شب بی تو شروع نمیشود
جغرافیای آغوش تو
امشب
نزدیکتر از نگاه خداست در پیراهنم
با یک بوسه بنوش
من را و شب را
دستانت حیران میشوند در بی مرزی گریبانم
اگر قدم برداری
خواب خانه را
خدا را به حال خودش بگذار
هر چند می دانم، همیشه لبریز از ترانه های عریان من است
قافله سرد سیاهی را میراند
از قبیله نهایت هستی ما
شب بی تو شروع نمیشود
نگاه کن مهتاب خیانت نکند
که بسترم پُر از طراوت لب تست
و اتاقم عطر "دوستت دارم"
پنجره را ببند
تا هیچ ستارهی نبیند گنهکاری اتاق را
اگر خدا نامحرمانه میبیند
این دو آغوش لُخت ذوقزده را
چشم های نحسش را به "هیچ" میانگاریم
شب بی تو شروع نمیشود
بیا و بشکن
سکوت بسترم را...
|