کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

همایون باختریانی

    

 

مانی، پیامبر  نقاش

 

 

 

  

http://molana.fileup.ir/d/2163263

( ۲۱۶ م – مقتول۲۷۶ م)

 

بیامد یکــی مرد گویا ز چین                 که چون او مصور نبیند زمین

بران چرپ دستی رسیده بکام                   یکی پر منش مرد مانی بنـام

بصورت گری گفت پیغمبـــرم                  ز دین آوران جهـــان بهترم

                                                             «فردوسی»

رهنوردیکه بار غم جهانیان را بدوش کشید و از لذاذ جهان احتراز کرد، با پای لَنگ از  تورفان چین  تا بلاد تیسفون بابل و مملکت هندوستان در تردد بود و ره در مینوشت که رهتوشۀ برای تیره روزان بیابد؛ نگار گریکه شهباز تخیلش به قعر آسمانها و فراتر از چکاد کوه های سوالک و پاروپامیزاس  به پرواز بود، عیسی گونه  تنگنا های مهلکه را سر میزد  و بودا وار برجایی معتکف  میشد تا نگاره های نگارین  برای عوام الناس  بنگارد، صحف برای بیچاره شدگان بنویسد؛ مگر که روندگان  راه اجبار  را از رفتن به بیراهه اهرمن ساخته باز دارد؛ اما اهرمن پلشت  مترصد اعمال او در همه جا بود، چه در سمچ های بامیان و چه در مغاره های ختا و چه در بُز رَو های پامیر. پایان کار، تاریکی بر روشنی چیره شد. پوست از تن این مرد  به منش برکندند، آنرا از کاه آکندند و برای عبرت  راهپویان سرزمین نور، به دروازه­ی شهر بیاویختند. 

http://www.crystalinks.com/manichaeism.jpg

     تحقیق در مورد مانی در دو بستر صورت گرفته است: یکی در آثار و متون باستانی؛ مانند   آثار ابوریحان بیرونی و الفهرست ابن الندیم. فراتر ازین مورخان و شرق شناسان چیزی دیگر در مورد مانی و فلسفۀ او نمیدانستد؛ حتی بعضی ها او را شخصیت افسانوی میپنداشتند.

در سال ۱۹۰۲ – ۱۹۰۳م. بود که برای بار نخستین  چند تن از  مستشرقان و محققان بر حسب تصادف دلایلی به دست آوردند  مبنی بر اینکه در ترکستان چین خرابه های وجود دارد که دران آثار مانی مشهود است. در سال ۱۹۱۴ عدۀ از مستشرقان در صدد کشف حقیقت برامدند و به محلی که سابقاً شهر باستانی تورفان درانجا بود رفتند و به کاوش پرداختند. ( تورفان یکی از شهر های ترکان اویغور است که در شمال شرقی ترکستان شرقی حالیه موقعیت دارد.)  نتیجه بدست آمده مافوق تصور آنان بود. با آنچه از خرابه های تورفان بدست آمد، وجود مانی و آئین مانویت اثبات شد.

در سال ۱۹۶۹م در مصر شمالی یک دست‌نوشته خطّی کهن یونانی متعلق به ۴۰۰ پس از میلاد پیدا شد و امروزه «نسخه مانی کلن» نامیده می‌شود چرا که در دانشگاه کلن نگهداری می‌شود. این نوشته، بازگویی زندگانی مانی و نموی روحانی به همراه آگاهی‌هایی دربارۀ آموزه‌های دینی مانی و دربرگیرنده بخش‌هایی از انجیل زندۀ او و نامۀ او به ادسا است. (ادسا، نام یکی از شهر های قدیمی و پر ثروتی بود در بین  النهرین شمالی).

