کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

حضرت وهریز

    

 
چه کسانی از بن‌بست افغانستان سود می‌‌برند؟

 

 

برای روشن کردن دلیل یک بحران می‌‌بایست دید وجود بحران به سود چه کسی است. هیچ چیزی در سیاست به‌صورت تصادفی اتفاق نمی‌‌افتد. هر پیشامدی، مدلول است که منطق آن پیشامد را توضیح می‌‌دهد. بحران اعتمادی که امروز در افغانستان در نتیجه شیوه برگزاری انتخابات و واکنش به آن پدید آمده است نیز بیرون از این قاعده نیست. بی‌ثباتی در افغانستان، طرفداران پیدا و پنهان خود را دارد و عصبانیتی که در دوسوی ماجرا می‌‌بینیم، تنها قله‌ی کوه یخی است؛ بدنه و ریشه‌ی اصلی آن هنوز از دید برخی پنهان مانده است. در این نوشته فشرده، تلاش بر این است تا ببینیم چه کسانی از بحران اعتماد و برهم خوردن وضع در افغانستان سود می‌‌برند و آنگاه است که ممکن بتوان در مورد راه‌حل‌ها صحبت کرد.
۱٫ امریکا- بنابر هر دلیلی که هست- اعلام کرده تا پایان ۲۰۱۶ از افغانستان بیرون می‌‌شود. وضع امروز افغانستان با ماموریت اعلان‌شده‌ی امریکا در پاییز ۲۰۰۱ آن چنان تفاوت دارد که نیازی به نمونه آوردن نیست. نه دنیا امن‌تر شد و نه «آزادی بی‌پایان» در افغانستان به نتیجه‌ای رسید و نه افغانستان از لانه‌ی تروریسم به یک کشور امن و باثبات تبدیل شد و نه مردم افغانستان به صلح، امنیت، توسعه و رفاه رسیدند. سخنرانی‌های رییس‌جمهور بوش در آغاز ماموریت جهانی مطابق قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بر همین موارد تاکید داشتند. وقتی امریکا از ماموریت ناکامی‌ بیرون می‌‌شود، منطقی‌ترین برخورد برای آن کشور، خریدن آبروست و چه دلیلی بهتر از این که «افغانستان سویس نیست و نمی‌‌توان در آن‌جا دموکراسی ساخت»؟ چه توجیهی بهتر از این که مردم افغانستان لیاقت دموکراسی را ندارند و برخورد حامد کرزی را با موافقت‌نامه‌ی استراتژیک امنیتی نمونه بیاورند که افغان‌ها خودشان همکاری با امریکا را نخواستند. حمایت افغانستان از موضع روسیه در کریمه، حمایت از پیروزی بشار اسد در انتخابات سوریه، موضع‌گیری نزدیک به موضع چین در مسایل مربوط به کوریای شمالی و کوریای جنوبی در بحران غرق شدن کشتی پس از برخورد موشک کوریای شمالی و ده‌ها نمونه‌ی دیگر در عرصه ملی و بین‌المللی نمونه‌هایی‌اند از این بی‌میلی افغانستان به همکاری با امریکا. پذیرفتنی می‌‌نماید که ایالات متحده امریکا علاقه‌مند باشد، افغانستان پس از خروج آن کشور «بی‌لیاقتی» خود را پیش روی تمام دنیا به نمایش بگذارد و این توجیهی باشد برای ناکامی‌‌های خود آن کشور در انجام ماموریتی که به مردم امریکا، به دنیا و مردم افغانستان وعده سپرده بود. همین وضعیت را افغانستان در اوایل دهه ۹۰ داشت. روس‌ها نیز علاقه‌مند دوام ثبات در افغانستان نبودند. ثبات و شکوفایی و پیروزی افغانستان چیزی بیشتر از خار چشم برای مسکو نمی‌‌توانست باشد. بنابراین، طبیعی است که امریکا بخواهد با به نمایش گذاشتن بی‌لیاقتی افغان‌ها در دولت‌سازی، توجیهی برای ناکامی‌ خود در برابر ذهنیت عامه امریکا و دنیا بیابد و علاقه‌مند برهم خوردن ثبات در افغانستان باشد؛
۲٫ تردیدبرانگیز است که مسکو از کامیابی‌های ماموریت واشنگتن در افغانستان شادمان نباشد. روسیه بدون این‌که در برهم زدن ثبات افغانستان و ناکامی‌ ماموریت امریکا سرمایه‌گذاری کرده باشد، در این دهه فرصتی به‌دست آورده است تا انتقام شکست پروژه دهه ۸۰ خود را در افغانستان از امریکا بگیرد. قرار معلوم امریکا در شکست آن پروژه، سرمایه‌گذاری هنگفتی کرده بود و این سرمایه‌گذاری‌اش در وجود سازمان‌های تروریستی مانند القاعده، طالبان و تندروان در سراسر دنیا تا امروز هم «حاصل» می‌‌دهد. روسیه از قطع‌نامه شورای امنیت مبنی بر