یک پیام خوبت
فاصله ها را خط میکشد
و ترس گوارای دیدار
مرا فرا میگیرد
گفتار صبح و ورد شبم هست نام تو
آخر مرا کشیده به بن بست نام تو
قدسی ترین حکایت از آسمان عشق
یک داستان خوب وقشنگ است نام تو
عمریست درد و غم به دلم ریشه کرده اند
یعنی از آن دمی که زدل رست نام تو
من ذره ام مقابل خورشیدعشق تو
این ذره را به آیینه بنشست نام تو
حالا خیال مانده و عشق و غم غریب
بر دل از آن گهی که بپیوست نام تو
زیور نعیمی |