با وجود دلایل فوق الذکر با آنهم  او شخصیت است که به علت از بین رفتن بخش بزرگ آثارش در ابهام باقی مانده است. دانستن حقایق در مورد مانی کاریست نهایت دشوار.  به نظر نگارنده اگر قرار باشد اولی ترین منبع را در مورد هویت و ماهیت  هنر و فرجام کار مانی  انتخاب کنیم همانا شاهنامۀ فردوسی خواهد بود که هر دو - مانی و فردوسی - دارای خاستگاه مشترک و فرهنگ مشترک بوده اند.  

مانی   Mànî  دو نام داشت، کورپکو و مانی. بعضی ها معتقد اند که کورپکو اسم و لقبش مانی بوده است و پدرش فاتک نام داشت، اسم مادر مانی «نوشیت» و بقولی «مریم »مارمویم، اوتاخیم و میس بود.(نامهای یهودی- مسیحی).

مانی در ۱۴ اپریل سال ۲۱۶م وبه روایت دیگر در سال ۲۱۷م. در بین النهرین در ناحیه­ی مردینو  متولد شد. بنا بر روایات، وی از نجبای همدان بود و مادرش از خاندان شاهان اشکانی بوده است. مانی درست در زمان انقراض دولت کوشانی و شگوفائی دولت ساسانی فارس(۲۲۰م) پا به عرصه­ی زندگانی گذاشته است؛ یعنی زمانیکه سلسلۀ کوشانیان( حاکم بر سرزمین افغانستان آنوقت) سلطنت نو ظهور  فارس را به رسمیت شناخت.  « واسودوا» پادشاه متأخر کوشانی (۱۸۲ – ۲۲۰م) در هند از بین رفت و جای آنرا امارت های محلی کوچک در شمال و جنوب هندوکش گرفت که قوی ترین آنها دولت کابلستان بود. 

 قابل یاد آوریست که  مقتدر ترین پادشاهان کوشانی افغانستان آنوقت ( کوشانیان بزرگ) است که بین ۱۲۰ و ۱۶۰ میلادی سلطنت کرده اند.  کانیشکا در شمال مغرب کشور، دولت اشکانی را مغلوب کرد و در شمال مشرق ترکستان چینی (کاشغر یارکند و ختن) را فتح نموده بود. کوشانی ها به عقیده اغلب دانشمندان از نژاد آریایی بودند، تعدد عقاید در زمان کوشانیان  مانند مانند دور سابق یعنی عهد یونانو باختری محترم، و طریقه های زردشتی، بودایی و برهمنی مساویانه تحت حمایت دولت قرار داشت.  در سکه های که از کنشکا و هوشیکا در دست است، تصویر بیشتر از بیست خداوند، الهه؛ چون میترا، ماه فروخش، شیوا، بودا، رعد، و دیگران نقش گردیده است.   کانیشکا بودائی بود قبل ازو کدفیزس ها عقیده شیوائی داشتند. زبان کوشانی ها ختنی خوانده میشد، غیر از زبان «تخاری» بود؛ اما بعضی ها معتقد اند که اوشان از اقوام تخار بودند. 

 خواستگاه کوشانیان دشت تاریم (در غرب چین) بود راه ترانزیت چین، هند و فارس یعنی راه ابریشم در دست افغانستان آنوقت بود. قرار معلوم دولت ساسانی مانند دولت کوشانی  دیدگاه وسیع در مورد ادیان نداشت و  از نو آوری هراس داشتند؛  چنانکه خواهیم دید با مانی به شکل بیرحمانه برخورد کرد و حدود دو قرن بعد از مانی قباد شاه ساسانی، مزدک را با پیروانش به شکل ظالمانه با خدعه از بین برد. (آیین مزدک بمنزلۀ اصلاحی دردین مانی بود).