مداخله نظامی‌ به افغانستان علیه طالبان حمایت کرد، اجازه داد پایگاه‌های هوایی امریکا در کشورهای آسیای مرکزی ایجاد شود؛ اجازه داد از خاک روسیه برای امور لوژستیکی استفاده شود و قرار معلوم، اطلاعات استخباراتی‌اش را در مورد قرارگاه‌های طالبان- ازجمله قرارگاه‌های نهضت اسلامی‌ ازبکستان، چچن‌ها و… در افغانستان- در اختیار امریکا قرار داد. با وجود این‌همه، با وجود کسب امتنان امریکا از خود، شاهد شکست حریف در همان می‌دانی است که بیست‌وپنج سال پیش خود شکست را پذیرفته بود. بنابرین، به‌نظر نمی‌‌رسد مسکو بی‌علاقه به ناکام ماندن ماموریت حریفی باشد که مفتضحانه از افغانستان بیرون می‌‌شود به‌ویژه که مسکو برای این شکست حریف، هیچ‌گونه سرمایه‌گذاری نکرده است؛
۳٫ ایران که ده‌سال پیش در محاصره کامل از طرف امریکا قرار داشت، پس از خروج امریکا نفس راحت‌تر می‌‌کشد. هرچند حضور امریکا در افغانستان، آن‌طور که در آغاز تلقی می‌‌شد، برای مردم ایران تشویق‌کننده نبود تا با خیزش مردمی‌، نظیر آن‌چه در کشورهای عربی اتفاق افتاد، نظام جمهوری اسلامی‌ را سرنگون کنند. اما ایران ده‌سال پیش در محاصره واقعی قرار گرفته بود. عراق توسط امریکا اشغال شده بود، ترکیه عضو ناتو و هنوز به‌دست حزب اسلام‌گرا نیفتاده بود، آذربایجان با داشتن سفارت اسراییل در خاک خود، به وضوح دوست ایران نبود، ترکمنستان بی‌طرف هم با نوع نظام سیکولارش دوست ایران تلقی نمی‌‌شد، امریکایی‌ها حضور نظامی‌ در افغانستان داشتند و در کشورهای عربی خلیج فارس پایگاه‌های نظامی‌ امریکا از مدت‌ها پیش وجود داشت و بنابر جنگ در افغانستان و عراق، حضور در خلیج فارس و اقیانوس هند پررنگ‌تر هم شده بود. ایران به‌دلیل ماهیت مناسباتی که با امریکا دارد، طبیعی است که شکست امریکا را در افغانستان و برهم خوردن ثبات و درگرفتن جنگ داخلی دیگر را به تمام دنیا به‌عنوان نمونه‌ای از مداخله‌های «جنایتکارانه و غیرمسوولانه» امریکا قلمداد کند و با ذهنیت عامه دنیا برای کسب اعتبار خود بازی کند؛ این کشور بر خلاف روسیه، در تمام عرصه‌های افغانستان برای جلب طرفدار سرمایه‌گذاری کرده است. از دفتر رییس‌جمهور تا دورافتاده‌ترین روستاهای افغانستان که کمیته امداد خمینی موقعیت دارد، می‌‌توان این سرمایه‌گذاری را دید. آن‌جا هم که حضور فزیکی نهادهای طرفدار ایران نیست، رسانه‌های طرفدار آن کشور حاضراند.
۴٫ بیشترین سود ناشی از بی‌ثباتی افغانستان به حساب پاکستان سرازیر می‌‌شود. این کشور به چیزی کم‌تر از رژیم مزدور در کابل قانع نیست. افغانستان را اگر از پشت عینک‌های منافع ملی تعریف شده توسط آی‌اس‌آی نگاه کنیم، دو انتخاب بیشتر ندارد: رژیم مزدور به اسلام‌آباد تا افغانستان پاسخگوی نیاز عمق استراتژیک در رویارویی احتمالی با هند باشد و یا چنان به اضمحلال و زبونی برسد که مانند دهه هشتاد و نود، رهبران سیاسی افغانستان توسط افسران دون‌پایه آی‌اس‌آی مدیریت شوند و آتش جنگ داخلی از گوشه و کنار آن زبانه بکشد و مردم به اندازه‌ای خسته شوند که هجوم لشکر عصر سنگی مانند طالبان را نیز به‌عنوان نجات تلقی کنند؛ اسلام‌آباد در تمام سطوح اداری و نظامی‌ افغانستان فعال است و سرمایه‌گذاری هنگفتی کرده است و در دفاع از «منافع ملی» خود در افغانستان قدرتمندانه عمل می‌‌کند؛ گذشته از طالبان که با پول کشورهای عربی و مواد مخدر برای منافع پاکستان علیه افغانستان می‌‌جنگند، در تمام اداره‌های افغانستان طرفداران سرسپرده‌ی پاکستان حاضراند و برای خروج امریکایی‌ها لحظه‌شماری می‌‌کنند؛
