باعث می شود که شاعر در جامعه ی جدید خود هضم شود و کم کم از فضای زبان مادری خود فاصله بگیرد و البته برای بعضی از شاعران باعث گسترده تر شدن افق دید و توسعه ی جهانی بینی و نیز افزایش دانش زبانی- فرهنگی می شود.
مثل بسیاری موارد دیگر باید گفت که این تاثیرات کاملا بستگی به این دارد که بر چه کسی وارد می شود. این شاعر است که می تواند یا حد اقل امکان آن را دارد که جهانش را گسترش بدهد و یا جهان و زبانش را کاملا نو کند و از زبان مادری و جهان پدری اش فاصله بگیرد.
انتهای پیام