نظر به روایت شهنامۀ فردوسی، مانی چینی بود و از چین نزد شاپور آمده و بار خواسته است.  کتاب معروف مانی «ارژ نگ» نیز در افغانستان آنروز نگاشته شده  است؛ روی این دلیل گفته میتوانیم که مانی در افغانستان آنروز زندگی داشته است. اگر فردوسی او را از دید امپراطور فارس چینی خواند دلیلش زبان ختایی مانی بوده که کوشانیان با آن صحبت میکرده اند، چنانکه در بالا ذکر شد، کوشانیان خود چینی و از خاستگاه اولیه­ی آریاییان یعنی دشت تاریم   - غرب چین- برخاسته اند.   

در بیان الادیان ذکر است که: نسخۀ مصور ارژنگ مانی در خزانۀ غزنین بود و این کتاب تا مدت پنج قرن بعد از قبول اسلام در غزنه نگهداری شده بود.

  در غرب افغانستان امروز در ۲۲۴ م. (زمانیکه مانی هشت یا نه سال داشت.)دولت پارتی توسط اردشیر ساسانی منقرض شد، دولت روم در همین قرن از شاهپور ساسانی مغلوب و دولت مقتدری بوجود آمد.  مانی نزد شاپور که بزرگترین مرکز قدرت را در فارس  ایجاد نموده  بود رفته و در روز تاجپوشی او یعنی در ۲۰ مارچ ۲۴۲ میلادی که دران زمان مانی ۲۶ سال داشت آیین خود را اعلام میکند. 

زچین نزد شاپور شد بار خواست                  به پیغمبری شاه را یــار خواست

سخن گفت مـــرد گشـاده زبـان                     جهاندار شـــد زانسخن بد گمـان

سرش تیز شد موبدان را بخوانـد                   زمانــی فــراوان سخنهـا برانــد

کزیــن مرد چینیّ چیـره زبـــان                     فتادستــم از دیـن او در گمـــان

فردوسی

به نقل از روایان، مانی یک مدت در بین النهرین  به تبلیغ و ترویج دین خود پرداخت بعد به وسیلۀ فیروز برادر شاهپور ساسانی که دین وی را پذیرفته بود به پادشاه (شاپور) معرفی شد و یکی از کتابهای خود را بنام «شاپورگان» به او تقدیم داشت. شاپور اول نخست با مانی به مهربانی رفتار کرده و او و پیروانش را در مذهب خود آزاد گذاشت. ولی بعد طرف بی میلی پادشاه قرار گرفت و او را از ایران تبعید کرد. مانی در ایام آوارگی کشور های هند و تبت و چین را سیاحت کرد و در همانجا با فلسفۀ بودیسم آشنا شد. او پس از مرگ شاپور در سال ۲۷۲ م . به ایران باز گشت. هرمز جانشین شاپور ورودش را گرامی داشت و او اجازه یافت که تعالیم دین خود را آزادانه منتشر سازد. مانی در ابتدا به مسیحان بین النهرین به تبلیغ دین خود پرداخت و در زمان کم پیروان زیادی یافت. اندکی بعد از هرمز، بهرام اول مانی را دستگیر کرده در ابتدا او را با موبد موبدان (قاضی القضات یا شخص صاحب مقام عالی مذهبی در دین زردشتی)  به مقابله وادار مینمایند و شکی نیست که او را مجاب و محکوم کردند. مانی در استدلال شکست میخورد که همان باعث اعدام او میگردد.  همچنان میگویند که موبد به مانی  گفت: « سرب گداخته بیاورند و روی شکم من و تو هر دو بریزند، هر کدام آسیب ندیدیم، حق با اوست.» مانی پاسخ داد: این فعل ناشی از ظلمت است و نیز گویند قبل از کشتن مانی، بهرام با مانی به مباحثه پرداخت و چون مانی اظهار داشت «نجات انسان در این است که روحش از کالبد خاکی آزاد گردد» بهرام گفت: « حالا که مرگ تو بهتر از زندگانی است، ما به قول تو کار خواهیم کرد و روح ترا از شر تن نجات خواهیم داد.» . بهرام فرمان داد تا او  را به زندان افگندند و بدو گفت: « بامداد ترا طوری میکشم که هیچ کس را بیش از تو بدانسان نکشته باشند.» بعضی از راویان چنین روایت کرده اند که : « آنشب تا صبح پوست از تن او برکندند تا جان سپرد».  پوستش را از کاه پر کرده به دروازه­ی شهر جندی شاپور آویختند. شهنامۀ فردوسی روایت اخیر را تائید میکند.