۵٫ مهره کوچک‌تر ولی عامل خیلی تاثیرگذار که از بی‌ثباتی افغانستان سود می‌‌برد، حامد کرزی، رییس‌جمهور کنونی است. حامد کرزی دو هدف را برای خود تعریف کرده است: یا نوعی تضمین بقا –که ظاهرا در وجود یکی از کاندیداها آن را می‌‌بیند ولی این‌جا نیز علاقه‌مند نیست هیچ یک از این دو نامزد با قدرت وارد صحنه شود بلکه طرح را طوری ریخته است که هر کدام با سپاسگزاری از کرزی به کرسی ریاست‌جمهوری تکیه بزند- و یا آشفته ساختن وضع به نحوی که مردم افغانستان سیزده سال حکومت او را با حسرت به یاد بیاورند. اتفاقی که با سقوط داکتر نجیب‌الله و پس از پیروزی مجاهدان و ناکامی‌ آرزوها و هدر رفتن قربانی‌های ملت افتاد. حامد کرزی می‌‌توانست، به‌عنوان یک رهبر مدبر که انتقال مسالمت‌آمیز قدرت از او و به شیوه دموکراتیک در افغانستان آغاز می‌‌شود، به مثبت‌ترین چهره‌ی سیاسی افغانستان تبدیل گردد ولی ظاهرا او ترجیح داده است به دست‌آوردهای کوچک‌تری قناعت کند کما این‌که فرصت‌های دیگر را که می‌‌توانست از او شخصیتی مانند نلسن ماندلا و گاندی بسازند، در طول این سیزده سال از دست داد.
۶٫ کارنامه چین در صحنه بین‌المللی روشن است. برای این کشور نه نوع نظام کشورهای دیگر اهمیت دارد و نه ثبات و بی‌ثباتی آن کشورها. آن‌چه مهم است، دسترسی این کشور به معادن جهان سوم است و این دسترسی را حتا در بی‌ثباتی این کشورها نیز حفظ کرده است. بنابراین، دلیل بزرگی ندارد تا چنان علاقه‌مند ثبات در افغانستان باشد که حاضر باشد برای تامین ثبات سرمایه‌گذاری کند؛
۷٫ افغانستان در محاصره کشورهایی است که تغییر نظام در هیچ کدام (به استثنای پاکستان که در آن‌هم پاکستانی‌ها انتخابی جز یک قبیله زمین‌دار– بهوتو- و یک گروه کارخانه‌دار- نوازشریف- ندارند) به‌صورت مسالمت‌آمیز صورت نمی‌‌گیرد. در ازبکستان و ترکمنستان دو رییس‌جمهور مادام‌العمر داریم و در تاجیکستان انتخاباتی برگزار می‌‌شود که تعجب برنمی‌‌انگیزد اگر رقیبان امام علی رحمان نیز به همین رییس‌جمهور رای دهند. هیچ یک از همسایه‌های افغانستان علاقه‌مند این نیست که انتقال قدرت در کشور بحران‌زده‌ی ما از طریق مسالمت‌آمیز و با اراده‌ی مردم صورت گیرد. این می‌‌تواند انگیزه‌ی تغییرخواهی و پدید آمدن نهضت‌های دگرگونی خواه در آن کشورها شود و چنین خطری برای هیچ یک از رهبران همسایه خواستنی نیست.
۸٫ نیازی هست در مورد بی‌علاقگی طالبان در تداوم ثبات در کشور گپ بزنیم؟
۹٫ گروه‌های فساد دخیل در مواد مخدر و در میان مدت در استخراج معادن نیز بی‌علاقه به بی‌ثباتی و بی‌بازپرسی نیستند. تجربه جهانی نشان داده است که کشورهای «خیلی متعهد به حقوق بشر» و «کرامت انسانی» نیز بدشان نمی‌‌آید از معادن خون آلود کنگو و… مواد مورد نیازشان را استخراج کنند و شاهدان «بی‌قصور» جنگ‌های داخلی باشند که ماشین اقتصاد همین کشورها را به گردش می‌‌آورد.
به رغم دیدگاه‌های غالب در حلقات «علمی‌- سیاسی» ناظر در دنیا، مردم افغانستان در هر دو دور انتخابات ریاست‌جمهوری ثابت کردند که شایستگی و اهلیت اعمال قدرت را از طریق رای خود دارند. نه صغیراند و نه نیازمند دلسوزی‌های متفرعنانه‌ی کسی. مسوولیت بزرگی را تاریخ بر عهده دو تیم شرکت‌کننده در انتخابات گذاشته است. در وضعیتی که بی‌ثباتی افغانستان این همه طرفدار نیرومند دارد، آیا این دو گروه می‌‌توانند به نام مردم و ملت بزرگواری که– ناتوانی‌های هر دو تیم را به خوبی می‌‌شناسند- خطر کرده‌اند و قربانی داده‌اند، مصلحت بزرگ ملی را درک کنند و از وسوسه‌ی به‌دست آوردن منافع کوچک مقطعی بگذرند؟ با ملت‌شان می‌‌مانند که نیازمند صلح است و یا با پافشاری بر تقلب و واکنش‌های احساساتی علیه تقلب، آب به آسیاب دشمن می‌‌ریزند؟
پاسخ این پرسش را به‌زودی خواهیم داشت.

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۱۹                             سال دهم                             سرطان            ۱۳۹۳  خورشیدی              اول جولای  ۲۰۱۴