 

چو آشوب گیتی سراسر بدوست         بباید کشیدن سراپاش پوست

همان چرمش آگنده باید به کاه           بدان تا نجوید کس این پایگاه

بیاویختـــن از در شــارســــان            دگـــر پیش دیوار بیمار سان

 شهنامه در مورد مناظره مانی با موبد اشاره ای نموده است:

بدو گفت کای مرد صورت پرست         به یزدان چرا آختی چیـــره دست

گرین صورت کــرده جنبان کنـی           سزد گر ز جنبنده بـــرهان کنــی

بـــدانی که برهـان نباشد بـکــار          ندارد کســـی ایــن سخن استــوار

  سال وفات مانی ۲۷۶ و یا ۲۷۷م. است، او در زمانی که کشته شد شصت سال داشت. 

 

 

                                         چهرۀ بهرام یکم که حکم قتل مانی را داد.                             

  باور برانست که مانی پیامبر برای مدت زمانی در بامیان  زندگی کرده و به آموزش پراخته‌است.  

مانی شش کتاب نوشته و منشور های زیادی به اصحاب و پیروان خود و شاید دیگران هم فرستاده باشد که اسامی عدۀ از آنها در ضمن فهرست ۷۶ رسالۀ مانی و اصحاب او در کتاب فهرست ابن الندیم بما رسیده است. پنج کتاب را به زبان آرامی شرقی( که مانی در سرزمین آنان بزرگ شده بود) نوشته. 

 از میان کتابهای مانی از همه معروفتر،کتاب نقش ها یا صحف انگلیون(ارژنگ) و کتاب «شاپورگان» است کتاب شاپورگان به زبان پهلوی نوشته شده است که دران نفس رهائی یافته و نفس درآمیخته با اهریمنان و آلوده با کژی را توضیح میدهد و کتب دیگری که مانی نوشته ازین قرار است: «گنجینه ی زندگی» «پراگماتیا» حاوی جامع کتاب اعمال. «دوازده انجیل»انجیل زنده یا جاویدان که هر انجیل را به حرفی از حروف تهجی نامیده و نماز را بیان نموده و آنچه که باید در خلاص روح به عمل آید. ،«کتاب رازها» «کتاب دیوها»  و بسیار رسالات و کتب دیگر ؛ البته بعد ها پیروان او کتابهای مانند کفالایا(فصول) و مواعظ و نیایشها را به او نسبت داده اند که از آن او نیست. مانی مخترع یکنوع خط نیز است.

مانی از یک پا ناقص و لنگ بود. او بنا بر عقیدۀ که داشت تا آخر عمر ازدواج نکرد و طفلی بدنیا نیاورد.

 مانی در کودکی آئین مغتسله گرفته بعد چون از ادیان زردشتی و مسیحی و آئینهای گنوستی مخصوصاً مسلک ابن دیصان و مرقیون مطلع گشت، منکر مذهب مغتسله گردید. مانی چند بار مکاشفاتی یافت و فرشته ای اسرار جهان را به او  عرضه کرد؛ پس در سن بیست و چهارده سالگی به دعوت پرداخت و خود را «فارقلیط» که مسیح ظهور او را خبر داده بود معرفی کرد.

 مانی مانند زردشت به فدیه و قربانی و تشریفات مذهبی اعتنائی نداشت و چون خود هنر مند بود و مخصوصاً به موسیقی علاقه ای خاص داشت لذا پیروان خود را به ترویج هنر تشویق کرد. ناگفته نماند که او طبیب حاذق نیز بوده است.

فلسفۀ مانی که مبنای آن ثنویت است، دو ریشه و سه لحظه دارد. دو ریشه و یا دو اصل عبارتند از اصل نور و اصل ظلمت. سه «لحظه» عبارتند از گذشته و حال و آینده. نور و ظلمت دو اصل و دو وجود کاملاً مجزا از همدیگر هستند و در آغاز، اینها از هم کاملاً جدا بودند؛ ولی معلوم نیست چه اتفاقی افتاد که ظلمت در قلمرو نور تجاوز کرد و مقداری ازانرا  فرو بلعید؛ ولی خوشبختانه از تجاوزات ظلمت جلو گیری شد و انتظار میرود در آینده نور مجدداً از ظلمت جدا شود. هر وقت این واقعه رخداد حیات بشر از روی زمین پایان خواهد یافت.

 ماني مي گفت: دلبستگي مطلق به ماديات و پيروي از نفس اماره است كه بشر را به دروغگويي، ارتكاب جنايت و انواع بدي كردن وادار مي كند. وي تاكيد داشت كه ماديات انسان را اسير و برده نفس خود مي كند و خود خواهي و جاه طلبي فردي را به وجود مي آورد. طبق آموزش هاي ماني «ماديت» نبايد وارد وجود (ذهن) انسان شود و تاكيد داشت كه براي جلوگيري از ورود ماديات به وجود انسان بايد به آموزش و پرورش كودك توجه شود تا «انسان» غير مادي پرورش يابد. بنابراين، بي جهت نيست كه ماني  را يكي از پدران «آموزش و پرورش» مي دانند، و او بود كه فراهم آوردن وسايل آموزش و پرورش درست (داراي هدف) كودكان و نوجوانان را مهمترين تكليف مديريت يك جامعه (دولت) قرار داد.

     ماني در زندگي شخصي با خوردن گوشت و خوراكيهايي كه از مواد غير خالص تهيه مي شدند موافقت چندان نداشت و انسان را ذاتا گوشتخوار نمي دانست. او داشتن برده، کنیز و غلام را رد میکند و آشتی و مهربانی، خوش اخلاقی، و پاکدامنی و صدقه به محرومان را میستاید. خود آگاهی و خرد ورزی از مهمترین ویژگیهای آئین مانوی است.

مانی به تناسخ عقیده داشت چنانکه میگفت نیکان به جهان روشنایی میرود و به عالم خاکی بر نمیگردد، ولی گنهکاران محنتهای زندگی را از سر میگیرند تا از آلایش پاک شوند و اما آنهائیکه یکباره اهریمنی هستند در دوزخ سرنگون میگردند. او مانند مسیح حواریونی داشت.  

 طوریکه در فوق دیدیم آئین مانوی در حقیقت اقتباسی است از عقاید قدیمی بابل، مسیحت، مذهب بودا و مذهب زرتشت؛ ولی استخوان بندی اش مخصوص خود مانی است و چون مانی نقاش بود و قدرت تخیل و تجسم عجیب داشت؛ دستگاه فلسفی او مشحون از خیالات عجیب و غریب به مانند خیالبافی های نقاشان سوریالیزم امروزی یعنی پیچیده و تو در تو است. او به شریعت موسی به شدت حمله میکرد و آنرا باور نداشت. مانی خود را ناجی و حواری عیسی مسیح معرفی می‌کرد.

آئین مانوی از چین تا اروپا هر جا که رفت رنگ آن محیط را گرفت، در هندوستان تورانشاه را به آئین خود دراورد  و پیروان او در هندوستان و نواحی سغد و ترکستان چینی به سامسارا(تناسخ) و نیروانا اعتقاد دارند و در جوامع مسیحی به غسل تعمیدو ظهور مسیح.

اگرچه دین مقدس اسلام در حدود چهارصد و اندی سال بعد از دین مانوی جهت رهایی بشریت فرستاده شده؛ اما در بسیاری موارد با دین مانوی نظر مشترک دارند.

   قران  شریف  در مورد مسیح میفرماید: « و قولهم انا قتلنا المسیح عیسی بن مریم رسول الله و قتلو و صلبوه و لکن شبه لهم وان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه مالهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه یقیناً بل رفعه الله الیه و کان الله عزیزاً حکیماً.»؛

  مانی مانند دین مقدس اسلام  معتقد بود که مسیح واقعی جلوه ای از جلوه های جهان نور بوده است و هیچ ارتباط به آن مسیحیکه در اورشلیم مصلوب گردید نداشته این مسیح به صورت انسان بر آدم ظاهر شد تا او را ازخواب غفلت بیدار کند.

این چند چیز  به پیروان مانی فرض بود. بجا آوردن چهار یا هفت نماز و ترک پرستش اصنام، ترک دروغ، ترک بخل وطمع، ترک آدمکشی، ترک زنا، ترک دزدی، ترک آموزش سحر و کلیه فنون خدعه، ترک تزویر و شک در دین و ترک سستی  در کار و زندگی، هفت روز روزه گرفتن در هر ماه.

نماز در آئین های  توحیدی خاص اسلام است و در آئین مانوی نیز مانند دین مقدس اسلام با کلیه اجزای آن( وضو، نیت، قنوة، رکوع وسجود) قبول شده بود. و حتی اگر آب برای وضو پیدا نشود میتوانستند به خاک تیمم کنند. کسانیکه از آئین مانوی به اسلام تغییر عقیده میداد، ازانجائیکه شباهت های  زیادی دین مانوی با اسلام داشت  کمتر تغییر را احساس میکردند. یکی از یاران گزین پیامبر اکرم - حضرت سلمان فارس (رض)- نیز قبل از قبول  اسلام دین مانوی داشت.

دین مانوی تا قرن چهاردهم میلادی زنده بود و سپس پیروان خود را زیر فشار های گونه گون سیاسی و مذهبی  از دست داد.

  از قراین چنین برمی آید که مانی و پیروانش فلسفۀ مانوی را به شکل پرده گردانی و پرده خوانی یعنی با ارائه­ی  تصاویر  به  مخاطبین  ابلاغ میکرده اند تا به صورت درست ذهن نشین گردد. پرده گردانی و پرده خوانی بعد از اسلام نیز ادامه داشت. پرده گردان ها بعداً دین جدید (اسلام) را تبلیغ مینمودند، چنانکه سادو ها در اصل مبلغین ادیان هندو و بودایی بودند و بعد از اسلام به مبلغین اسلام تبدیل شدند.  اندازۀ پرده ها ۱۵۰ – ۳۰۰ سانتی متر است. صورتهای منقوش دو گروه اند – اولیا ( نیکان) اشقیا(بدان).  اما در افغانستان کتب منقوش مستعمل بوده که در صفحات آن صحنه های جنت و دوزخ  و صورت شخص جنتی و دوزخی و امثالهم نقش شده بود. در قرون اخیر پرده خوانی و نشان دادن تصاویر مذهبی به مردم در حقیقت  یکنوع کاسبی بوده است.

برخی از محققین نقاشی های مانی را سرچشمۀ تاریخی اینگونه القائات مذهبی میدانند.( حسن بیگی ص۳۴۰).    

 در در روضة الصفا آمده: «  مانی صورتگر بینظیر بود چنانکه با انگشت دایره ای کشیدی که قطر آن پنج گز بودی. چون با پرکار امتحان کردند، اصلاً تفاوت در اجزای دایره نیافتندی. در بلاد هندوستان و ختا او را رواج و رونقی تمام دست داد زیرا صورتهای غریب ازو صادر میشد. پیوسته در اطراف بلاد شرقی تردد میکرد و در اثنای سیر به کوهی رسید که غاری داشت مشتمل بر هوا و فضای خوش...» ازین برمی آید که مانی تصاویر بزرگ نیر ترسیم میکرده است مانند پرده گردانان متأخر و کتب منقوش نیز داشته است.

     صحافی، تجلید و شیرازه نوشتن عنوان کتاب در پشت جلد و مزین کردن خطوط با اکلیل و آمیختن آن به بوی خوش از مانوی هاست.

 آراستن کتب به نقوش و صور که در ایران (آریانا) قدیم هم معمول بود از مانویه در بلاد اسلام و ازانجا به سایر ممالک  صادر شده است مخصوصاً در کتاب شهنامه و کلیله و دمنه. نصر بن احمد سامانی پس از ترجمه کلیله و دمنه از عربی به فارسی امر داد که از چین (یعنی از ترکستان شرقی مرکز مانویه) نقاشانی برای آراستن آن کتاب بیاورند.

قسمتی از آداب و تعلیمات صوفیه عهد اسلام مخصوصاً از آئین مانوی اقتباس شده است. 

نهضت زنادقه (زنادقه جمع زندیق و زندیق معرب زندیک یعنی پیرو «زند» است. و اعراب هر کسی را که به دین مقدس اسلام ایمان نمی آوردند زندیق میخواندند) قسمت کلی آن از برکات تعلیمات مانویان است.

سروده های مانی را نخستین شعر سپید در جهان می دانند که سروده شده است، اینک نمونۀ از یک شعر مانی:

شهریار روشنی را بشناختم،

که درخت زندگی است.

ظلمت را دریافتم که درخت مرگ است.

 

منابع و سرچشمه ها:

۱-             حاشیۀ برهان قاطع، بااهتمام دکتُر محمد معین، جلد چهارم، انتشارات امیر کبیر، تهران: سال ۱۳۶۱ ،صص ۱۹۵۳۰-  ۱۹۵۵.

۲-             فرهنگ معین، جلد ششم، اعلام، موسسۀ انتشارات امیر کبیر، تهران: ۱۳۸۱ ص۱۸۸۹.

۳-             شجاع الدین شفا، تولدی دیگر، چاپ چهارم، سال ۱۳۷۸، صص۳۴۸-۳۵۱.

۴-             مهرداد مهرین، فلسفۀ شرق، چاپ ششم، موسسۀ مطبوعاطی عطائی، تهران:۱۳۶۱ ، خیابان ناصر خسرو، صص ۲۴۵- ۲۷۱.

۵-             سلجوقی شمس الدین متین، مهرنامه، چاپ اول، سال۱۳۷۱ه ش.ص ۳۴.

۶-             یمین محمد حسین، افغانستان تاریخی، ۱۳۸۰ خورشیدی، چاپ پنجم، کابل: ۱۳۸۰ خورشیدی ،ص۲۹۶ .

۷-             فردوسی ابوالقاسم، شهنامه، چاپ اول، انتشارات سعدی، به خط اولیا سمیع شیرازی، تهران: خیابان ناصر خسرو، سال ۱۲۷۲، ص ۱۱۳.

۸-              ( کتاب کوچه ، احمد شاملو، دفتر اول حرف پ ، اتشارات مازیار،تهران: سال،۱۳۷۶ ص ۱۷۶۶ ).

۹-              غبار غلام محمد، افغانستان تاریخی، انتشارات میوند، پیشاور: سال ۱۳۸۴،ص ۱۷۰ .

۱۰-        غیاث اللغات، غیاث الدین محمد بن جلال الدین بن شرف رامپوری ، انتشارات امیر کبیر، تهران: ۱۳۷۵ص ۷۷۰ .

۱۱-        Blogskin.ir  http://wwwenamad.ir سایت انترنتی.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۱۸                             سال دهم                             جواز            ۱۳۹۳  خورشیدی              ۱۶ جون  ۲۰۱۴